راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

30 گام به پس
رشد سلطنت خواهی
در رهبری سازمان های مدعی چپ!

تحولات ایران نشان می دهد که جبهه ها و نیروهایی که در کنار، یا رویاروی همدیگر تشکیل می شوند عملا دیگر ربطی به درون و بیرون کشور یا اپوزیسیون و غیراپوزیسیون، یا چپ و غیرچپ ندارد، بلکه در حول دو جریان واپسگرایانه و تحول خواهانه در حال شکل گیری هستند. مضحک اینجاست که بخشی از طرفداران سلطنت، این نظر خود را گرایش به "چپ" می نامند و کسانی را که معتقد بودند و هستند باید نوک تیز حمله را متوجه راستگرایان حاکم کرد و نه طرفداران اصلاحات، "راست" خطاب می کنند. سرنوشت این "چپ" البته خیلی عبرت انگیز است.

 

هفت سال پیش، در میانه دوران اصلاحات، یک روزنامه اینترنتی با اشاره به گرایش های موجود در بخشی از چپ خارج از کشور پیرامون اصلاحات نوشت:
"گرایش دیگر، كه خود را اصطلاحا گرایش "چپ" معرفی می‌كند، بر شكست اصلاحات تاكید دارد. این گرایش تعریف جدید و بدیعی از "چپ" ارائه می‌دهد كه بر اساس آن چپ یعنی كسی كه وظیفه اصلی آن بجای مبارزه با راستگرایان، مبارزه با اصلاح طلبان یا طرفداران رفُرم است. این گرایش عمدتا توسط فریدون احمدی و ف. تابان نمایندگی می ‌شود. بلافاصه پس از انتخابات دوم خرداد و پیروزی غافلگیركننده محمد خاتمی، فریدون احمدی كه از مدافعان تحریم آن انتخابات بود، در مقاله‌ای در نشریه "كار" بر درستی سیاست تحریم انتخابات "با تاكید"- به قول خود- پای فشرد. البته وی توضیح نداد كه اگر مردم انتخابات را تحریم كرده بودند و اكنون ناطق نوری رئیس جمهور بود چه چیزی عاید "چپ" شده بود؟
از ف. تابان نیز در فردای دوم خرداد این جمله تاریخی به یادگار مانده است كه «‌باید صبر كرد و آن روزهایی را در نظر داشت كه این موج امیدواری فرو بریزد و مردم دریابند كه امید بستن به جناح های رژیم راه به جایی نخواهد برد"
البته ف. تابان خود صبر نكرد و برای آنكه امیدواریش را به واقعیت تبدیل كند نظریه ضرورت نامه نگاری به خاتمی را در برابر كسانی كه از توضیخ خواستن از "علی خامنه ای" پشتیبانی میكردند، مطرح كرد. بر اساس این نظریه باید در برابر هر گونه اجحاف و فشار و زورگویی دستگاه حكومتی جمهوری اسلامی صرفنظر از اینكه منشاء آن كیست و چیست و از كجاست، لازم است محمد خاتمی را مورد خطاب قرار داد و چون از خاتمی در برابر اقداماتی كه ربطی به او ندارد بالطبع كاری هم ساخته نخواهد بود «موج امیدواری فرو خواهد ریخت».
بعدها آقای ف. تابان سایت خبری "اخبار روز" را به ناشر همین دیدگاه ها تبدیل كرد؛ چنانكه از بیست و شش عنوان آخرین شماره اخبار روز كه همچنان بر روی اینترنت است، بیست و دو عنوان آن به این یا آن شكل علیه اصلاح طلبان ایران است " (نگاه کنید به روزنامه اینترنتی "پیک نت" هشتم فروردین 1381)
مضحک اینجاست که طرفداران این نظریات خود را گرایش "چپ" می نامیدند و کسانی را که معتقد بودند باید نوک تیز حمله را متوجه راستگرایان کرد و نه طرفداران اصلاحات از نظر آنان "راست" محسوب می شدند. سرنوشت این "چپ" البته خیلی عبرت انگیز است. سایت اخبار روز پس از هفت سال عملا به "رجانیوز" خارج از کشور تبدیل شده و اکنون از هر دو مقاله ای که راجع به انتخابات می نویسد یکی از آن علیه موسوی است و دیگری بر ضرورت تحریم. یعنی به نفع رئیس جمهوری دوباره احمدی نژاد.
پرسش اینجاست که این قبیل جریان ها از شکست هر نوع اصلاح و تحول و بهبود اوضاع و وضعیت کشور و مردم یا مثلا پیروزی احمدی نژاد چه نفعی می برند؟ زمان نشان داد که آن جناح "چپ" و آن تعریف جدید و بدیعی که این گروه از مفهوم "چپ" ارائه می داد در واقع چیزی نبود جز نوعی سلطنت طلبی شرمگین. این عدم مقابله با راست و گرفتن نوک تیز حمله به طرف اصلاح طلبان دلیلی کاملا روشن داشته و دارد:
هر نوع اصلاح و تحولی در جمهوری اسلامی باید شکست بخورد تا سرانجام ثابت شود که مردم ایران آن زمان که در انقلاب 57 شرکت کردند یا بعدها به محمد خاتمی رای دادند شعور نداشتند، یا بقولی "توده بی مغز" بوده اند. روشن است که چنین تعبیری از انقلاب 57 جز دفاع شرمگینانه از سلطنت نیست. راه دوری نباید رفت. آقای فریدون احمدی که خودش را نماینده گرایش "چپ" معرفی می کرد، اکنون پس از هفت سال حرف دلش را چنین بیان می کند: "می‌خواهم براین نظر تاکید کنم که انقلاب 57 از آن زمان که می شد آن را با نام انقلاب توصیف کرد، اسلامی و واپسگرایانه بود، از آغاز در کام ملایان بود نه اینکه بعدا ملا خور شده باشد. به بیان دیگر، در وهله نخست، خود انقلابی که کشور ما را از چاله به چاه انداخت اشکال داشت نه فقط روندهای بعدی آن."
ما در اینجا قصد بررسی دقیق نظرات آقای احمدی را نداریم. این کاریست که جداگانه و در جایی دیگر بدان خواهیم پرداخت. ولی تصور می کنیم همه با ما هم عقیده باشند که دارنده چنین دیدگاه هایی "به تاکید" باید نگران انتخاب خاتمی بوده یا از هر ده مطلبی که منتشر می کند نه مطلب آن علیه خاتمی یا اصلاح طلبان یا موسوی و امثال آنان می بود و اکنون هم باشد. اگر امثال احمدی نژاد رئیس جمهور کشور نباشند چگونه می توان اثبات کرد که انقلاب بهمن "واپسگرایانه" بوده و "خود انقلاب اشکال داشته" است؟ اگر خاتمی دیروز موفق می شد یا مثلا فردا میرحسین موسوی که هشت سال نخست وزیر "انقلاب واپسگرایانه" بوده است، اکنون با آراء وسیع و آگاهانه مردم رئیس جمهور شود و بتواند شعارهای خود در مورد اجرای قانون اساسی و آزادی ها و اقتصاد ملی را عملی کند عدم حقانیت انقلاب و اینکه خود آن "اشکال" داشته و واپسگرایانه بوده چگونه ثابت شود؟
اما این یک روی سکه است. روی دیگر سکه در این است که وقتی پذیرفتیم که انقلاب ایران واپسگرایانه بوده، یعنی اینکه حکومت پس از انقلاب حق همین نیروهای اسلامی واپسگراست. یعنی آن جریان اسلامی که حق و مشروعیت حکومتی دارد همان جریان اسلامی واپسگراست نه جریان اسلامی اصلاح طلب و تحول خواه. دارندگان چنین نظراتی نباید دیروز بخاطر دوم خرداد همان اندازه عزادار می شدند که جناح راست جمهوری اسلامی شد؟ نباید نوک تیز حمله خود را متوجه اصلاح طلبان می کردند و از 26 مطلبی که می نوشتند 24 مطلب آن بر ضد اصلاح طلبان می بود؟ و بالاخره نباید امروز نگران شکست احمدی نژاد باشند؟ از همه اینها باید تعجب کرد؟
واقعیت آن است که تجربه دوران انقلاب و سپس تجربه دوران اصلاحات و اکنون تجربه انتخابات ریاست جمهوی دهم نشان می دهد که "واپسگرایی" در جای دیگریست و اکنون یک حلقه واپسگرایانه شکل گرفته، مرکب از نیروهای راستگرا در جمهوری اسلامی، سلطت طلبان و بالاخره چپ نمایان سابق و سلطنت طلبان شرمگین امروز. این حلقه با تمام نیرو و امکاناتی که در اختیار دارد دربرابر هر تحول مثبت در جامعه ایران مقاومت می کند. سه جریانی که این حلقه را تشکیل داده اند تفسیر یکسان و مشابهی از انقلاب بهمن دارند. منافع این سه جریان به شکلی عجیب ولی قانونمند به هم گره خورده است. اگر جناح راست حاکم ضعیف شود دو جریان دیگر سلطنت طلبان و چپ نماهای سلطنت طلب شده شرمگین و غیرشرمگین باید پس از سی سال بساط خود را جمع کنند و همین اندک خواننده و هواداری را هم که دارند از دست بدهند. اگر بساط این دو ضعیف شود جناح راست نه بهانه ای برای ماندن بر سر قدرت دارد و نه نیروهایی که از بیرون در این زمینه به یاری او بیایند و ضرورت قدرت حکومتی راست را تئوریزه کنند و مشروعیت آن را به انقلاب مردم وصل کنند.
دیری نخواهد پائید که پیروان آقای جمشید طاهری پور، دبیر اسبق کمیته مرکزی آن سازمان و سلطنت خواه مخالف انقلاب 57 امروز، از شماره انگشتان دست و پا در مرکزیت جدید این سازمان فراتر خواهد رفت.
دربرابر این حلقه بسته واپسگرایانه که امکانات و قدرت بی اندازه ای در درون و بیرون کشور در دست خود جمع کرده است یک جنبش وسیع تحول خواهانه هم شکل گرفته مرکب از انقلابیون مسلمان اول انقلاب موسوم به "خط امام" که اکنون جبهه مسلمانان طرفداران اصلاح و تحول در جمهوری اسلامی را تشکیل داده اند. اپوزیسیون لیبرال و یا رفرمیست طرفدار اصلاحات و بالاخره نیروهای چپ مدافع انقلاب. جریان های تشکیل دهنده این جنبش تفسیر مثبتی از انقلاب بهمن دارند و مبارزه می کنند و امیدوارند که این انقلاب بتواند در نهایت زندگی بهتری را برای مردم کشور ما بوجود آورد. دفاع مشترک آنان از تحول مثبت اوضاع از همینجا ناشی می شود. اینان نیرو و امکانات هسته نخست را ندارند ولی متکی به جنبش مردم هستند و همین به آنان قدرت ایستادگی می دهد.
نیروهایی هم البته در این وسط وجود دارند که یک پا در آن حلقه و یک پا در دیگری دارند و منتظرند ببینند نتیجه اوضاع می شود. ولی این نیروها نیز در نهایت ناگزیر از انتخاب میان یکی از این دو هستند. تحولات ایران نشان می دهد که جبهه ها و نیروهایی که در کنار یا رویاروی همدیگر تشکیل می شوند عملا دیگر ربطی به درون و بیرون کشور یا اپوزیسیون و غیراپوزیسیون، یا چپ و غیرچپ ندارد، بلکه در حول این دو جریان واپسگرایانه و تحول خواهانه در حال شکل گیریست و به همان اندازه که مناسبات درون این دو جریان به سمت نزدیکی می رود مناسبات این دو جریان دربرابر یکدیگر جنبه آشتی ناپذیر پیدا می کند.
انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری بنظر ما گام مهمی در روشن شدن این صف بندی خواهد بود و دو جریان تحول خواهانه و واپسگرایانه در حول کمک به برداشتن ریاست جمهوری احمدی نژاد یا حفظ او در این مقام روبروی هم خواهند ایستاد. مبارزه برای شکست دادن احمدی نژاد مبارزه برای افشا و در هم شکستن آن حلقه واپسگرایانه نیز خواهد بود.
 


راه توده 223 18.05.2009

بازگشت