راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

فردای پس از انتخابات
کدام صحنه در برابر مردم است؟

آنچه در مناظره میرحسین موسوی و احمدی نژاد، بعنوان مهم ترین رویداد پیش از رای گیری، بیش از هر مسئله دیگری برجسته بود، بر پرده ظاهر شدن آن تهاجمی است که طراحان سیاست جنگی و نظامی برای سرکوب سراسری جنبش اصلاح طلبی مردم ایران در سر و در برنامه دارند. آنها مترصد بیرون آمدن احمدی نژاد از صندوق‌های رای برای اجرای این نقشه اند. به خیابان آمدن حزب پادگانی، در پناه نیروی انتظامی در شب‌های مناظره تلویزیونی که تاکنون چند کشته در قم و مشهد از خود بر جای گذاشته و باید دید در روزهای آینده در تهران چه نتایجی به بار خواهد آورد، تنها دُم مار است. اگر نتوان در همین انتخابات سر این مار را با سنگ رای قاطع مردم کوبید، ما نه در سالهای آینده، بلکه در همین ماه‌های آینده با حوادثی تکاندهنده و خونین روبرو خواهیم بود.
احمدی نژاد کوشید و بازهم خواهد کوشید تا مردم را در دایره بحث پیرامون غارتگری این و یا آن مقام سرگرم کند و بنیادهای عظیم مالی زیر دست فرماندهان سپاه پاسداران و بسیج، رهبران موتلفه اسلامی، روحانیون حامی خویش مانند آیت الله مهدوی کنی و یا مصباح یزدی را در سایه قرار دهد. اگر رای مردم در اسارت این بحث قرار گیرد، بزرگترین غفلت را مرتکب شده ایم، زیرا خانه از پای بست ویران است. یعنی نظام و کشوری که با 60 میلیارد دلار واردات می‌چرخد و در آن میلیارد، میلیارد دلار غیب می‌شود و جز خواص کسی نمی‌داند در کدام چاه فرو رفته و کوچکترین اطلاعی در زمینه ساختار اقتصادی کشور در مطبوعات آن منتشر نمی‌شود، با این بحث‌های فریبکارانه و باصطلاح افشاگری‌های آستانه انتخابات درست نمی‌شود. رهبر به معترضان ناپدیدشدن دهها میلیارد دلار پول در دولت احمدی نژاد می‌گوید (در سخنرانی کردستان) "من میدانم این پولها در دولت احمدی نژاد کجاست و حساب و کتابش دست من است".
ما با چنین نظامی روبرو هستیم. نظامی که مبنا و معیارش اطلاع رهبر است نه اطلاع مردم. این پنهانکاری از مردم جز به بهانه‌های اتمی و نظامی و جنگی ممکن نشده و فساد و غارت، از آغاز جنگ با عراق تا امروز، درست در همینجا رشد کرده و نهفته است. سرمایه‌داری غول پیکر تجاری که بویژه در 4 سال گذشته شریک بزرگ و تنومند نظامی پیدا کرد، کشور را به نابودی همه جانبه اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی کشانده است. می‌خواهد کلاهی باشد یا عمامه‌ای و یا نظامی. برای مردم چه فرق می‌کند، کدامیک؟ مهم اینست که کشور را این ساختار اقتصادی به خاک سیاه نشانده است. کدام کشور جهان را سراغ دارید، که در آن کسی 20 سال بالاترین اختیارات حکومتی را داشته باشد و آنچه در جامعه جاری و حاکم است نتیجه رهبری او باشد، و آنوقت خود وی پیوسته نقش منتقد و مصلح و اپوزیسیون دولت‌ها را هم ایفاء کند؟ خود همین نمونه، بزرگترین فریبکاری نیست؟
ضرورت حمایت از میرحسین موسوی، حتی اگر تنها متکی و برخاسته از دو مشکل بزرگ بالا هم باشد، حمایتی است ملی. یعنی حمایت از کسی که می‌گوید باید جلوی یکه تازی سرمایه‌‌داری تجاری را در مملکت گرفت و به حمایت از تولید صنعتی و تولید کشاورزی داخلی برخاست. کسی که نه تنها دست بوس رهبر و صاحب اختیار 20 ساله کشور نبوده و نیست، بلکه از دوران نخست وزیر خویش و ریاست جمهوری همین رهبر، در برابر نظرات سیاسی و اقتصادی وی بوده است. و ملت ایران دید که این نظرات وقتی امکان غلبه بر کشور را پیدا کرد، به چه فاجعه و غارت و تباهی ختم شد. یعنی همان فاجعه سیاسی و اقتصادی که امروز بر کشور حاکم است و بدرستی باید بیم داشت که ادامه آن به یک فاجعه خانمان برانداز برای کشور و مردم ایران ختم شود.
بموجب همه شواهد، پیروز قطعی انتخابات تا اینجا "میرحسین موسوی" است، البته اگر علیه انتخابات و رای و خواست مردم کودتا نکنند. اما نتیجه انتخاباتی که در پایان این هفته انجام خواهد شد، هر چه باشد، کارزار تدارکاتی آن پرده‌هائی را از مقابل چشم مردم کنار زد. با کنار رفتن این پرده‌ها، فرصتی پس از 4 سال سرکوب کوچکترین تجمع مدنی مردم فراهم آمد تا آنچه در بطن جامعه و حاکمیت وجود دارد به صحنه بیآید و همگان آن را در خیابان‌ها و در برنامه‌های تلویزیونی ببینند. توده مردم تازه چشم‌هایشان به روی فاشیسم باز شد. آن فریاد "لباس شخصی! لباس شخصی!" را که سیاسیون در دوران 8 ساله خاتمی سر میدادند امروز توده مردم در شمایل یک حزب نیمه مسلح پادگانی در خیابان‌ها دیدند. در حمله به ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، در شب پایان مناظره تلویزیونی و شب‌های بعد. مردم دروغگوئی گوبلزی شخص رئیس جمهور و اطرافیانش را به عیان در تلویزیون دیدند. مردم فرصت یافتند در خیابان‌ها، اماکن عمومی و خانه‌های خود بار دیگر بر سر مسائل مهم مملکتی با هم بحث کنند و کاندیداها را وزن کشی کنند. و این‌ها خود بزرگترین دستآورد این دوره از انتخابات ریاست جمهوری است، که سرنوشت دوران بعد از انتخابات را نیز رقم خواهد زد. اگر میرحسین موسوی برنده این انتخابات باشد، چاره‌ای جز حرکت در کنار این مردم و پاسخگوئی به خواست آنها نخواهد داشت و اگر احمدی نژاد در کاخ ریاست جمهوری بماند، چاره‌ای نخواهد داشت تا برای سرکوب هرچه سریع تر آنچه در این هفته‌ها به عیان دید دست به اقدام بزند. تمام صف بندی داخل حکومتی، که در همین هفته‌ها شاهد و ناظر آن بودیم نیز – اعم از روحانی و غیر‌روحانی- نظامی و غیر‌نظامی- در دوران پس از اعلام نتایج انتخابات، همین سرنوشت را خواهد داشت. در واقع سرنوشت بخشی از حاکمیت و اکثریت مردم ایران چنان به هم گره خورده است، که در دوران پس انتخابات چاره‌ای جز نزدیکی این دو به هم و گرفتن دست خویش برای مقابله با خطر فاشیسم نخواهند داشت. تمام هنر فعالان سیاسی خارج و داخل کشور که فرصت حضور در کارزار کنونی انتخاباتی را از خود دریغ داشتند، آنست که نه تنها این واقعیت را بپذیرند، بلکه جبران غفلت کرده و به آن بپیوندند.

راه توده 226 08.06.2009
 

بازگشت