راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

همایش در مادرید
بدهکاران امریکای لاتین
شکایت ببریم
به دادگاه های بین المللی

نشریه "عصر ما" ارگان حزب کمونیست آلمان

 

 

 

 

 

در مادرید، پایتخت اسپانیا، همایشی با حضور سران و نخست وزیران کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا، آمریکای لاتین و منطقه کاریبیک بر پاشد. آنچه می خوانید سخنان "کایکن گوآی کای پیرو کوته آمک"  در آن همایش است:

 

من، گوآیکای پورو کوته آته آمک، به اینجا آمده ام تا با کسانی دیدار کنم که در این جا گرد هم  آمده اند. من فرزند آن بومیانی هستم که از 40 هزار سال پیش ساکن سرزمین آمریکا بوده اند و اینک به دیدار کسانی آمده ام که تازه پانصد سال پیش این سرزمین را کشف کردند. آری، اینک همه ی ما در این جا رو در روی هم قرار گرفته ایم . همین که  هم شما میدانید که هستید و هم ما می دانیم که هستیم، خود بسیار اهمیت دارد و از این فراتر نیز نمی توانیم برویم

من برای آن که بتوانم کسانی را کشف کنم که روزگاری مرا کشف کردند، باینجا آمدم. مامور گمرک که برادر اروپائی من است، از من سند کتبی با روادید می خواست. این برادر اروپائی، این صراف ربا خوار، این یهودا که من هیچگاه از او نخواسته بودم مرا بفروشد، اینک از من دستمزد هم  می خواهد.

برادر ارو پائی،  که وکیلی حیله گر است، به من توضیح می دهد که بدهی را همراه با سود آن باید باز پرداخت، حتی اگر برای باز پرداخت آن، فروش کشوری با همه ی ساکنانش و حتی  بدون موافقت آن ها ضروری باشد.

اینک،  من شما را کشف می کنم!

من نیز می توانم طلبکار باشم. طلبکارِ دریافت اصل و فرع.  در ”آرشیو هند غربی” مدارکی خفته است که صفحه به صفحه، سند بر سند و امضاء پشت امضاء نشان می دهد که تنها در فاصلۀ سال های 1503 تا 1660 ، 185 هزار کیلو طلا و 16 میلیون کیلو نقره از آمریکا  به "سن لوکاس دِ بارا مِدا"  حمل شده است.

آیا این تاراج نیست؟ برادران مسیحی ، فرمانِ هفتم  از فرمان های دینی خود را زیر پا گذاشته اند . فرمانی  که می گوید "دزدی مکن !"

خدا نیاورد آن لحظه را که من  تصور کنم اروپائی ها نیز، چون قابیل، دست به کشتن می زنند و خون برادر خود را می ریزند !

آیا این نژاد کشی نیست؟ پذیرفتن این حرف، به معنی آن است که سخنان افترا زنانی چون "بارتولومه دلالاس کازاس" درست است که گفته است: کشف آمریکا با نابودی بومیان آمریکا برابر بود. یا سخن "آرتورو  اوسلار پیتریو"  که گفته است: سرمایه داری رشد خود را مدیون آن فلز های نجیبی  است که در آن ها غرق شد .

نه! این 185 هزار کیلو و 16 میلیون کیلو نقره را باید نخستین اعتبار دوستانه، از اعتبار های فراوانی دانست که آمریکا برای عمران و آبادی در اختیار اروپا گذاشت، زیرا اگر چیزی جز این بگوئیم، به معنی آنست که آنچه رخ داده، جنایتی جنگی بوده است  و در این صورت، از لحاظ حقوقی – هر آنچه گرفته شده باید بی درنگ باز پس داده شود و تاوان عقب ماندگی ها و خسارات ناشی از آن نیز به همچنین .

من، گوای کایپورو کوآته مک ، نظری را ترجیح می دهم که محترمانه تر است: صدور سرمایه در این حد افسانه ای، چیزی نیست جز آغاز یک برنامه مارشال تزوما،  تا عمران دوبارۀ اروپای وحشی را تضمین کند. اروپائی که به دلیل جنگ های تأسف انگیز خود با مسلمانان، ویران شده بود، مسلمانانی که پایه گذاران دانش جبر، واضعان شست و شوی روزانه و دیگر دست آوردهای گرانقدر تمدن بودند و پیش رفته تر از اروپائیان.

از این رو، بمناسبت پانصدمین سال پرداخت این وامِ دولتی،  از خود می پرسیم: آیا برادران اروپائی، از این وامِ سخاوتمندانه ی بین المللی، که بنیاد بین المللی بومیان آمریکائی در اختیارشان نهاد، بهره ای شایسته، خردمندانه، یا دست کم  بار آور گرفتند؟ با تاسف بسیار باید بگوئیم : نه .

آن ها این سرمایه را در جنگ لپـانتـو، در ایجاد ”ناوگان های شکست ناپذیر“،  در ساخت ماشین جنگی عظیم رایش سوم و دیگر اشکال نابودی متقابل،  به هدر دادند و سر انجام خود به تسخیر نیروهای ناتو در آمدند. مانند پاناما، بی آن که حتی آبراهی را ملی کرده باشند. بنابراین، پس از گذشت پانصد سال، نه تنها توان باز پرداخت اصل وام یا حتی فرع آن را ندارند، بلکه هنوز نیز نتوانسته اند خود را از دریافت بهره از کشور های جهان سوم، از موادخام و یا مواد سوختی ارزانی که آنان در اختیارشان می گذارند، بی نیاز سازند.

این تصویر غم انگیز  با اظهارات "میلتون فریدمان"  گویاتر می شود که گفته است: اقتصاد متکی به  یارانه، هرگز خودکفا نخواهد شد، و برای آن که بتواند خود کفا شود، ناگزیر باید سرمایه های دریافتی را، به انضمام بهره ی آن باز پرداخت کند. همان سود و سرمایه ای که، ما با بلند نظری، پانصد سال تمام باز نگرفتیم، اما یاد آور می شویم که ما برای انجام این امر، به اندازه ی برادران اروپائی خود سقوط نخواهیم کرد که بهره های رذیلانه و خونخوارانه بیست درصدی و سی درصدی از آنان بگیریم. یعنی همان کاری که برادران اروپائی با خلق های جهان سوم می کنند. ما به همین اکتفاء می کنیم که فلزات نجیبی  را که در اختیار آنان نهادیم با سود عادلانه  ده در صد به ما پس بدهند. مبنای محاسبه را نیز سیصد سال قرار می دهیم، یعنی بهرۀ دویست سال اول را به آنان می بخشیم. بر این اساس  و با بکار بردن فرمول اروپائی محاسبۀ بهره ، به اطلاع کاشفان عزیز می رسانیم که بخش اول باز پرداخت 185 هزار کیلو طلا و 16 میلیون کیلو نقره به توان سیصد خواهدبود . برای نوشتن این رقم به سیصد صفر نیاز داریم، و وزن آن، از وزن کره زمین بیشتر خواهد شد. می دانیم که وزن مخصوص طلا و نقره بسیار زیاد است. اما برادران، اگر می خواستیم خون را مبنای سنجش قرار دهیم وزن این بدهی به کجا سر میزد؟

بر آنچه گفته شد می افزائیم: اروپائی که در طول نیم قرن نتوانسته است ثروتی را که برای باز پرداخت این بهره ی  اندک ضروری است گرد آورد، اعتراف می کند که در عرصۀ مالی به کلی شکست خورده است و باید اعتراف کند که نظریه سرمایه داری از اساس احمقانه بوده است.

البته برای این محاسبه، پرسش های مذهبی و ماورای زمینی، ما بومیان آمریکائی را نا آرام نمی سازد. باید خلق های ساکن قاره اروپا را ادب کرد و آنان را ناگزیر ساخت که بدهی خود را بپردازند. به این صورت که یا اروپا  در آینده نزدیک به مالکیت خصوصی  در آید  و یا آن که از لحاظ اقتصادی وضع خود را تغییر دهد و این کار، به عنوان نخستین گام در راه باز پرداخت بدهی کذائی تاریخی،  به ما امکان می دهد که تمامی این قاره را به خود منتقل سازیم.

هنگامی که "کازیکن گوآیکای پورو کوآته مک" ، در برابر سران و نخست وزیران کشور های عضو اتحادیه اروپا ، این سخنان را بیان میکرد، نمی دانست که نظریۀ تازه ای در زمینه تشخیص بدهی خارجی واقعی، بر مباحث حقوق  بین المللی افزوده است. اینک وقت آنست که یک دولت آمریکای لاتین جرأت به خرج دهد و این مسئله را در دادگاه بین المللی، مطرح کند.

(این طنز تند، گویا و افشاگر از ترجمه آلمانی آن در هفته نامه ” عصر ما” منتشره در 25 اکتبر 2002 و نیز مقابله با متن اینترنتی آن ، به فارسی برگردانده شد.)

 


 

 

            راه توده  253    5 بهمن ماه 1388

 

بازگشت