راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

مشترکات تاریخی دو کودتای
28 مرداد و 22 خرداد!

 

"آیا کودتای 22 خرداد و تکرار بی وقفه آن، موجب فراموشی کودتای 28 مرداد نمی شود؟"

این سئوالی است که تاکنون بارها از راه توده شده است. پاسخ ما چنین است:

بیش از آنکه نگران فراموشی کودتای 28 مرداد باشیم، در جستجوی پیوندها،اهداف و نتایج مشترک دو کودتا باید بود. تنها دراینصورت است که نه 28 مرداد فراموش می شود و نه 22 خرداد.

کودتای 28 مرداد علیه فضای نسبتا آزاد دهه 1330 در کشور ما انجام شد. فضائی که بموجب آن دربار شاهنشاهی نمی توانست آسوده از نظارت و کنجکاوی مردم، علیه منافع ملی، سیاست خارجی را در اختیار گرفته و هر آنچه می خواهد انجام بدهد و در داخل کشور نیز به همینگونه عمل کند. کودتا علیه روند آگاهی مردم، علیه حضور مردم در صحنه سیاسی کشور، علیه مطبوعاتی که در جهت آگاهی مردم و حفظ آنها در صحنه سیاسی کشور منتشر می شدند و علیه دولتی انجام شد که برآمد این فضای نسبتا آزاد سیاسی بود. علیه انتخاباتی انجام شد که علیرغم همه دخالت های دربار و ارتش شاهنشاهی اجازه نمی داد مجلسی یکدست دراختیار دربار شاهنشاهی شکل بگیرد.

کودتای 28 مرداد، آن فضای کور و بسته سیاسی را بر کشور حاکم کرد که در نتیجه آن امریکا و انگلیس توانستند برای نزدیک به 25 سال، دو قدرت مسلط بر مقدرات کشور ما شوند و منابع ملی کشور ما را دراختیار بگیرند و نه تنها سیاست خارجی، بلکه سیاست های داخلی کشور ما را چه درعرصه اقتصادی و چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه نظامی به سود منافع خویش هدایت کنند.

کودتای 28 مرداد بدست شماری از فرماندهان وقت ارتش شاهنشاهی که سرلشگر زاهدی و سرتیپ بختیار در راس آنها بودند و همچنین با سازماندهی شماری از اوباش و لات های تهران که سردسته آنها "شعبان جعفری" بود و با حمایت شماری از روحانیون وقت که در راس آنها آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی قرار داشتند انجام شد و شاه که در انتظار ُنتیجه کودتا در پایتخت ایتالیا، شهر "رُم" بسر می برد، پس از کودتا بلافاصله خود را به تهران رسانده و در راس نظام کودتائی قرار گرفت.

کودتای 28 مرداد، از همان لحظه آغاز با دستگیری چهره های سیاسی وقت همراه شد. نخست وزیر، وزیر خارجه و چند تن دیگر از وزرای دولت، و بدنبال آن شماری از رهبران احزاب سیاسی وقت، از جمله و بیش از همه، رهبران حزب توده ایران در مرحله نخست دستگیر شدند.

کودتای 28 مرداد، سرکوب هر نوع مقاومتی از جانب مردم را سپرد به چند واحد نظامی و سرتیپ تیمور بختیار را که از جانب شاه و به پاس کودتا ارتقاء درجه یافته و سرلشگر شده بود فرماندار نظامی تهران کرد. این فرمانداری تا چند سال برقرار بود و بعدها سازمان امنیت – ساواک- از درون همین فرمانداری و به ریاست همین تیمور بختیار بیرون آمد. سرلشگر زاهدای نیز که سابقه وزارت – وزیر کشور- در کابینه اول مصدق را داشت و سابقه حاکمیت در خوزستان را نیز از زمان رضاشاه در کارنامه اش داشت، با اهدای بالاترین درجه نظامی وقت؛ یعنی درجه سپهبدی شد نخست وزیر کودتا.

کودتای 28 مرداد، دادگاه های نظامی را برپا کرد که در آن دستگیر شدگان پس از کودتا محاکمه و محکوم به زندان و اعدام شدند. البته جز وزیر خارجه مصدق؛ یعنی دکتر حسین فاطمی، تمام محکومین به اعدام توده ای بودند. سپهبد "آزموده" به فرمان شاه دادستان این دادگاه ها شد. دادستانی که شب ها در شکنجه گاه ها حاضر شده و بر شکنجه زندانیان نظارت می کرد و حتی خود دستور آن را میداد و صبح روز بعد در مقام دادستان، برکرسی قضاوت در دادگاه نظامی می نشست. او را "آیشمن" کودتا لقب داده بودند. آیشمن همین نقش را در دوران هیتلر در آلمان داشت.

کودتای 28 مرداد، سفره شکنجه در زندان را که بعد از سقوط رضاشاه برچیده شده بود و شاه از بیم افشاگری مطبوعات و طرح آن در مجلس از یکسو و نظارت قانونی دولت بر زندان ها و کوتاهی دست دربار و فرماندهان ارتش از زندان ها از سوی دیگر، از آن پرهیز داشت، بصورت وسیع گسترده شد. زندان لشگر دو زرهی تهران که مستقیما زیر نظر فرماندار نظامی تهران – سرلشگر تیمور بختیار- فعالیت می کرد، به مخوف ترین زندان و شکنجه گاه وقت تبدیل شد و فراموش نشدنی جنایات در آن صورت گرفت. تجاوز جنسی با باتوم، کشیدن ناخن، داغ کردن بدن زندانی، آویزان کردن زندانی از سقف و... شکنجه با شلاق را کامل کردند.

کودتای 28 مرداد، سیستم اعتراف و توبه زندانیان سیاسی در زیر شکنجه را برقرار کرد. در آن زمان تلویزیون نبود و روزنامه ها و یک فرستنده ضعیف رادیوئی در تهران دو رسانه خبری کشور بودند. فرمانداری نظامی تهران یک مجله اختصاصی در زندان با نام "ندامت" منتشر کرد که توبه نامه ها و اعتراف های زندانیان زیر شکنجه را در آن منتشر می کرد و مطبوعات وقت موظف به بازانتشار مطالب این مجله بودند. رادیو تهران نیز برنامه های ویژه ای برای پخش این اعترافات تدوین کرد.

 

جز قیام خونین و سرکوب شده دانشجویان دانشگاه تهران، در 16 آذر سال 1332 علیه کودتا و علیه معاون وقت رئیس جمهور امریکا "نیکسون" که راهی ایران شده بود، بیش از یک دهه سرکوب، محاکمه، زندان، شکنجه، اعتراف گیری و توبه نامه گیری بر فضای سیاسی کشور و علیه نسل سیاسی دهه 1330 حاکم بود و بهت و حیرت و وحشت، درکنار بی خبری و فشار تبلیغاتی دربار کودتا امکان مقابله با کودتا را نداد.

این کارنامه خبری و نه تحلیلی سالهای نخست پس از کودتای 28 مرداد است. ما قصد پرداختن به جزئیات را نداریم، همچنان که نمی خواهیم از ماه ها و سالهای اولیه کودتا فراتر برویم و به اشکال مقابله و مخالفت مردم با کودتا بپردازیم و سهم سیاسیون، مذهبیون، جوانان و گروه های کم شمار را چه در دهه اول پس از کودتا و چه در 15 سال پس از دهه اول کودتا دراین مقابله و مخالفت تعیین کنیم.

کوشش ما دراین سرمقاله، پاسخ به آن سئوالی است که در ابتدا طرح کردیم. یعنی "تمرکز روی کودتای 22 خرداد، کودتای 28 مرداد را در سایه قرار نمی دهد؟"

ما می گوئیم، همین کارنامه اولیه کودتای 28 مرداد را با کارنامه کودتای 22 خرداد مقایسه کنید، اگر به نتیجه ای غیر از آنچه ما رسیده ایم رسیدید به ما خبر بدهید. در نتیجه فریاد علیه کودتای 22 خرداد، در نوع خود ادامه فریاد نسل کودتای 28 مرداد نیز هست. البته، تردید نیست که میان این دو کودتا 56 سال تفاوت زمانی وجود دارد و در این 56 سال حوادث بزرگی را مردم ایران تجربه کرده اند و از همه مهم تر این که یک انقلاب ضد استبدادی که اگر آن استبداد را فرزند کودتای 28 مرداد بدانیم، آنوقت یک انقلاب ضد کودتائی را پشت سر گذاشته اند. آگاهی مردم، شرایط اجتماعی، نیروهای حاضر در صحنه و دهها تفاوت دیگر بین دو کودتای 28 مرداد و 22 خرداد وجود دارد، اما این تفاوت ها، تاثیری در ماهیت دو کودتا ندارند.

می توان سئوال کرد که پشت کودتای 28 مرداد دو قدرت جهانی، یعنی امریکا و انگلیس بودند، اما کودتای 22 خرداد چنین حامیان جهانی نداشت و در خدمت آنها نبود.

ما می گوئیم: جدا از برداشت و شعار گمراه کننده ای که "روسیه" را پشت کودتای 22 خرداد تبلیغ می کند، دو نتیجه زیر را نباید فراموش کرد.

1- آن سیاستی که حاکمیت برای دفاع از آن، دست به کودتای نظامی 22 خرداد زد و می رود تا کشور ما را طعمه یک جنگ داخلی و یا تجاوز خارجی کند، سیاستی است که علیه منافع ملی کشور و درخدمت همان قدرت هائی که به ظاهر در پشت کودتای 22 خرداد قرار ندارند و باحتمال زیاد برای گمراه ساختن مردم، دولت روسیه را پیش انداخته اند. دولتی مافیائی که خود با مقاومت نیروهای مترقی روسیه روبروست و مخالفت ما با پیش انداختن روسیه نه دفاع از این دولت، بلکه جلوگیری از آن گمراهی است که می خواهد اجازه ندهد مردم به عمق کودتای 22 خرداد راه یابند و به مخالفت با آن سیاستی برسند که کودتا از دل آن بیرون آمده است.

2- تمامی شواهد و حتی اخباری که زیرگوشی در حاکمیت رد و بدل می شوند حکایت از نفوذ عمیق و مافیائی محافلی درحاکمیت نظامی و مذهبی کودتای 22 خرداد دارد که با محافل بین المللی در ارتباط اند. اگر بپذیریم که آن محافل بین المللی بصورت سنتی و با  قدمتی چند صد ساله دولت ها در کشورهای قدرتمند و بزرگ جهانی سرانگشت می چرخانند، و همین محافل می خواهند ایران را موزائیکی کرده و از آن چند کشور بسازند، آنوقت به آسانی می توانیم قبول کنیم که در پشت به ظاهر مستقل کودتای 22 خرداد و بومی بودن این کودتا، قدرت های جهانی قرار دارند.

این بیم و نگرانی را امروز باید گفت، فردا که ایران دستخوش جنگ و ویرانی و تقسیم شد، نه تنها این سخن دیر است، بلکه باید آن روز، برای بیرون آمد کشور از آن شرایط سخن گفت. درست مانند دوران پایانی ریاست جمهوری محمد خاتمی که راه توده بارها، خطاب به آنها که از خاتمی انتقاد می کردند که چرا یکشبه بساط ولایت فقیه را جمع نمی کند و در انتقاد از تضعیف کنندگان خاتمی هشدار داد و نوشت که دولت پس از خاتمی "دولت سپاهی" است. به هوش باشید!

به همان اندازه که تکرار آن هشدار، امروز بیهوده و مضحک است، غفلت امروز از پرداختن به دلائل و انگیزه های کودتای 22 خرداد فاجعه بار است.

ما باز هم درباره این دو کودتا و مقایسه آنها با یکدیگر سخن خواهیم گفت.

 


 

 

            راه توده 246

 

بازگشت