راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

"مورنينگ استار" ارگان حزب کمونيست انگلستان
دولت ايدئولوژيک
موريانه انقلاب اکتبر شد
بهروز بکتاشی

 

جوانب مثبت اتحادشوروی تا حد زيادی بر پديده های منفی آن غلبه داشت. ما بايد از سقوط سيستم سوسياليستی سالهای 1988 و1991 درسهائی را بياموزيم. طبعا ِسرچشمه مشکلات و ضعف های اتحاد شوروی ناشی از چند دهه قبل بود. از سال 1917 دولت جوان شوروی می بايستی برای ساختن سوسياليسم در امپراتوری توسعه نيافته نيمه سرمايه داری و نيمه فئودالی تلاش کند. دولت جوان شوروی در صورتی اين هدف را در پيش روی خود داشت که توسط قدرت های متخاصم کاپيتاليستی که با مداخله ِهجوم فاشيسم در سال 1941 و جنگ سرد از سال 1945 روبرو شد مقابله کند. اتحاد شوروی از همان ابتدا نياز به صنعتی کردن کردن کشور و ايستادگی در برابر ضد انقلاب داشت. اما چيزی را که نمايان گرديد عبارت بود از ساختار بوروکراتيک از بالا تا پائين که بطور فزاينده توده های زحمتکش را از تصميم گيری و قدرت محروم کرد. تشکيلات حزب کمونيست با دستگاه دولتی يکی شد و نقش رهبری حزب در قانون اساسی کشور گنجانده شد. حزب ِانتصابات و سياست ها را در تمامی سطوح دستگاه دولتی تعيين می کرد. حزب احتياجی  به فعاليت برای موضع خويش در بين کارگران و سازمان های طبقه کارگر در انتخابات نداشت. نتيجه اين اشتباه  رشد ماشين بوروکراتيک- سنتراليست شد که توسط همنواگران و سود جويان که بر مردم حکومت می کردند و با مردم نبودند بکار گرفته شد. نتيجه آن عبارت بود از اينکه وقتی سيستم در اتحاد شوروی شروع به تزلزل نمود توده های زحمتکش درصدد دفاع از سوسياليسم برنيامدند و سوسياليسم را بمثابه سيستم خود تلقی نکرده و از  آن دفاع ننمودند.

در بخش اقتصادی ترکيبی از آرمان گرائی، ِفداکاری و  برنامه ريزی اقتصادی موجب رشد آهنگ اقتصادی دو برابر و حتی سه برابر از کشورهای پيشرفته کاپيتاليستی گرديد، اما از اواخر دهه 1950سطح رشد سرمايه گذاری شروع به کاهش نمود. آهنگ رشد توليد اقتصادی از سال 1960 تقليل يافت. فاصله تکنولوژی بين اتحاد شوروی و کشورهای پيشرفته سرمايه داری افزايش يافت. مسائل پا يه ای نظير نوآوری،  بکارگيری تکنولوژی نوين و ارتقای ثمره بخشی کار در جامعه انسانی بطور کامل حل نشد.


کمبودهای جدی در رابطه با مسائل حياتی دموکراتيک و جود داشتند. توصيه لنين مبنی بر دفاع از مليت های کوچک بدليل ستم های تاريخی از جانب شوونيسم روسيه کبير مورد بی اعتنائی قرار گرفت. حقوق دموکراتيک و احساسات ملی تعداد زيادی از مليت ها توسط انتقال اجباری جمعيت و اراضي(مانند اخراج تاتارها از شبه جزيره کريمه به جمهوری های آسيائی اتحاد شوروی منجمله ازبکستان در دوران استالين.مترجم)زير پا گذاشته شد.


قوانين و اعلا ميه های شوروی در رابطه با برابری جنسيت بطور کامل واقعيت را منعکس نمی کردند. زنان به مقياس زيادی مشغول تحصيل و کار شدند، اما آنان از مسئوليت های بارداری برنامه ريزی نشده و کار خانگی آزاد نشدند. نسبتا تناسب زيادی از زنان در مجامع پارلمانی به سطوح بالاتر ترقی نکرد. تقريبا تماما مردان در راس حزب و رهبری دولت بودند. از اينرو نيروی پويا بطور بالقوه برای دفاع از زنان هيچگاه بطور کامل بوجود نيامد.


رقم واقعی اعدامها در اواخر دهه 1930 هزاران بود که اين به اندازه کافی تکان دهنده است و توضيح و محکوميت را طلب ميکند نه نفی و پنهانکاری را.


اين لکه های سياه در کارنامه پر افتخار کمونيسم در سراسر جهان توسط جنايت های کاپيتاليسم و امپرياليسم - بردگی و تجارت برده صنعتی سازی ددمنشانه  سيستم امپراتوری  ِ جنگ جهانی و فاشيسم، ديکتاتوری نظامی، جوخه های مرگ، جدائی اجتماعی و ضلالت،  بيکاری همگانی و گرسنگی جهان سوم-، تحت الشعاع قرار می گيرد.


اتحاد شوروی جامعه نوين  مدرنِ متمدن و چند مليتی را به نمايش گذاشت که می توانست بر اساس اقتصاد برنامه ريزی شده و مالکيت عمومی بدون استثمار کاپيتاليستی بنا شود، اگر به اشتباهات، بموقع خود توجه شده بود.

 

راه توده 154 29.10.2007

 

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت