راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

انتشار کتاب
"تقی ارانی در آینه تاریخ"
در ایران
روزبه محسنی
 



 كتاب "تقی ارانی در آیینه تاریخ" به كوشش خسرو شاكری در سال 1387 توسط انتشارات اختران منتشر شده و حاوی مطالب قابل توجهی در خصوص زندگی دكتر ارانی, جنبش كمونیستی ایران در زمان رضا شاه و كمینترن است.


زیست‌نامه دكتر تقی ارانی
ارانی در 5 سپتامبر 1902 در خانواده ابوالفتح خان یكی از روسای رده میانی مالیه حكومت به دنیا آمد. اجداد وی از شمال رودخانه ارس ( اَرّان ) به تبریز كوچیدند. نام خانوادگی او اَرانی (یا آن گونه كه خود تلفظ می‌كرد اِرانی) از اینجا بر گرفته شده است.
وی آموزش ابتدایی را در دبستان شرف گذراند و سپس بین سال‌های 1914 تا 1920 در دارالفنون درس خواند و دیپلم خود را در رشته پزشكی با عنوان "شاگرد ممتاز" دریافت كرد. پس از آن به مدرسه عالی پزشكی در تهران رفت و امتحاناتش را با موفقیت گذراند. در سال 1922 عازم برلین شد. در تابستان 1926 رساله دكتری خود را در رشته شیمی آغاز كرد و در سال 1928 آن را به پایان برد. در دروس دانشگاهی افرادی از جمله ماكس پلانگ و آلبرت اینشتاین حضور یافت و خود نیز به عنوان مدرس زبان فارسی در سمینار خاور شناسی شركت داشت كه حق ثبت نام دانشگاهی‌اش را جبران می‌كرد.
در این سال‌ها كه در برلین اقامت داشت, در مجلات فارسی زبانی كه در برلین منتشر می شد مقالاتی می‌نوشت كه دو تای آن قابل توجه هستند: یكی در باره زبان فارسی به نام "تدقیقات لسانی" و دیگری در باره آذربایجان به نام "آذربایجان یك مسئله حیاتی و مماتی ایران" .مختصری از دو مقاله در در اینجا می‌آوریم:


تدقیقات لسانی
"... چیزی كه از تمام این اشكالات جلوگیری می‌كند این است كه هر كس تا می‌تواند لغات ساده فارسی را مصطلح كرده, به كار بردن آن را اعلان و پیشنهاد كند و از حمله دیگران نیندیشد, چه عاقبت آفتاب از زیر ابر باطل بیرون آید و تندرست از ناخوش جدا كند. من در اینجا برای نمونه به پیشنهاد چند كلمه ذیل مبادرت می‌ورزم:
دانشستان - مدرسه عالی ( اونیورسیته )
دانشی - محصل در مدرسه عالی
دبستان- مدرسه ابتدایی و متوسط
ببخشید- پوزش, پاردون, معذرت می‌خواهم
سپاسگزارم- سپاس دارم, سپاس, مرسی, متشكرم
درزی- خیاط
خاتمتاً متذكر می شود كه در باره زبان فارسی جوانان ایرانی نباید یك نكته را فراموش كنند و آن اینكه این زبان ... رواج اولیه خود را از دست داده است و وسعت قلمرو آن كوچكتر شده است, چنانكه در نواحی قفقاز به واسطه استیلای روس‌ها و تبلیغات ترك‌ها تقریباً اثری از زبان شیرین ما باقی نمانده است. در صورتی كه این نواحی عده‌ای از سخنوران بزرگ فارسی را پرورش داده‌اند. مثلاً از شهر شیروان حكیم خاقانی برخاسته كه احساسات ایران دوستی وی از قصیده‌ای كه در مقابل خرابه‌های مدائن سروده بر هر شخص تیزبین آشكار و روشن است .... و نیز شهر گنجه حكیمی مانند نظامی گنجوی را پرورش داده است كه از شعرای درجه اول ما و نخستین شاعر رمانتیك زبان فارسی است. با این حال‌‍، امروز در این نواحی اثری از زبان فارسی نیست و نیز در شهرهای تركستان، مانند بخارا و مرو و غیره كه مهد پرورش عده‌ای از شعرای بزرگ ما، از قبیل رودكی و غیره هستند، و همچنین افغانستان، نزدیك است كه تبلیغات ملل دیگر زبان ما را از بین ببرد. پس مردان فداكار و ملیت‌دوست ما باید جان‌نثاری كرده، برای تبلیغ زبان فارسی از فرستادن معلمین فارسی‌زبان و انتشار رساله‌های مجانی و ارزان در این نواحی خودداری نكنند."
( مجله ایرانشهر بهمن 1302 برلین )

آذربایجان یك مسئله حیاتی و مماتی ایران

" ... آذربایجان، چنانكه از نامش پیدا و آشكار است، مظهر آتش مقدسی است كه روشنی و حرارت فكر ایرانی را در ادوار مختلفه به عالمیان نشان داده و ثابت نموده است كه این نژاد دارای احساسات و ذوق مخصوصی است كه نظیر آن در ملل دیگر كمتر ملاحظه می‌شود. این ناحیه در ازمنه قدیم مسكن اقوام آریایی نژاد و یكی از مهم‌ترین مهدهای تمدن ایرانی بوده و آثاری به ظهور رسانده است كه الحق باید تمام آریایی‌های دنیا به آن افتخاركنند.
تركی‌زبان بودن بعضی از قسمت‌های ایران باعث شده برخی از مردمان بی‌اطلاع، بدون اینكه این قبیل اشخاص قدری صفحات تاریخ را ورق زده از حقیقت مطلع شوند، فوراً ادعا ‌كنند كه این قوم ترك و هم‌نژاد ما هستند...یكی از اشتباه‌كنندگان روشن بیك نامی است كه ادعا دارد در ایران سیاحت نموده، آثار روح ترك را ملاحظه كرده است. او مثال می‌زند كه گنبد سلطانیه در نزدیكی زنجان و مسجد كبود در تبریز از این قبیل هستند، غافل از اینكه، اگر این آثار از روح ترك و نژاد مغول است، چرا در مغولستان، وطن مباركشان چند عدد از این شاهكارها نكرده‌اند... روح ایرانی در هر موقع آثار خود را به ظهور رسانده، و خواهد رساند. منتها اینكه، چون در زمان استیلای مغول این آثار به ظهور رسیده، به اسم مغول مشهور گشته است، وگرنه همان ذوقی كه در ازمنه قدیمه تخت جمشید، طاق كسری، كوه بیستون، طاق بستان، و طاق بسطام و غیره را به وجود آورده در زمان مغول در تخت سلطانیه و مسجد كبود تبریز ظهور كرده است. چرا اقای روشن بیك ، وقتی كه ایران را سیاحت می‌كرد، آثار آتش زرتشت را كه در هر گوشه از ایران ، بلكه در قطرات خون هر ایرانی پاك شعله‌ور است توجه ننموده، فقط از مسجد كبود حكم كند این از آثار ترك است."
(تقی ارانی، برلن، 30 اوت 1924 )

ارانی در سال 1929 به ایران باز گشت و كار خود را هم به عنوان آموزگار و هم به عنوان كارمند دولت در وزارت‌خانه‌های جنگ و صنعت آغاز كرد. با توجه به رفاقت نزدیك و تماس مستمر بین ارانی و علوی، و تعداد زیادی از مقالات آموزنده در باره وضعیت داخلی ایران در مجله "پیكار" كه علوی در برلین منتشر می‌كرد، به بی‌راهه نمی‌رویم اگر گمان كنیم ارانی همچنان همكاری خود را با علوی در تهران ادامه داده بوده باشد، به ویژه آنكه ارانی تاكید می‌كند كه ارتباطش را با علوی در برلین حفظ كرده بود و علوی برای او برخی مقالات uahcsdnuR را كه كمینترن، پس از ظهور دولت نازی در آلمان در فوریه 1933 منتشر می‌كرد می‌فرستاد.
ارانی از وجود حزب كمونیست ایران در كشور با خبر بود، بدون تردید از طریق علوی كه عضو حزب كمونیست آلمان بود و با سلطان زاده كار كرده بود. ارانی، عبدالحسین حسابی، رهبر حزب كمونیست ایران را به دفعات پیش از آنكه وی در سال 1931 یا 1932 رهسپار اتحاد جماهیر شوروی شود، ملاقات كرده بود ... ارانی ، در این زمان با یكی دیگر از رهبران حزب كمونیست ایران، لادبن [ برادر نیمایوشیج] نیز ملاقات كرد. حسابی اثر او را با عنوان " علل عمومی بحران اقتصادی جهان" برای مطالعه به او داده بود و ارانی در باره آن زیاد اندیشیده بود. حسابی در بازگشت به ایران، علاوه بر "پیكار" چند شماره از "ستاره سرخ" را به ارانی داد. ارانی پس از آنكه تماسش با دو تن از واپسین رهبران كمونیست قطع شد، برخی از آثار خود را مانند "تئوری‌های علم، فیزیك، شیمی و روان‌شناسی انتشار داد.
چهار سال پس از بازگشت به ایران و پس از آنكه "پیكار" آشكارا توسط مقامات آلمان و نیز كمینترن توقیف شد، ارانی همراه با دو تن از همكاران خود ماهنامه " دنیا " را دایر كرد. یك سال پس از انتشار دنیا بود كه یكی از اعضای كمینترن به نام كامران اصلانی با او تماس گرفت، تماسی كه پیامدهای جدی برای شخص ارانی و سرنوشت چپ‌ در ایران در دهه‌های آتی داشت. كمی بیش از دو سال پس از آنكه در 18 اردیبهشت 1316 یعنی حدود 18 ماه پس از تعطیل دنیا، ارانی دستگیر شد و به دفعات زیر شكنجه مورد بازجویی قرار گرفت. بر پایه قانون ضد کمونیستی سال 1310 ارانی به سنگین‌ترین حكم، یعنی ده سال زندان محكوم شد. وی در 14 بهمن 1318 در نتیجه شكنجه‌ها و زجر و عذابی كه در سیاه‌چال پیش و پس از دادگاه متحمل شد، در زندان گذشت.
ارانی پیش از مرگ در نامه ای به صمیمی‌ترین رفقایش ایرج اسكندری و بزرگ علوی چنین نوشت:

" شما را تا چند روز دیگر مرخص خواهند كرد، ولی من ماندنی هستم و شاید هم مرا بكشند. مادر من هنوز بستری است و این مصائب را تاب نخواهد آورد. در موقع مرگش در بالین او حاضر باشید و با او صحبت كنید به طوری كه تصور كند من با او صحبت می‌كنم. كمك كنید خواهر من تحصیلات عالی خود را به پایان برساند."

بنا بر نظر یك پزشك كه آزمایش كالبد‌شكافی را انجام داده بود، وضع جسمانی ارانی در نتیجه بیماری و عدم رسیدگی عامدانه چنان تغییر كرده بود كه به سختی قابل شناسایی بود، حتی توسط مادرش. مرگ ارانی را در زندان عموماً ناشی از تیفوس می‌دانند كه وی پس از حبس در سلولی به آن مبتلا شده بود. دكتر امامی كه جسد ارانی را معاینه كرده بود، در جریان دو دادگاه(پس از سقوط رژیم رضاشاه) مقامات پلیس و زندان در 1321 و 1323 شهادت داد كه ارانی، علاوه بر این كه سخت در معرض سوء تغذیه قرار داشته، یا در نتیجه مسمومیت یا به علت تیفوس مرده بود. ركن الدین مختاری، پزشك احمدی، نیرومند به دنبال سقوط رضاشاه به دلیل همدستی در مرگ تعدادی از زندانیان سیاسی چون سردار اسعد و فرخی و نه ارانی محاكمه شدند. دادگاه پی برد "مرگ ارانی ناشی از اثرات فزاینده سوء معالجه مستمر بود و نه ناشی از یك اقدام خشن برای كشتن او. و به این دلیل قضات نمی‌توانستند عیله فرد معینی اعلام جرم كنند!" با این كه تلاش می‌شد تا رضاشاه از مسئولیت انجام این جنایت مبرا شود، در جریان دادگاه 1323 بیان شد كه دستور توقیف یا نگهداری زندانیان حتی پس از پایان دوره محكومیت‌شان همیشه از سوی دفتر خصوصی شاه صادر می‌شد- موضوعی كه مورد اعتراض دادستان قرار گرفت. مختاری ادعا كرد كه دستگیری‌ها بنا به دستور شفاهی رضاشاه انجام می‌شد.


ارانی و فرقه جمهوری انقلابی ایران
فرقه جمهوری انقلابی ایران در اواسط دهه 1920 میلادی توسط مرتضی علوی، ارانی و عده دیگر تاسیس شد. كمیته مركزی فرقه جمهوری انقلابی ایران در 29 مارس 1926 خطاب به بخش شرقی كمینترن ، تشكیل سازمان را اعلام و همراه یك یادداشت و نسخه‌ای از برنامه‌‌اش را ارسال كرد. وی از كمینترن در مسكو خواست تا یكی از اعضایش را با هدف بحث در باره" رابطه مستمر" دو سازمان برای " آرمان مشترك انقلابی" بپذیرد. دو ایرانی كه نامه را امضا كرده بودند تقی ارانی، دبیر كمیته مركزی و محمود پور رضا، رئیس كمیته مركزی بودند.
تشكیل فرقه جمهوری انقلابی ایران به عنوان جانشین مستقیم و غیر مستقیم حزب كمونیست ایران بازتاب یك برهه سیاسی در جامعه ایرانی است، كه از یك سو، در غوغای یك تغییر سیاسی جدی- یعنی تاسیس خاندانی جدید و دیكتاتوری متمركز رضاخان پهلوی – و از سوی دیگر، با توجه فزاینده عناصر رادیكال به نیاز به دگرگونی اجتماعی- اقتصادی كشورشان و استقلال سیاسی- اقتصادی ضروری برای انكشافی پایدار و عمومی، مغتنم شمرده می‌شد. فرقه جمهوری انقلابی عملاً در زمانی پا به عرصه وجود گذاشت كه حزب كمونیست ایران درتنگنا قرار گرفته بود. به ویژه پس از آنكه حزب در جریان قیام های سه‌گانه خراسان، گیلان و آذربایجان در 1305 نتوانسته بود آنان را رهبری یا دست‌كم هدایت كند.همین نبودِ رهبری سیاسی در صحنه باید منجر به آن شده باشد كه برخی از اعضای حزب كمونیست ایران یا هواداران آن دست به كار تشكیل فرقه جمهوری انقلابی ایران شوند. در حقیقت، احساس نیاز به یك سازمان یا هر نوع سازمانی، چنان قوی بود كه یكی از رهبران با سابقه نهضت جنگل، احسان الله خان، برای نخستین بار در دوران تبعیدش به خود جرئت داد تا مقامات شوروی را قانع سازد تا با اعطای كمك‌هایی به او، وی بتواند جنبشی انقلابی در ایران به پا كند. همین "تب و تاب" اجتماعی زمینه را برای تشكیل فرقه جمهوری انقلابی ایران و بعدها تجدید سازمان حزب كمونیست ایران مساعد كرد و بعدها مجله غیر رسمی" پیكار " بین سال‌های 1310 تا 1312 انتشار یافت. بی‌تردید "پیكار" به عنوان یكی از عوامل تخته شطرنج سیاسی ایران، اقدامی موفقیت‌آمیز بود؛ تا آن حد كه توجه بسیاری از رهبران داخل و خارج از كشور را به خود جلب كرد و منبع تغذیه سیاسی آنان شد. درست است كه این مجله سبكی تبلیغی داشت كه طبعاً به كارآیی او می‌افزود ؛ اما موفقیت آن بیشتر مرهون موضوعات جذابی بود كه مطرح می‌كرد. "پیكار" بر تارهای درستی در جامعه دست می‌گذاشت، به ویژه در میان جوانان با فرهنگ آن كه تشنه اطلاع یافتن از پدیده‌های جدید غربی، از جمله مشاركت در زندگی سیاسی بودند.
فرقه جمهوری انقلابی ایران در سال 1306 در برلین اعلامیه‌ای به نام "بیان حق" صادر كرد و در آن به تحلیل دقیق و مبسوطی از اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران پرداخت و در پایان نیز تحت عنوان "ما چه می‌خواهیم؟" برنامه اصلاحی خود را از منظر "دهاقین، كسبه، كارگران و منور الفكرها" بیان داشت و در كاریكاتوری هرم طبقات اجتماعی جامعه ایران در اوایل دوران رضاشاه نشان داد كه متاسفانه در كتاب چاپ شده در ایران كاریكاتور دچار سانسور شده و بخش مربوط به آخوند درباری مخدوش گردیده است و همین سانسور وزارت ارشاد صفاری هرندی نشانگر مشابهت نقش منفی روحانیون درباری در دوران رضاشاه و جمهوری اسلامی است.



راه توده 191 25.08.2008
 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت