راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

تاریخ حزب توده ایران
حقیقت خورشیدی است
که پشت ابرها نمی ماند
محمدرضا (نوشته شده در وبلاگ "پرنده ای در دوزخ")
 

 

متاسفانه به دلیل نبودن تریبون رسمی برای جنبش چپ و حزب توده در داخل ایران، صاحبان قدرت و برخی نویسندگان تخیلات خود را، در روزنامه به چاپ می رساندند و به مردم ایران عزیز تحویل می دهند. اینگونه یک جانبه نگری نسبت به حزب توده و به طور کلی نسبت به کمونیست های ایران سابقه ای بس طولانی دارد، اما در حال حاضر به دلیل نبودن تریبون رسمی که بتوان به بیان حقایق در داخل ایران پرداخت و با توجه به این موضوع که هنوز عده زیادی از مردم ایران به اینترنت دسترسی ندارند، بیم آن می رود که نسل جدید ایران که تاریخ را مشاهده و درک ننموده اند، تخیلات و دروغ پردازی های این افراد را باور نمایند.
در این نوشته به وظیفه انسانی خود نسبت به بیان حقیقت عمل می کنم.

درباره هیچ سازمان سیاسی از آغاز انقلاب مشروطیت تا کنون این اندازه نوشته انتقادی، چه به صورت جزوه های کوچک مقطعی درباره بخشی از فعالیت حزب توده ایران و چه به صورت کتاب های پر حجم، که در بر گیرنده تمام عملکرد نه تنها حزب توده ایران، بلکه پدرش، حزب کمونیست ایران در دو دوره موجودیتش، می باشد و به صورت خاطرات افراد گوناگون ایرانی و بیگانه، منتشر نشده است. در این ارتباط این پرسش مطرح می شود که چرا؟ پاسخ به این پرسش چنینی است:

1- در میان ده ها حزب و سازمان سیاسی رنگارنگ که از آغاز انقلاب مشروطیت تا سال 1361 در کشورمان به وجود آمدند، هیچکدام با چنین عمر دراز آکنده از رویدادهای بسیار با اهمیت نبوده است.

2- تاثیر هیچکدام از سازمان های سیاسی این دوران دراز، در زندگی سیاسی و اجتماعی کشور به اندازه تاثیر حزب توده ایران نبوده است.

اکنون کمی این ویژگی ها را می شکافیم:

حزب توده ایران و سلف آن حزب کمونیست ایران از چهار دوره بسیار با اهمیت تاریخ کشورمان که بیشترشان با رویدادهای بسیار با اهمیت جهانی در ارتباط بوده اند، با درد و رنج و هر بار با دادن تلفاتی ستگین تر از بار گذشته، گذشته است. این چهار دوره چنین است:

1 - اوجگیری مبارزات انقلابی در ایران هم زمان با پیروزی انقلاب کبیر اکتبر در روسیه تزاری: رستاخیز مردم تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی، قیام مردم گیلان به رهبرب میرزا کوچک خان، قیام هنگ ژاندارمری خراسان به رهبری کلنل محمد تقی پسیان، تغییر اجباری سیاست انگلستان از ایران، از تحمیل پیمان اسارت بار 1919 و به روی کار آوردن دیکتاتوری نظامی با کودتای سید ضیاء و رضاخان در اسفند 1299، که آماجش سرکوب جنبش های انقلابی و ایجاد یک رژیم ضدکمونیست دست نشانده بود.

2- سرنگون شدن رژیم دیکتاتوری بیست ساله رضاخان هم زمان با آغاز جنگ دوم جهانی و در ارتباط مستقیم با آن، اشغال ایران توسط ارتش های متفقین، اوجگیری های مبارزات آزادیخواهانه و حق طلبانه در ایران، گسترش نهضت های آذربایجان و کردستان، شکست آن نهضت ها و پیامدهای آن شکست.
3- نهضت بزرگ و تاریخی ملی کردن صنایع نفت به رهبری دکتر محمد مصدق، پیشرفت های نهضت، کودتای 28 مرداد 1332 و پیامدهای بسیار سنگین و دردناک آن، تثبیت رژیم دیکتاتوری و دست نشانده و وابسته به امپریالیسم جهانی در کشورمان.
4- فروپاشی رژیم سی ساله پسر رضاخان و پیروزی انقلاب ایران و آغاز یک دوره کاملا نوین در زندگی سیاسی و اجتماعی ایران.

در تمام این مدت دراز از 1298 تا 1361، در سال های آغازین، حزب کمونیست ایران و پس از آن حزب توده ایران در مبارزات سیاسی و اجتماعی کشورمان فعالانه شرکت داشته اند، گاه به طور علنی و با فعالیت دامنه دار، گاه بصورت مخفی و گاه در زندان ها.

در این دوران دراز حزب کمونیست ایران و حزب توده ایران تاثیر به سزایی در زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشورمان داشته اند. تردیدی نیست که گذار حزب از این راه بغرنج با درگیری با سیاست های بزرگ جهانی، آن هم بدون داشتن تجربه بسنده، نمی توانست با اشتباه همراه نباشد. ولی علیرغم اشتباهات بی انصافی است اگر خدمات حزب توده ایران را در گرد آوردن و آموزش و تجهیز توده های زحمتکش کشورمان، از راه تشکیل اتحادیه های کارگری و دهقانی و سازمان های توده ای زنان، جوانان، دانشجویان و اتحادیه های نویسندگان و آموزگاران و ...... به فراموشی بسپاریم.

حزب توده ایران در دوران حیات خود در ایران به زحمتکشان یدی و فکری و اقشار گوناگون اجتماعی آموخت که چگونه با کار و مبارزه دسته جمعی می توانند به حقوق حقه خود دست یابند. در زمینه فرهنگی حزب توده ایران یک نسل برجسته از نویسندگان، سرایندگان و هنرمندان تربیت کرد و به جامعه تحویل داد.

متاسفانه انتقاد کنندگان نه تنها همه این خدمات حزب توده ایران را نادیده می گیرند، بلکه این واقعیت سیاسی را که حزب توده ایران یگانه سازمان سیاسی است که چهره کریه و جنایت بار فاشیسم و ماهیت راستین امپریالیسم جهانخوار آمریکا را، که حتی مبارزترین ملی گرایان ایران آن را فرشته آزادی و هوادار استقلال خلق های محروم می دانستند، به مردم ایران شناساند، به فراموشی می سپارند.

انتقاد کنندگان این واقعیت را هم به فراموشی می سپارند که هیچ سازمان سیاسی دیگر پیش از آغاز جنبش انقلاب ایران، به اندازه حزب توده نتوانست برای نشان دادن جنایات، خیانت ها و توطئه های ضد ملی هیئت حاکمه ایران افشاگری نماید.

کاش انتقادکنندگان تنها اشتباهات حزب توده ایران را مورد سخت ترین انتقاد قرار می دادند. ولی اینجور نیست. همه نوشته های کوچک و بزرگ انتقادی که من تاکنون دیده ام، تا آنجا اشتباهات را با انبوهی دروغ و تهمت به هم آمیخته اند که اشتباهات در نوشته هایشان گم شده است.

پیش از غیرقانونی شدن حزب توده ایران در بهمن 1361 ، معدودی از این انتقادات مطرح شده بود و حزب هم در نشریات به تفصیل نادرست را از درست سوا کرده، اشتباهات را پذیرا شده و دروغ ها و تهمت ها را پاسخ داده بود.

و اما درباره نوشته های به اصطلاح انتقادی:

انتقاد کنندگان به حزب توده ایران به چند گروه تقسیم می شوند:

گروه اول: فراریان از حزب.

این یک پدیده کاملا عادی است که پس از شکست و ناکامی یک سازمان سیاسی و به ویژه پس از ناکامی های بزرگ و آغاز دشواری ها و خطرها، شماری و گاه شمار زیادی از افراد عضو آن سازمان که تحمل دشواری و خطر را ندارند از آن سازمان رو بتابند. برخی از این افراد برای توجیه فرار و ترس خود می کوشند عملکرد حزب و یا سازمان مربوطه را مورد انتقاد قرار دهند و در این راستا از کاه ها کوه می سازند و هر چه دلشان می خواهد به آن می افزایند. حزب توده ایران در دوران زندگی خود چهار بار با شکست و ناکامی روبرو شده است و هر بار این پدیده فرار را دیده است. بار اول در آذر 1325 پس از شکست نهضت آذربایجان و کردستان، بار دوم در بهمن ماه 1327، بار سوم در ارتباط با کودتای 28 مرداد و بار چهارم در بهمن ماه 1361.

گروه دوم شامل افراد بی گناه و ناآگاه می شود. این افراد با اطلاعات ناچیزی که از رویدادها دارند، بیشتر با تکرار بدگویی های دیگران به خود اجازه می دهند، عملکرد حزب توده ایران را یک سره لجن مال کنند.

گروه سوم شامل دشمنان سوگند خورده حزب توده ایران می شود مانند دکتر مظفر بقایی و اعضای حزب زحمتکشان او، چون دکتر جلال الدین مدنی و دکتر حسن آیت.

گروه چهارم شامل کسانی مانند دکتر سنجابی و همراهان اوست. این افراد که خود و گروهشان در این یا آن شکست به طور موثر دخالت داشته اند، برای فرار از مسئولیت سنگین خود به لجن پراکنی علیه حزب توده ایران دست می زنند.

گروه پنجم شامل محققین مدعی بررسی عمیق تاریخی است. نمونه بسیار جالب توجه کار این گروه، اثری است که اخیرا به نام " سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی" چاپ و منتشر شده است. تهیه کنندگان این اثر نام بلند آوازه موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی را برای خود برگزیده اند.

گروه ششم شامل سازمان های اطلاعاتی امپریالیستی یعنی دشمنان سوگند خورده مبارزات ملی و مردمی کشورهایی مانند کشور ما می شود. این سازمان ها که حزب توده ایران را یکی از دشمنان آشتی ناپذیر خود می دانند بیشتر در سر بزنگاه در اثر درخشانی افشاگرانه! بطور مستقیم به نام خود و یا غیر مستقیم به نام فرد دیگری منتشر ساخته اند.

حال شما خوانندگان عزیز قضاوت نمایید که لیبرال های ایران جزو کدامیک از این گروه ها یا بهتر بگویم ترکیبی از کدام گروه ها می باشند؟
 


 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت