راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

بازی های
بد سرانجام
مهدی کروبی
و اطرافیانش

مهدی کروبی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری طی بیانیه ای وعده اصلاح قانون اساسی در 4 مورد را داد. مسئله اصلی فعلا این نیست که آیا اصلاحات پیشنهادی آقای کروبی جنبه مثبت دارد یا منفی؛ قانون اساسی را در سمتی مترقی اصلاح می کند یا نه. مسئله این است که پیشنهاد اصلاح قانون اساسی با چه پشتوانه ای انجام می شود؟ در شرایطی که توان دفاع و اجرای همین قانون اساسی موجود وجود ندارد چگونه می توان سخن از اصلاح قانون اساسی گفت؟
از هم اکنون می توان یقین داشت که آقای کروبی با پیشنهاد اصلاح قانون اساسی در همان راهی گام گذاشته است که در دوران هشت ساله جنبش اصلاحات، این جنبش را بتدریج به ضعف کشاند. با آنکه در دوران اصلاحات مسئله اصلی دفاع از قانون و اجرای قانون اساسی بود برعکس انواع و اقسام شعارها از نوع اصلاح قانون اساسی، رفراندم قانون اساسی، متمم قانون اساسی و غیره مطرح شد و جامعه را سر در گم و از ضرورت دفاع از همین قانون اساسی و خواست اجرای آن غافل ساخت. نتیجه آن شد که آن شعارهای خیال پردازانه که سرانجام در مانیفست اکبرگنجی بازتاب یافت و به پیشنهاد عباس عبدی برای خروج از حاکمیت تبدیل شد تحقق پیدا نکرد و جنبه های منفی نیز تشدید شد.
اگر طرفداران اصلاحات بر روی اجرای قانون اساسی ایستاده بودند رهبر جمهوری اسلامی را می توانستند در تنگنا قرار دهند تا فراتر از قانون اساسی حرکت نکند و مثلا به مجلس نامه بنویسد و رای دادن یا ندادن به این یا آن طرح و لایحه را تقاضا کند. سرانجام آن شعارهای اصلاح و رفراندم و متمم قانون اساسی آن شد که اجرای قانون اساسی فراموش شد و اختیارات رهبر جمهوری اسلامی نه تنها قانونمند نشد، بلکه یک اختیار "حکم حکومتی" هم به آن افزوده شد. که اتفاقا آقای کروبی در این افزایش خلاف قانون اساسی اختیارات رهبر نقش اساسی داشت. اکنون به استناد همین اختیار جدید "حکم حکومتی" رهبر جمهوری اسلامی دستور نقض اصل 44 قانون اساسی را هم داده است و فردا معلوم نیست چه اختیارات دیگری را هم برای خود در زمره حکم حکومتی محسوب کند.

بارها گفته ایم که درست است که قانون اساسی را گرفتار اصل ولایت فقیه کرده اند اما فراموش نباید کرد که ولی ولایت فقیه ورای تناسب قوای اجتماعی نیست. قانون و قانون اساسی و نحوه اجرای آن در این یا آن سمت خود بازتابی از این تناسب قوا و متاثر از آن است. چنانکه در همین قانون اساسی جمهوری اسلامی نهادی بنام مجلس خبرگان هم وجود دارد که وظیفه نظارت بر رهبر و حتی اختیار عزل او را دارد. فعال کردن این اختیارات، فعال کردن نظارت مجلس خبرگان بر رهبر، دمکراتیزه کردن انتخابات خبرگان که پیوسته از آن غافل بوده ایم و حکومت بهترین بهره را از این غفلت برده است، همه مسایلی است که بسیج نیروی اجتماعی لازم دارد. اینها همه در قانون اساسی هست ولی اجرا نمی شود چون نیروی اجتماعی در پشت سر آن نیست. زیرا آن نیروی اجتماعی که باید در پشت اجرای این اصول قانون اساسی جمع شود بدنبال آن شعارهایی بنام اصلاح و رفراندم رفته است که اصل قانون اساسی را فراموش کرده است. در حالیکه زمانی ما می توانیم قانون اساسی را در سمتی مترقی اصلاح کنیم که توان اجرای اصول موجود آن را در سمتی مترقی داشته باشیم. اگر این توان کوچکتر را نداریم توان گام بزرگتر یعنی اصلاح قانون اساسی را هم نخواهیم داشت. بنابراین آقای کروبی سنگی را بر میدارد که قطعا اگر رئیس جمهور نیز بشود توان زمین گذاشتن آن را ندارد و بعید است که این را نداند. بنابراین، چنین شعاری درحالیکه کاربرد انتخاباتی برای سر دهنده آن دارد، بتدریج مردم را از اصل موضوع، تحمیل حرکت در چارچوب قانون اساسی موجود به حاکمیت را فراموش می کند و از آن وخیم تر، نسبت به توان خود مایوس و غیر قابل قیاس با توان حاکمیت می یابد و این خود یعنی تضعیف روحیه مردم و جنبش مردم.
طرح اصلاح قانون اساسی از سوی اقای کروبی در این مرحله یک بازی انتخاباتی و نوعی رقابت با دیگر نامزد اصلاح طلب یعنی میرحسین موسوی است ولی بازی خطرناکی است که می تواند در جبهه طرفداران اصلاحات و در سمتگیری های ضروری سیاسی آینده کشور نیز سردرگمی بوجود آورد. این بازی از آن رو نیز خطرناک است که تایید کننده همان چیزیست که همه اصلاح طلبان و از جمله محمد خاتمی نگران آن بودند. یعنی آنکه تعدد نامزدهای اصلاح طلب سرانجام کار را به رقابت و رویارویی بکشاند.
در همین زمینه مثلا روزنامه اعتماد ملی در شماره دوم اردیبهشت خود در مورد سفر و جنجال احمدی نژاد در ژنو از قول مهدی کروبی تیتر می زند :" احمدي‌نژاد نبايد به سوئيس مي‌رفت" ولی تیتر سخنان میرحسین موسوی چنین است: "نمي‌توانيم به كساني كه به سمبل نظام و رئيس دولت توهين مي‌كنند معترض نباشيم". در حالیکه ما میدانیم مضمون انتقاد میرحسین موسوی از حضور احمدی نژاد در سوئیس بسیار جدی و عمیق تر از این بود که احمدی نژاد باید به ژنو می رفت یا نمی رفت. یا مثلا اعتماد ملی 26 فروردین با عنوان درشت از قول موسوی می نویسد: "احمدی نژاد را خطری برای کشور نمی دانم". بدینسان با هدف تخریب موسوی و نشان دادن اینکه وی گویا مخالف احمدی نژاد نیست ضمنا برای احمدی نژاد اعتبار هم ایجاد می شود.
تلاش برای کشاندن پای عبدالله نوری به انتخابات، رادیکالیسم ظاهری با شعار اصلاح قانون اساسی که در عمل به ادامه نقض کنونی این قانون خواهد انجامید و بالاخره این روشهای تخریبی نوید خوشی را برای انتخابات آینده نمی دهد. ظاهرا چون قرار بر این بوده است که در آستانه انتخابات نظرسنجی شود و نامزدی که رایی کمتر داشت به نفع نامزد دیگر کنار رود طرفداران آقای کروبی این روشها را در پیش گرفته اند تا از محبوبیت نامزد اصلاح طلب رقیب خود بکاهند. این هم ظاهرا نتیجه بخش نبوده چون اخیرا بحث نظرسنجی هم کنار گذاشته شده و ادعا شده که وجود دو نامزد در مرحله اول "تضمین کننده" پیروزی اصلاح طلبان خواهد بود!
بنظر ما طرفداران مهدی کروبی بهتر است بجای رفتن بدنبال این روشهای کم اثر، برنامه های آقای کروبی را ارائه دهند. چون برخلاف میرحسین موسوی که برنامه خود را تقریبا در همه عرصه ها بطور خیلی روشن عرضه کرده است - و بنظر ما همین مسئله موجب افزایش اعتبار وی شده است- برعکس در هیچ عرصه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برنامه و سخنان روشنی از آقای کروبی شنیده نشده است. اکیپ ناهمگونی هم که ایشان در اطراف خود گرد آورده عملا ارائه هرگونه برنامه روشن را ناممکن می کند. از هم اکنون می توان حدس زد که با این اکیپ، همان شکاف و همان چپ و راست زدنهایی که جنبش اصلاحات را در طول هشت سال سردرگم و فلج کرد آقای کروبی را هنوز انتخاب نشده فلج کرده است؛ چه رسد به زمانی که انتخاب شود. به هرصورت باید امیدوار بود که با تدوین و ارائه یک برنامه روشن از سوی آقای کروبی، طرفداران اصلاحات معیار بهتری برای شناخت از دو نامزد موجود اصلاح طلب بدست آورند و امکان بهتری برای داوری میان آن دو داشته باشند. در این شرایط می توان امیدوار بود فشار نیروهای اصلاحات موجب شود نامزدی که بخت کمتری دارد ناگزیر شود بسود نامزد دیگر کنار رود.

راه توده 220 27.04.2009


 

بازگشت