راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

شورش مردم، صفویه را بُرد نه محمود افغان
شاه سلطان حسین
با شورش مردم سقوط کرد!
ن. کیانی
 

در قسمت پیشین اشاره کردیم که بدنبال تلاش رهبر برای پاک کردن لقب شاه سلطان حسین از خود و انداختن آن به گردن دیگری، گروه چاپلوسان بیت رهبر پای محمد خاتمی را به وسط کشیدند و او را طرف خطاب رهبر اعلام کردند. یکی از دلایل چاپلوسان بیت رهبری آن بود که محمد خاتمی طرفدار سیاست طلبکارانه و جنگی نیست، او فردی بقول اینان "مرعوب قدرت‌های بیگانه" است و شاه سلطان حسین هم به همین دلیل شکست خورد که شخصیتی ضعیف داشت و مرعوب "بیگانگان" و "دشمن" بود.
مثلا خبرگزاری بی نیاز از توصیف فارس چنین می‌نویسد: "شاه سلطان حسین‌ها عناصر و جریان‌هایی هستند که همواره مرعوب تهدیدات دشمن شده و با بزرگ‌نمایی و خطرناک جلوه دادن تهدیدات و فوق‌العاده خواندن وضعیت کشور، سعی در مرعوب ساختن مردم و مسئولان دارند." یا "عناصر مرعوب، واداده و مقهور دشمن (شاه سلطان حسین‌ها) به دلیل اینکه همواره در زمین تعیین شده از سوی دشمن بازی مى کنند در حقیقت به عنوان دنباله دشمن محسوب می‌شوند و کامل ‌کننده پازل آنان می‌باشند .... موارد مذکور تنها مشتی از نمونه خروار اقدامات مرعوبانه شاه سلطان حسین‌ها بوده تا ضرورت بازشناسی جریان مرعوب، واداده و مقهوردشمن اثبات شود."
نشریه "صبح صادق" ارگان سپاه پاسداران هم می‌نویسد: "مردم باید با بازخوانی عملکرد نخبگان در مقاطع مدیریت خود - خصوصا در اموری چون «جنگ تحمیلی»، «مسأله هسته‌ای» - مدیریت شاه سلطان حسینی را از مدیریتی که امیرالمؤمنین را الگوی خود می‌داند، تشخیص دهند."
مسئله‌ای که اینگونه مقایسه‌ها میان خاتمی با شاه سلطان حسین را از همان ب اول بسم الله آن نادرست می‌کند فقط این نیست که رهبر در کشور ما علی الحساب علی خامنه‌ای است نه محمد خاتمی، بلکه در این نیز هست که سقوط شاه سلطان حسین بدست محمود افغان یک شورش داخلی بود نه یک شکست خارجی. عوامل این سقوط اصلا در این نبود که شاه سلطان حسین مقهور و مرعوب بیگانگان بود یا نبود، بلکه در بی کفایتی و بی لیاقتی شاه در اداره امور داخلی کشور و سیاست اقتصادی و مذهبی و قومی آن بود.
چاپلوسان بیت رهبری برای دفاع از سیاست نظامی و طلبکارانه خود که هدف آن کشورگشایی در منطقه و خفه کردن مردم در داخل کشور است طوری سخن می‌گویند که گویی در آن زمان کشوری بنام افغانستان با پادشاهی بنام محمود افغان وجود داشت که بدلیل مقهور و مرعوب بودن شاه سلطان حسین در برابر بیگانگان و نداشتن سیاست تهاجی و طلبکارانه، رهبران آن کشور به ایران حمله کرده و ایران را گرفتند. در حالیکه افغانستان در آن زمان جزیی از خاک ایران بود و شورش محمود افغان یک شورش و قیام داخلی بود نه یک حمله خارجی. یعنی دلایل این شورش و شکست را باید در سیاست‌های داخلی شاه سلطان حسین جستجو کرد نه در سیاست خارجی آن.
در این زمینه متن کتاب‌های تاریخی بسیار روشن است. مثلا نویسندگان کتاب "تاریخ ایران از دوران باستان تا به امروز" (داندامایو و دیگران - ترجمه کیخسرو کشاورزی) شورش محمود افغان را جزیی از "قیام‌های داخلی ایران در دوران صفوی" در کنار دیگر قیام‌ها و شورش‌ها ذکر می‌کنند و می‌نویسند:
"به سال 1715 شورش کُردان سنی آغاز گردید و تا سالهای بعد دنبال شد، کردها چند بار شهر اصفهان را تهدید کردند. به سال 1717 عربهای مسقط، بحرین و جزایر دیگر خلیج فارس را اشغال کردند و به کناره ‌های جنوبی ایران هجوم بردند. به سال 1717 کوچ نشینان شاهسون در مغان، به سال 1720 لُرها و به سال 1721 بلوچ ها قیام کردند. حاکم سیستان به نام ملک محمود به سال 1723 علیه شاه قیام کرد و مشهد را به تصرف در آورد.
به سال 1722 در سیونیک ارمنی‌ها به سرکردگی "داوید بیک" قیام کردند و این شورش تا سال 1731 ادامه داشت. به سال 1722 مردم استان تحت الحمایه گرجستان خاوری قیام کردند. ....
مهمترین قیام‌های تحت استیلای دولت صفوی، قیام عشایر نیمه کوچ نشین و نیرومند "غلزایی" افغان بود که به سال 1709 در استان قندهار آغاز گردید. این قیام به وسیله روسای عشایر و کلانتران شهر قندهار زیر رهبری میرویس سازمان داده شد و با شعار پیکار سنیان علیه حکومت شیعه آغاز گردید. قیام کنندگان قندهار را گرفتند، "بیگلربگی" شاه، "گرگین خان" را کشتند و افراد پادگان شاه را قتل عام کردند. میرویس دوبار (در سال‌های 1711 و 1712) ارتش شاه را که برای سرکوبی غلزاییان اعزام شده بود، شکست داد. .......(ص 283)
ما به سیاست مذهبی شاه سلطان حسین در ایجاد کینه میان شیعه و سنی باز خواهیم گشت، اما چنانکه می‌بینیم شورشیان افغان قندهار را تصرف کردند و گرگین خان یعنی حاکم انتصابی شاه سلطان حسین در آنجا را کشتند، نه اینکه از قبل حاکم قندهار یا شاه کشوری بنام افغانستان که در آن زمان هنوز وجود نداشت باشند. نویسندگان کتاب در ادامه می‌نویسند:
"در استان هرات به سال 1716 یکی دیگر از عشایر افغان به نام "ابدالی" به پا خاست. به سال 1719 افراد این عشایر، ارتش شاه را شکست دادند و هرات را گرفتند. نابسامانی همگانی‌ای که در دستگاه حکومت شاه صفوی حکمفرما بود به میرمحمود امکان داد تا به سال 1720 لشکرکشی خود را به درون ایران آغاز کند" در اینجا نیز محمود افغان در یک شورش هرات را تصرف می‌کند و بتدریج به طرف اصفهان لشکر کشی می‌کند.
یکی از محققان ایرانی نیز با اشاره به متن کتاب درسی تعلیمات اجتماعی مدارس ایران که در آن افغان‌ها "بیگانه" خوانده شده و نوشته شده که مردم "با کمک "نادرقلی افشار" دست بیگانگان را از کشور کوتاه کردند" می‌نویسد:
"شورش افغان‌های قندهار .... شورشی داخلی بود و سبب اساسی اش بی کفایتی حکومت شاه سلطان حسین و ستم طاقت فرسایی بود که به همه مردم ایران وارد می‌آمد." از اینرو در کتاب درسی به جای "دست بیگانگان باید نوشته شود دست اشرف و اطرافیانش را (زیرا اینان بیگانه نبودند) از حکومت بر کشور کوتاه کردند." ("نگاشته‌های تاریخی" - سیروس ایزدی ص 264)
باز هم یکی دیگر از پژوهشگران با اشاره به سقوط شاه سلطان حسین می‌نویسد:
"بر خلاف تصور اشتباهی که برخی دارند، تصرف اصفهان بدست افغان‌ها فتح این شهر بدست یک قوای بیگانه نبود. افغان‌ها گروهی از رعایای شاهنشاهی ایران بودند که تحت ستم‌های مضاعف اقتصادی و مذهبی قرار داشتند .... آنچه در این میان بیش از همه بر شعله ور شدن آتش این قیام تاثیر داشت، نارضایتی عمیق افغان‌های سنی مذهب از سیاست‌های سرکوبگرانه شیعیان حاکم بود." (تیرداد بنکدار - سقوط صفویه)
بنابراین برای درک درست دوران شاه سلطان حسین و درس گرفتن از تجربه تاریخی آن بجای رفتن بدنبال نخود سیاه "روحیه" و "تفکر" و "عناصر مرعوب و مقهور بیگانه" با این هدف که سیاست نظامی و طلبکارانه توجیه شود، باید رفت دنبال عناصر و سیاست‌های "خودی" و بررسی کرد که در طول دو دهه رهبری علی خامنه‌ای و بویژه در چهار سال اخیر رئیس جمهوری احمدی نژاد کدام سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی و مذهبی و قومی کشور را به لبه پرتگاه از هم پاشیدگی و فروپاشی کنونی نزدیک ساخته است که مردم وضع کشور را با دوران شاه سلطان حسین مقایسه می ‌کنند.

(قسمت اول این مقاله را از اینجا بخوانید)


راه توده 212 09.02.2009


 

بازگشت