راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

رهبران نیستند،
اسناد که هست!
جعفر نوابی
 

 

روزنامه شرق مدتی پیش مقاله ای در رابطه به جنبش ملی دهه 1330 منتشر کرد که نویسنده آن عملا به بهانه آن جنبش و به امید بی پاسخ ماندن مقاله اش، جعلیاتی را بعنوان تاریخ نگاری در برابر خوانندگان این روزنامه قرار داده بود. آقای نوابی در پاسخ به آن مقاله، یادداشت زیر را نوشته و پس از مدتی کشاکش با شورای سردبیری روزنامه شرق، سرانجام این یاداشت با حذف چند نکته ( بنا بر توضیح خود روزنامه شرق) در آن روزنامه منتشر شد و همچنین روی سایت "قوقولی قوقو" نیز انتشار یافت. ما این یادداشت توضیحی آقای نوابی را، به همان صورت که در روزنامه شرق منتشر شده در ادامه می آوریم و پیش از آن، تنها این توضیح را لازم می دانیم:
کسانی بر این تصورند که با مرگ، اعدام، پشت به حزب کردن عده ای و یا کهن سالی باقی ماندگان رهبری و یا کادرهای حزب در سال های بنیانگذاری حزب توده ایران و یا در سال های جنبش ملی دهه 30 و یا حتی دوران انقلاب 57 میدان برای تاخت و تاز کنندگان دگرگون جلوه دهندگان تاریخ خالی مانده است. این عده فراموش کرده اند که تاریخ فعالیت حزب توده ایران، نه تاریخ شفاهی است و نه با نبودن چهره های نوبتی هدایت کننده سیاست ها، بنیانگذاران و یا رهبران آن از بین می رود و یا فراموش می شود. این تاریخ در اسناد تاریخی ثبت است و نسل به نسل آن را دست به دست می دهند. بنابراین، هیچ جای تعجبی نیست که نویسنده و محققی که با اسناد سروکار دارد نیز، حتی اگر سن و سالش به دهه 1330 قد ندهد در پی کنکاش اسناد تاریخی پاسخی در خورد جعل کنندگان و تحریف کنندگان تاریخ بنویسد و سینه خویش را برای دفاع از حقیقت سپر کند. همچنان که آقای نوابی کرده است.
این نکته نیز گفتنی است که روزنامه شرق، علیرغم محدودیت هائی که می دانیم برای مطبوعات وجود دارد یادداشت آقای نوابی را – بهرحال و با حذف چند نکته- منتشر کرده است و این خود هنوز بقایای دوران اصلاحات 8 ساله است و باید آن را در نظر داشت.
آنچه را در پی می خوانید توضیحات، یادداشت و پاسخ آقای نوابی است:


با خود كج و با ما كج و با خلق خدا كج
آخر قدمی راست بنه ای همه جا كج

اخیرا مطالبی تحت نام «صد سال» در صفحه «مشروطه» روزنامه شرق به چاپ رسیده است. به عقیده من مطالبی كه پیرامون سال های پس از شهریور ۲۰ تا كودتای آمریكایی ۲۸ مرداد در این روزنامه منتشر شده بسیار نامربوط، غیرمنصفانه و غیرحرفه ای بوده و رویدادها و وقایع را دگرگون جلوه داده است. در این نوشته ها، نویسنده حتی یك بار برای دلخوشی خوانندگان هم كه شده یك سند تاریخی معتبر و حتی غیرمعتبر ارائه نمی دهد. در مطالب مذكور روزنامه شرق گرایش های به كلی ناپسندی در جعل حقیقت وجود داشت: نویسنده مطلب از یك سو با فحاشی و بدون ارائه هیچ سند تاریخی، چهره ای ضدملی، ضدمصدقی و خرابكار از حزب توده ایران به نمایش می گذاشت و از دیگر سو سعی در بازسازی چهره مظفر بقایی و جناح او، حزب زحمتكشان، مجاهدین اسلام و غیره داشت.


رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنید.
نویسنده پیرامون فرار رهبران حزب توده از زندان در زمان نخست وزیری رزم آرا می نویسد:«در این فرار شگفت انگیز نیز كسانی بر این باورند كه میان حزب توده و سپهبد علی رزم آرا كه اكنون نخست وزیر تام الاختیار بود روابط پنهانی و بند و بست های سیاسی در كار بوده است.»۱
جالب است كه كمیته مركزی حزب توده ایران یك ماه قبل از اعلام نخست وزیری رزم آرا در اعلامیه ای می گوید:« سفارت انگلیس، شركت نفت جنوب، اینتلیجنت سرویس انگلیس در ایران عضو حساس مورد نظر خود را پیدا كرده است... رزم آرا كاندید دیكتاتوری آینده است.»۲
حالا اینكه چطور با وجود این موضع قاطعانه حزب توده، رزم آرا حاضر می شود رهبران این حزب را با «بند و بست های سیاسی» از زندان فراری دهد و اینكه نویسنده مطلب چه كسانی را یافته كه «بر این باورند» و اینكه اساسا در كار وقایع نگاری، این چنین بال و پر دادن به شایعه ای بی اساس و ساخته پرداخته دربار چه معنایی دارد برای من مشخص نیست. نویسنده پیرامون وقایع سال ۳۱ و قیام سی تیر كه باعث بازگشت دكتر مصدق به نخست وزیری شد حتی یك بار نامی از حزب توده نه به خوبی و نه به بدی نمی برد. در حالی كه «فاتح رهبر ضدكمونیست» حزب همرهان معتقد است:
«پژوهشگر بی طرف باید بپذیرد كه حزب توده نقش مهمی، شاید مهمترین نقش را در قیام سی تیر داشت.» و در حالی كه «ارسنجانی كه طرفدار قوام بود، می نویسد كه حزب توده مهمترین نیروی شكست دهنده شاه بود. كاشانی نیز یك روز پس از قیام، نامه سرگشاده ای به سازمان های طرفدار حزب توده فرستاد تا از مشاركت ارزشمند آنان در این پیروزی ملی سپاسگزاری كند».۳
نویسنده مطلب معتقد است كه «تشویق به ترور سیاسی و آدمكشی از شیوه های مبارزاتی جدیدی بود كه از همسایه شمالی به ما رسیده بود و توسط توده ای ها به شدت تبلیغ می شد... ورود ادبیات سیاسی خشن روسی به حوزه سیاست در ایران، آثار بسیار زیانباری بر تاریخ و سرنوشت ایرانیان بر جای نهاد كه جبران آن شاید سده ها به طول انجامد.»۴
خواننده منتظر است كه نویسنده یك نمونه از این «تشویق به ترور سیاسی و آدمكشی» توسط حزب توده ایران ارائه دهد. هر كس آشنایی ابتدایی با ماركسیسم لنینیسم یا روش های مبارزاتی حزب توده داشته باشد و حتی اگر تنها كتاب «چه باید كرد» از لنین را خوانده باشد می داند كه حزب توده به عنوان یك حزب ماركسیست لنینیست نمی تواند مشوق «ترور سیاسی و آدمكشی» باشد. خواننده منتظر است كه نویسنده نمونه ای از این «ادبیات سیاسی خشن روسی» بیاورد تا این اتهامات نچسب برای احترام به شعور خواننده هم كه شده به شكلی به حزب توده ایران چسبیده شود.اما اگر به تاریخ ایران نگاه كنیم می بینیم كه جنبش نفت در ایران دو وجه دارد. یك وجه آن، وجه حقوقی است كه توسط نمایندگان مجلس، گاه صادقانه و گاه بنا به ضرورت زمان و ناچاری پیش برده می شود. در این وجه جنبش، پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت توسط فراكسیون جبهه ملی در مجلس را می بینیم و پس از آن در دوره نخست وزیری دكتر مصدق، رهبری ایشان در اجرای این قانون و خلع ید بیگانگان را شاهد هستیم. در وجه دیگر این جنبش، حركت عظیم توده های مردم را می بینیم كه سال های سال قبل ازنخست وزیری و حتی نمایندگی دكتر مصدق راه ضداستعماری و ملی خود را در پیش گرفته اند. اتفاقا این وجه جنبش بسیار نیرومند تر و عمیق تر است و در واقع آن وجه «حقوقی» زاییده و نمود این وجه «حقیقی» جنبش است. حزب كمونیست ایران در سال ۱۳۰۸ نخستین اعتصاب بزرگ كارگری را علیه استعمار در صنایع نفت جنوب سازماندهی كرد. 5
پس از رفتن رضاشاه و فعالیت علنی احزاب مخالف، حزب توده توانست در روز كارگر در سال ۱۳۲۵ یك راهپیمایی ۸۰هزار نفری را در آبادان سازمان بدهد و در خرداد و تیر همان سال توانست اعتصاب عمومی شصت و پنج هزار نفره در خوزستان ترتیب بدهد كه بزرگترین اعتصاب كارگران صنعتی در خاورمیانه بود.۶
یك فرستاده انگلیسی در گزارش خود می نویسد: «این جنبش اتحادیه ای، جنبشی حقیقی است و ما صلاح می دانیم خواسته های اتحادیه های توده ای را برنظریات دولت انگلیس ترجیح دهیم.»۷
در ۵ بهمن ماه ۱۳۲۷ حزب توده ایران و حزب ایران مشتركا نخستین تظاهرات بزرگ ضد شركت نفت را در تهران برگزار كردند. چهار روز پس از این تظاهرات در ۹ بهمن، تقی زاده، عاقد قرارداد ۱۹۳۳ در پشت تریبون مجلس اعتراف كرد كه این قرارداد در شرایط غیرعادی و ترور به ایران تحمیل شده است. تقی زاده خود را مامور مسلوب الاختیاری نامید كه طبق دستور رضاشاه مجبور به امضای قرارداد شده است.۸
در این شرایط كه دولت و دربار زیر فشارهای فزاینده برای لغو قرارداد ۱۹۳۳ بودند، عاقبت تنها راه ممكن را در دسیسه بازی دیدند و در ۱۵ بهمن، شش روز پس از اعتراف تقی زاده در یك صحنه سازی، ترور نافرجام شاه توسط ناصر فخرآرایی انجام شد. شاه و دربار مدعی شدند كه این ترور توسط حزب توده انجام شده، این ادعای مضحك كه هیچ گاه، هیچ سندی برای آن ارائه نشد متاسفانه از سوی نویسنده روزنامه شرق نیز تكرار شده است. در پی این ترور حزب توده ایران غیرقانونی اعلام شد و دو روز بعد دولت مذاكرات پنهانی را با شركت نفت گس از انگلیس شروع كرد. بخشی از سران و رهبران حزب توده بازداشت شدند. آنها در دادگاهی كه برگزار شد دفاعیه ای جمعی تنظیم كردند كه هر كس بخشی از آن را می خواند. از جمله دكتر حسین جودت یكی از رهبران حزب توده خواند: «ملت ایران درباره امتیاز نفت جنوب قضاوت خود را كرده و تجدید امتیاز را خائنانه و غاصبانه و استقلال شكنانه دانسته است. ملت، هرگز این قرارداد را به رسمیت نشناخته و نخواهد شناخت».۹
مظفربقایی كه نویسنده روزنامه شرق چهره ای ملی و آزادیخواه از او ارائه می دهد، پیرامون این حوادث در مجلس چنین می گوید:«در اثر حوادث بعد از ۱۵ بهمن كه بحمدالله و كوری چشم دشمنان ایران و به كوری چشم آن كسانی كه می خواستند ایران بی سرپرست و بی پدر شود، به خیر و خوشی خاتمه پیدا كرد و خداوند پادشاه محبوب ما را حفظ فرمود، بعد از سانحه شوم یك جریانی در این مملكت پیش آمد كه می بایستی پیشامد هم بكند، حزب توده ایران غیرقانونی اعلام شد و می بایستی هم بشود. بروید جناب آقای ساعد، حضور اعلیحضرت همایونی شرفیاب شوید و بپرسید كه من در چند وقت قبل از این که ایشان تاریخش را معین خواهند كرد این نظریه را به ایشان دادم.»۱۰
ملی شدن صنعت نفت
در آن سال ها شعار و خواسته حزب توده ایران كه فعالیت اش غیرقانونی شده بود لغو قرارداد اسارت بار ۱۹۳۳ بود. جبهه ملی كه در اهداف خود مسئله نفت را نگنجانده بود سه هدف دموكراتیك را اعلام كرده بود هم موضع گیری روشنی در این مسئله نداشت. بسیاری از فعالان جبهه ملی این خواسته را تندروانه ارزیابی می كردند و خواهان نوشته شدن قرارداد ۵۰-۵۰ بودند.۱۱
چنانكه دكتر مصدق در سال بعد گفت: «اگر شركت در دوره پانزدهم همین پنجاه درصد را قبول می كرد هیچ مشكلی پیش نمی آمد»۱۲
ظاهرا پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت برای اولین بار از سوی دكتر فاطمی داده شد و در ۵ آبان ۱۳۲۹ این شعار در جبهه ملی به تصویب رسید. جناح راست جبهه ملی این پیشنهاد را با اكراه پذیرفت، چنانكه روزنامه «شاهد» ارگان مظفر بقایی اصل ملی شدن نفت را با یك هفته تاخیر منتشر كرد. بی اعتمادی حزب توده به بعضی رهبران جبهه ملی و تماس آنها با محافل آمریكایی چنانكه خواهیم گفت باعث شد كه حزب توده شعار ملی شدن صنعت نفت را با چند ماه تاخیر بپذیرد. در دی ماه كه حزب توده «جمعیت ملی مبارزه با شركت نفت ایران و انگلیس» را تشكیل داد و در بیانیه جمعیت هواداری خود را از ملی شدن صنعت نفت اعلام داشت گام های آشتی بین حزب توده و جناح مترقی جبهه ملی برداشته می شد.۱۳
پس از چندی روزنامه «باختر امروز» روزنامه دكتر فاطمی از جنبش صلح علیه تجاوز آمریكا به كره حمایت كرد و در سرمقاله ای نیز در مخالفت با مالكیت های بزرگ نوشت كه تلاش هایی بود برای نزدیكی با حزب توده ایران كه در آن زمان تنها منتقد جدی مناسبات فئودالی و ارباب رعیتی به شمار می رفت.۱۴ تا اینكه طرح ملی شدن صنعت نفت كه مصدق ارائه داده بود ابتدا در كمیته مربوط، سپس در مجلس و سرانجام در ۲۹اسفند در سنا به تصویب رسید. تصویب ملی شدن صنعت نفت در زمان نخست وزیری علاء انجام شد. در همان زمان شركت نفت انگلیس ۳۰ درصد از مزایای كارگران صنعت نفت را كسر كرد. در اعتراض به كسر این مبلغ از درآمد كارگران و در اعتراض به وضعیت نامناسب خانه های مسكونی اعتصاب بزرگ كارگران صنعت نفت به رهبری حزب توده آغاز شد. در این اعتصاب حزب توده «قدرت واقعی خود را به نمایش گذاشت».۱۵علاء در انعقاد قرارداد ۱۹۳۳ دست داشت و حزب توده معتقد بود كه به همین دلیل وی نمی تواند طرح ملی شدن صنعت نفت را اجرا كند.
اعتصاب بلند مدت، راهپیمایی های گسترده ای كه حزب توده «علیه اهمال كاری دولت در اجرای قانون ملی كردن» انجام داد و حمایت كارگران تهران، اصفهان و شهرهای شمالی از اعتصاب كارگران صنعت نفت كمر دولت علاء را شكسته بود. شاه در یك نطق رادیویی. به اسلام پناه برد و اعلام كرد كه تضاد های طبقاتی بزرگترین بدبختی ایران است زیرا این تضادها دیدگاه های اجتماعی و زندگی سیاسی را مسموم می سازد و بهترین راه كاهش آنها توسل به قوانین اسلام است۱۶. متاسفانه جبهه ملی در این زمان دو اشتباه اساسی مرتكب شد: اول اینكه هیچ یك از اعضای جبهه ملی به جز محمود نریمان از اعتصاب كارگران حمایت نكردند و دوم اینكه هیچ یك از اعضای جبهه ملی جز محمود نریمان و علی شایگان خواستار كنار رفتن دولت علاء نشدند. مصدق كه می ترسید «كابینه علاء سقوط كند و به جای آن كابینه قوام یا كسی مثل او زمامدار گردد» نیز می گفت:«اگرچه علاء در جریان قرارداد ۱۹۳۳ دخالت داشته ولی از روی عمد خیانت نكرده بلكه مطلع نبوده است»۱۷. اعتصابات و تظاهرات كارگران ادامه داشت تا آنكه در ۶ اردیبهشت ۱۳۳۰ كابینه علاء كه كمرش زیر بار اعتصابات شكسته بود استعفا كرد و دكتر مصدق به نخست وزیری برگزیده شد. نویسنده روزنامه شرق البته به اطلاعیه سفارت انگلستان اشاره می كند كه اقدام مجلسین ایران را مبنی بر ملی شدن صنعت نفت شتابزده ارزیابی می كرد و از نتایج وخیم چنین كاری بر حذر می داشت و معتقد است كه «در پی این اطلاعیه تهدیدآمیز، دولت علاء... استعفای خود را تقدیم شاه كرد.»۱۸. انگار كه علاء از این تهدید ترسیده است و مقام نخست وزیری را به كسی سپرده كه جرات دفاع از ملی شدن نفت را داشته باشد. نویسنده روزنامه شرق مصرانه از پذیرفتن پیروزی مردم و نقش مبارزه سرسختانه مردم ایران در كنار زدن علاء شانه خالی می كند. قضاوت را به خوانندگان وامی گذارد و نویسنده در وقایع نگاری سال ۱۳۳۰ سال نخست وزیر شدن مصدق می نویسد: «اكنون مصدق در برابر استعمار پیر انگلستان و امپریالیسم نوپای آمریكا ایستاده بود و جای شگفتی اینجا است كه حزب توده كه قاعدتا می بایستی ضدامپریالیست و ضداستعمارگری باشد، مصدق را نوكر امپریالیسم می خواند»۱۹ آیا پرسش بی جایی است كه از آقای نویسنده بپرسیم كه حزب توده چه زمانی و چگونه در چه اعلامیه، نشریه معتبر حزبی و... مصدق را چنین خطاب كرده است.؟ آقای نویسنده چنین سندی ارائه نمی دهد چرا كه چنین سندی اساسا وجود ندارد. در حالی كه هنوز یك ماه از نخست وزیری مصدق نگذشته بود و در حالی كه قوای نظامی انگلیس برای حمله به ایران به حال آماده باش درآمدند، «به سوی آینده» ارگان حزب توده چنین نوشت:«زحمتكشان ایران برای دفاع از میهن در قبال هرگونه تهاجم امپریالیستی چون یك تن واحد آماده اند...»۲۰. وقتی كه قرار بود در ۲۰ و ۲۱ خرداد همان سال هیات آمریكایی برای مذاكره با مصدق به ایران بیاید «به سوی آینده» با اتكا به صداقت ملی دكتر مصدق نوشت:«ما به دولت دكتر مصدق میدان عمل می دهیم. او را در هر قدمی كه احتمالا بر ضداستعمار بردارد تشویق می كنیم... ما از دولت می خواهیم كه وعده خود را عملی سازد و برای راندن شركت غاصب نفت اقدام عملی مبذول دارد.»۲۱. وقتی كه هیات آمریكایی تن به خواست ایرانیان برای ملی شدن صنعت نفت نداد «به سوی آینده» در ۲۷ خرداد نوشت:«به نظر ما در این وضع وظیفه همه جراید این است كه برای خلع ید از كمپانی غاصب نفت اصرار كنند. نه اینكه دولت را از طرف «راست» و با ترسانیدن از مانورهای اقتصادی و خطرات موهوم تحت فشار بگذارند و به تسلیم وادارند.»۲۲. دو روز بعد دكتر مصدق مذاكرات با هیات آمریكایی را قطع كرد و برنامه خلع ید را اجرا كرد. در تیرماه همان سال، ماه ها قبل از آنكه دكتر مصدق اوراق قرضه ملی را برای جبران كمبود های مالی منتشر كند، «جمعیت مالی مبارزه با استعمار» یكی از سازمان های حزب توده ایران در بیانیه ای آمادگی خود را برای جمع آوری كمك مالی از مردم برای تقویت دولت اعلام كرد.۲۳. حالا بین این حمایت های بی دریغ، «نوكر امپریالیسم» خطاب كردن مصدق را پیدا كنید. بر این گونه وقایع نگاری چه نامی جز تحریف تاریخ می توان نهاد؟ در همین سال حزب زحمتكشان توسط مظفر بقایی و خلیل ملكی عضو اخراجی از حزب توده ایران تاسیس شد. احمد ملكی یكی از موسسین جبهه ملی كه او هم سابقه عضویت در حزب قوام السلطنه را داشت و مدیر روزنامه «ستاره»، در روزهای پس از ۲۸مرداد كه جاسوسی برای آمریكا افتخار به حساب می آمد از جلساتی حرف می زند كه میان بعضی از اعضای جبهه ملی با مستشار سفارت آمریكا و معاون مطبوعاتی سفارت برگزار می شده و می گوید:« در همین زمان بود كه فكر تاسیس حزب زحمتكشان ملت ایران بنا به پیشنهاد خلیل ملكی تبریزی توجه دكتر بقایی را جلب كرد و او از توجه آمریكایی ها به لزوم تشكیل این حزب و تقویت آن در مقابل تبلیغات شدید كمونیست ها و توده ای ها حداكثر استفاده را نمود». در همین جلسه از داشتن «پول كافی» برای به عضویت درآوردن «پهلوانان رویین تن» و استفاده از «زور و قدرت عضلات آنها» برای رهایی ملت از «دست یك مشت توده ای بیگانه پرست» صحبت می شود۲۴. بله متاسفانه چنین میهن پرستانی در جبهه ملی حضور داشتند و چنین كسانی اند كه به عنوان چهره های «ملی و مذهبی» و «آزادیخواه» و قهرمانان جنبش نفت جا زده می شوند.۲۵
یك ماه پس از قطع مذاكرات با هیات آمریكایی جكسن توسط دكتر مصدق كه شرح آن رفت هیات دیگری از آمریكا به سرپرستی هریمن برای مذاكرات با ایران عازم شد. در ۲۳ تیرماه بزرگترین تظاهرات ضدامپریالیستی در تاریخ ایران برگزار شد. نویسنده در روزنامه شرق می نویسد:« نزدیك ۲۰ هزار تن از كارگران كارخانجات تهران تظاهرات و راهپیمایی كردند. آنان هرچند كه به بهانه گرامیداشت سالروز اعتصاب كارگران شركت نفت خوزستان دست به تظاهرات و اعتصاب زدند، اما تنها خواجه حافظ شیرازی بود كه نمی دانست امروز هریمن نماینده رئیس جمهور آمریكا به تهران می آید. كارگران به تحریك رفقای توده ای با این راهپیمایی در حقیقت می خواستند چوب لای چرخ دولت بگذارند و از آن سو به آمریكایی ها بفهمانند كه اوضاع داخلی ایران متزلزل و بحرانی است و دكتر مصدق نیز كنترل اوضاع را در دست ندارد.»۲۶
اما تظاهركنندگان چه می خواستند؟ قطعنامه تجمع ۳ بند داشت: بند اول از دولت می خواست كه ماده دوم قانون خلع ید را اجرا كند و افراد انگلیسی را از شركت طرد كند. بند دوم تاكید می كرد كه ملت ایران حاضر است برای «اجرای قاطع و بدون تزلزل و سازش خلع ید... با تمام قوای مادی و معنوی خود فداكاری نماید». و بند سوم می گفت كه «ملت ایران نسبت به مزدوران امپریالیسم كه دسایس خطرناك ضد ملی خود را هر روز توسعه می دهند و در مجلس شورا و سنا و در محیط اجتماعی هر روز تحریك می كنند كه توجه مردم را از مسئله حساس نفت بگردانند ابراز نفرت می كند.»۲۷
بله، همان هایی كه مصدق را «نوكر امپریالیسم» می خواندند، «حالا می خواهند چوب لای چرخ دولت بگذارند» و انگار نه انگار كه همین مردم و همین كارگران بودند كه علاء را مجبور به استعفا كردند و انگار نه انگار كه با پشتیبانی همین مردم و همین كارگران بود كه دربار و اكثریت سرسپرده مجلس حاضر شدند مصدق نخست وزیر ایران شود و انگار نه انگار كه مصدق به پشتیبانی همین ها بود كه توانست دست رد به سینه جكسن بزند. نویسنده روزنامه شرق می نویسد:«اما مظفر بقایی و حزبش كه مثل خواجه حافظ شیرازی نبودند و می خواستند از این نیرنگ توده ای ها جلوگیری كنند، به یاری دكتر مصدق آمدند. با درگیری خونین میان افراد دو حزب زحمتكشان و توده كار به جایی رسید كه پلیس ناگزیر از تیراندازی و جداسازی نیروهای سیاسی و روشنفكری شد كه داشتند یكدیگر را می دریدند.»۲۸اما مظفر بقایی و حزبش كه «مثل خواجه حافظ شیرازی نبودند» و با داشتن «پول كافی» «پهلوانان رویین تن» را به استخدام درآورده بودند و از«زور و قدرت عضلات آنها» استفاده می كردند، بالاخره «به یاری دكتر مصدق آمدند» و پلیس«ناگزیر از تیراندازی» و جداسازی نیروهای سیاسی و «روشنفكری» شد كه داشتند یكدیگر را «می دریدند» آقای نویسنده روزنامه شرق چطور شد كه «پلیس ناگزیر» در خیابان های تهران صد ها نفر كشته و زخمی به جا گذاشت آیا همیشه پلیس های «ناگزیر» چنین كشتار بی رحمانه ای به راه می اندازند چطور «پهلوانان رویین تن» حزب بقایی یك باره «روشنفكر» شدند؟ از «روشنفكران» حزب بقایی چند نفر «دریده» شدند؟ چند نفر از آن ۲۰ كشته و صدها زخمی از«روشنفكران» حزب بقایی بودند؟ نویسنده روزنامه شرق پس از آنكه كمی از بی فرهنگی سیاسی ایرانیان افسوس می خورد به بركناری سرلشكر بقایی «كه به روی مردم آتش گشوده بود» توسط دكتر مصدق اشاره می كند و می گوید: «بقایی بیچاره دستور آتش را از شاه كه فرماندهی كل نیروهای مسلح را بر عهده داشت، گرفته بود». «بقایی بیچاره»، زاهدی بیچاره، پینوشه بیچاره، آنطور كه خلیل ملكی بعدها در دادگاه از خودش «دفاع» كرد، برنامه حزب زحمتكشان و فعالیت آن مورد تایید «اعلیحضرت» و روسای «نیروهای انتظامی» قرارداشته است.۲۹ مظفر بقایی به «یاری» مصدق آمده بود یا «اعلیحضرت»؟ احمد ملكی از موسسین جبهه ملی پس از كودتای ۲۸ مرداد از ملاقات هایی نوشت كه بین سرلشكر زاهدی فرمانده كودتای آمریكایی ۲۸ مرداد كه پس از كودتا نخست وزیر شد و اعضای جناح راست جبهه ملی انجام می شد: «من و آقای حسین مكی كه سوابق زیادی از وطن پرستی و آزادیخواهی تیمسار سرلشكر زاهدی آن وقت و سپهبد زاهدی نخست وزیر فعلی داشتیم... با ایشان تماس گرفته و غالبا هفته ای دو سه بار با معظم له در حصارك شمیرانات و یا در شهر ناهار صرف می كردیم، مشكلات را به اطلاع ایشان می رساندیم و مدد می خواستیم.» ملكی اشاره می كند كه در یكی از این دیدارها كه با حضور «حسین مكی و یكی دو تن دیگر از اعضای جبهه ملی» در حال صرف «كوفته همدانی» بوده اند، تیمسار زاهدی به «ناجوری اعضای جبهه ملی و عدم همبستگی اعضای آن اشاره كرده» و «متذكر شد كه اگر بتوانید تصفیه موثری در جبهه ملی بنمایید این جبهه خواهد توانست كانون یك هسته قوی ملی باشد». و آقایان جبهه ملی توضیح می دهند كه: «مصدق با تمام حسن نیت اش آدم لجوج و یك دنده ای است. می خواهد دیكتاتور شود»۳۰ اتفاقا حسین مكی هم یكی از آن «آزادیخواهانی» است كه نویسنده روزنامه شرق اختلافات او و مظفر بقایی با مصدق را «بلای تاریخی ایرانیان، یعنی خویش ستیزی در میان سرجنبانان جنبش ملی» می داند و با افسوس از حفظ نشدن «همبستگی ملی ۳۰ تیر» یاد می كند.۳۱ ناگفته ها پیرامون سال های پس از شهریور ۱۳۲۰ تا كودتای«آمریكایی» ۳۲ زیاد است و مجال اندك. اما در هر حال تنها آن نوشته ای ارزشمند است كه بر پایه روش های علمی تحقیق و اسناد قابل اعتماد باشد. اگر نه چه تفاوتی است بین تاریخ و ادبیات داستانی تاریخ از گذشته ها حكایت دارد. اما امروز ریشه در گذشته و فردا ریشه در امروز دارد. «صادق قطب زاده» فرزند «مظفر بقایی» است. آزادیخواهان باید واقعیت ها را بشناسند و از گذشته درس بگیرند، اگر نه «مظفر بقایی» ها و «زاهدی» ها هرگاه فرصتی به دستشان رسیده زبان از حلقوم هر انسان آزادیخواه و ملی و دگراندیشی بیرون كشیده اند.

پی نوشت ها:

1- نفت ملی شد، روزنامه شرق، ۲۱ تیر ۱۳۸۵
2- فوق العاده نامه مردم محق، ۱۰ مرداد ۱۳۲۹
3- آبراهامیان،ایران بین دو انقلاب، نشر نی:۱۳۷۷، صص ۳۹۳۳۹۴
4- همان جا
5- آبراهامیان،ایران بین دو انقلاب، نشر نی:۱۳۷۷، ص ۱۹۹
6 - آبراهامیان،ایران بین دو انقلاب، نشر نی:۱۳۷۷، صص ۳۷۲۳۷۳
7- همان، ص ۳۷۳
8- روزنامه كیهان،۱۰ بهمن ۱۳۲۷
9- متن كامل دفاعیات رهبران حزب توده در دادگاه
10- استیضاح بقایی، مكی، حائری زاده در مجلس پانزدهم، ص۶۴
11- از جمله روزنامه «صفیر» كه به جای «شاهد» روزنامه مظفر بقایی چاپ می شد در۲۳ فروردین ۱۳۲۹ در مقابل آنهایی كه می گویند «قرارداد باید لغو شود» از یك «قرارداد دنیا پسند» حمایت می كند و خواستار قرارداد ۵۰۵۰ مانند آنچه كه عربستان سعودی و ونزوئلا منعقد كرده اند می شود. همچنین مهندس حسیبی كارشناس نفت جبهه ملی نیز در ۱۲ شهریور ۱۳۲۹ در روزنامه شاهد همین موضع ۵۰۵۰ را اعلام می كند.
12- مصدق، سخنرانی در مجلس شورای ملی، باختر امروز، ۱۹ آذر ۱۳۳۰
13- باختر امروز، ۵ بهمن ۱۳۲۹
14- باختر امروز، سرمقاله،۲۵ بهمن ۱۳۲۹
15- آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، نشر نی:۱۳۷۷، ص۳۲۸
16- همان جا
17- سخنرانی مصدق در مجلس شورای ملی، باختر امروز، ۲۲ فروردین ۱۳۳۰
18- حكومت ملی دكتر مصدق، روزنامه شرق، ۲۴ تیر ۱۳۸۵
19- همان جا
20- به سوی آینده، ۳۱ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰
-21 به سوی آینده، ۲۰ خردادماه ۱۳۳۰
22- به سوی آینده، ۲۷ خردادماه ۱۳۳۰
23- به سوی آینده، ۲ تیرماه ۱۳۳۰
24- احمد ملكی، تاریخچه جبهه ملی، انتشارات روزنامه یومیه ستاره، تهران، چاپ تابان،
آذر۱۳۳۲،ص۱۰۸
25- از همبستگی ملی تا كشمكش های درونی، روزنامه شرق، ۲۶ تیر ۱۳۸۵
26- حكومت ملی دكتر مصدق، روزنامه شرق، ۲۴ تیر ۱۳۸۵
27- ۲۳ تیر، نشریه جمعیت ملی مبارزه با شركت های استعماری نفت، چاپ ۱۳۳۰، صص ۴۹۵۰
28- حكومت ملی دكتر مصدق، روزنامه شرق، ۲۴ تیر ۱۳۸۵
29- مدافعات خلیل ملكی در دادگاه نظامی، روزنامه كیهان، ۱۷ تا ۲۵ اسفندماه ۱۳۴۴
30- احمد ملكی، تاریخچه جبهه ملی، انتشارات روزنامه یومیه ستاره، تهران، چاپ تابان، آذر۱۳۳۲،ص۱۲
31- از همبستگی ملی تا كشمكش های درونی، روزنامه شرق، ۲۶ تیر ۱۳۸۵



 

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت