راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

در ایران
اسلام دیگری
در حال زایش است!
و – حق وردیان

 

آقای خاتمی در یکی از نشست های اخیرخود مطرح کرد که "مشکل ما بحران تفکر است". این مشکل نیاز به توضیح دارد .
بر اساس مقتضیات زندگی اجتماعی، خواسته های اجتماعی شکل می گیرند و مالاً تغییر و تحول در یک جریان سیاسی – اجتماعی پدیدار می شود و متقابلاٌ این تحولات فکری در شکل گیری خواسته های اجتماعی تاثیر می گذارند .
هر ایده ای که با مردم سروکار دارد و می خواهد در کنار مردم و برای مردم باقی بماند، ناچار است خواسته های اصلی مردم را در خود منعکس نماید و راه حل های مردمی برای خواسته های کلان اجتماعی ارائه نماید، به مردم عشق بورزد، به آنها بهائ لازم را بدهد، آنها را محترم بدارد وقلبا باور کرده و بپذیرد که تنها و تنها این مردم هستند که می توانند تاریخ را بسازند و لاغیر.
در طول تاریخ 1400 ساله ی پیدایش دین اسلام ، مذاهب مختلفی بر اساس شرایط اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اقلیمی حاکم در یک دوره ی خاص تاریخی شکل گرفته و خواسته اند پاسخگوی نیازهای جدید مردمی باشند که در آن شرایط خاص زندگی می کردند. در هر جامعه ای افکار و تمایلات مادی و معنوی مختلف و متضاد بین طبقات و اقشار اجتماعی پدیدار می شوند و بدنبال خویش مذاهب مختلفی را بوجود می آورند تا راه و رسم آن طبقه و قشر را در حال و آینده توجیه و ترسیم کنند. شکل گیری مذهب تشیع بر خاسته از چنین شرایط تاریخی است .
تاریخ و تمدن کهنسال کشور ما، خواستگاه مذاهب مختلف، نحله های فکری گوناگون و مکانی برای طلوع و افول تمدن های مختلف بوده است. از طرفی نیز شیوه خاص زمینداری
و کشاورزی همانطور که انگلس در نامه خویش به مارکس از آن یاد می کند، موجب استقرار نوعی دسپوتیسم، بنام استبداد شرقی در میهن ما شده است. ایران ما با این پیشینه
پذیرای اسلام – بحث بر سر تشیع، بحث جداگانه ایست- شد و به آن رنگ و بوی ایرانی داد. اسلام و در ایران با دیگر ملل اسلامی دارای تفاوت های چشمگیری است .
دوست بسیار ارجمندم، زنده یاد کیوان مهشید که خود از درون یک گروه مبارز مذهبی بنام حزب ملل اسلامی در زندان های شاه به حزب توده ایران پیوسته بود، در زندان می گفت "امام حسین ایرانی ها با امام حسین عراقی ها و لبنانی ها فرق می کند. ایرانی ها با امام حسین زندگی می کنند" و استاد ارجمندم "رحمت الله منشی" می گویند " اسلام ایران با همه جا فرق می کند، اسلام ایرانی در افکار حافظ و مولوی وسعدی تبلور یافته و تبدیل به یک فرهنگ شده است" و با لبخندی دوستانه ولی جدی، در گوشه زندان جمهوری اسلامی خطاب به من می گفت "تو هم یک ارمنی، توده ای، کمونیست شیعی هستی ، زیرا شیعه در ایران فراتر از یک مذهب ، بلکه یک فرهنگ است ."
در تاریخ یکصد ساله اخیر ایران، به مجرد پیدایش تکان های وسیع اجتماعی و تقابل بین حکومتگران و مردم، در اسلام شیعه نیز در راستای توجیه منافع حاکمان و یا در جهت تامین حقوق محرومان جامعه سه گرایش عمده شکل گرفت .
الف – اسلام انقلابی
ب – اسلام آخرتی
ج – اسلام انگلیسی – آمریکائی
تولد اسلام انقلابی در ایران با تولد "اسلام حکومتی" آغاز شد. دلایل عدیده ای را میتوان بر این تولد "اسلام حکومتی" بر شمرد ولی مهمترین دلیل آن، حرکت تحول خواه و انقلابی در ایران نیازمند جنبشی استقلال طلبانه با شرکت توده های وسیع مردم ایران بود. درعین حال که مردم مذهبی ما نیازمند آن ایدئولوژیی بودند که این حرکت تحول خواه مردم را توجیه، تفسیر، سازماندهی و هدایت کند. ایدئولوژی غالب، به دلائل مختلف سیاسی و تاریخ اسلام و فرهنگ شیعه شد. مردم حکومتی جدید مبتنی بر قوانین جاریه ی جدید می خواستند . اسلامی که می خواست در کنار مردم و برای مردم باقی بماند، در راستای این دگرگونی اجتماعی مفسرین، مبلغین و فعالین خود را عرضه کرد .و" اسلام حکومتی " را تئوریزه کرد .
اولین نشانه های" اسلام حکومتی" را در افکار آیت الله نائینی باید جستجو کرد. آقای خمینی ،
آقای طالقانی،آقای مطهری، آقای منتظری، دکتر علی شریعتی و آقای بازرگان از نمایندگان بنام این خط مشی اسلام تحول خواه در نیم قرن اخیر بوده اند. همین اسلام انقلابی بود که
انقلاب سال 57 را رهبری کرد. و نباید ساده لوحانه پنداشت که آقای خمینی بر موج حرکت انقلابی مردم سوار شد و به رهبری رسید .
عوامل متعد دی باعث ناکامی اسلام تحول خواه در حفظ و نگهداری سکان انقلاب 57 گردید.
اینجا فقط به دو نکته از آن عوامل اشاره می کنم . دو نکته تعیین کننده در ساختار ایدئولوژیک اسلام انقلابی .
اول- فقدان عنصر میهن پرستی ملی باعث شد که اسلام حکومتی از عقبه ی بسیار قدرتمند تاریخ ایران بی بهره بماند و از آنجا که خود را به تاریخ عرب پیوند می زد و همچنان می زند نتوانست حمایت وسیع ملی را جلب کند . این نقصی است که برای نجات انقلاب و اسلام انقلابی امثال آقای خاتمی و بویژه آقای موسوی به آن پی برده اند. آقای موسوی در نشست اخیر خویش با انجمن معلمین به این نکته اشاره صریحی داشت.
دوم- اسلام تحول خواه و انقلابی نتوانست و هنوز نتوانسته در صفوف مبارزه، چه در حوزه، چه در زندان و حتی در دنیای اندرونی روحانیان ارشد، عنصر اساسی و تعیین کننده "دمکراسی" و "آزادی" را هضم کند. آقای خاتمی پیوسته بر همین مسئله تاکید می کند و در پی جبران این ضعف تاریخی است. تاکید او برحقوق بشر و حق شهروندی و حق برخورداری از سازوکار دموکراتیک از جمله نکاتی است که ایشان بصورت منظم به آن اشاره می کند.
ما درجریان تشییع آقای منتظر در شهر قم تقابل اسلامی که نتوانسته بر این دو ضعف خود غلبه کند و اسلامی که خواهان جبران این ضعف است بودیم. حتی در بیانیه هائی که بمناسبت درگذشت آقای منتظری منتشر شد نیز ما این تقابل و تفاوت را دیدیم. یک گروه نظیر آقای خاتمی بر حمایت از آزادی بیان و دفاع از انتخابات آزاد و سالم و همچنین دفاع از آزادی زندانیان سیاسی دفاع کرد و خواهان ورود اسلام به عرصه پذیرش آنست و گروه دیگر بر ادامه تقابل با آن پای می فشارد.
علیرغم همه گرد و خاکی که در این میدان نبرد برپاست، واقعیت اینست که ما در جامعه خود شاهد شکل گیری اسلام دیگری هستیم. اسلامی که امثال محمد خاتمی آن را اسلام مردم سالار نام نهاده است .

جامعه هفتاد میلیونی ایران، نه تنها خود در گیر این نبرد است، بلکه شاهد تقابل مدافعان این دو اسلام در میدان پر گرد و خاک کنونی نیز هست. مدافعانی که یکی تعبیر خود از اسلام را تعبیر اصیل تر می داند و دیگر به روز تر و ماندگارتر!
مردم فهیم ایران نه تنها خود شاهد شکل گیری این نبرد طی 30 سال گذشته بوده اند، بلکه ضربات مهلک این نبرد را نیز بر پیکر خود دارند.
کسانی که اوضاع کشورمان را تحلیل می کنند، از انقلاب 57 و سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب تاکنون به شکلی از اشکال در این نبرد حضور داشته اند.
مردم ایران شعور سیاسی خود را در کنج اطاق بدست نیاورده اند، بلکه در وسط این میدان بدان دست یافته اند.
ما حتی خمیرمایه بیانیه شماره 17 آقای موسوی را هم متاثر از همین نبرد و زایش اسلام نوین می توانیم ببینیم. وی دراین بیانیه، هویت سیاسی و تاریخی جنبش سبزی را تعریف کرد. جنبشی متشکل از اقشار وسیع شهری و روستائی . صحبت بر سر چند هزار یا چند ده هزار یا حتی چند صد هزار نفر روشنفکر نیست، بلکه صحبت بر سر میلیونها مردمی است که در اقصی نقاط کشورمان پشت این بیانیه ایستاده اند .اسلامی که باید متحول شود و من نام آن را "تولد اسلام جدید" گذاشته ام به میلیون ها مقلد نیازمند است و آقای موسوی کوشیده است برای این اسلام باندازه بزرگترین خانه تکانی مذهبی مقلد فراهم کرده و به میدان تظاهرات و راهپیمائی مسالمت آمیز فرا بخواند. فراخوانی که در واقع به نوعی رفراندوم برای تقلید از اسلام جدید است.
این زایش و این بسیج نیرو چنان با اهمیت است که بنظر من در سرانجام خود، خواهد توانست کسانی را هم که هنوز به صداقت آقای خامنه ای اعتماد دارند به زیر چتر خود فراخوانده و جمع کند. در این صورت است که ما شاهد بزرگترین ریزش نیرو در اطراف ایشان و اسلام مانده درگذشته خواهیم بود.


راه توده 251 11.01.2009


 

بازگشت