راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

جنبش سبز علیه امریکا
کودتای 22 خرداد در خط امریکا
و - حق وردیان

 

سیمای بین المللی کودتای 22 خرداد را در آینه استراتژیک امریکا ببینیم. آمریکا برای شکست انقلاب 57 یک جنگ خانمانسوز به کشور ما تحمیل کرد. انجمن حجتیه را به جان انقلاب انداخت، حجتیه افراد وفادار به انقلاب را با ترور فیزیکی و شخصیتی از عرصه تاثیر گذاری دور کرد. با این نگاه به رویدادهای داخلی سالهای اخیر و بویژه پس از کودتای 22 خرداد، ما می توانیم به این نتیجه نیز برسیم که جنبش اعتراضی مردم ایران "جنبش سبز"، در ماهیت خود جنبشی است علیه استراتژی سرمایه داری جهانی که دولت کودتا خود در نهایت امر به سوی آن گام بر می دارد. این که مردم در راهپیمائی های خود شعار علیه امریکا نمی دهند، آنقدر اهمیت ندارد که سمت گیری آن علیه دولتی که شعار علیه امریکا می دهد اما در خدمت استراتژی امریکا و سرمایه داری جهانی عمل می کند، اهمیت دارد.

 

عریان ترین قوانین و مقررات یک جامعه سرمایه سالار در آمریکا جاری است. دستگاه دولتی، تمام و کمال در خدمت سرمایه داری و ضامن اجرای همین قوانین است. تمام کشور در دست بخش خصوصی است و ضامن بقای این بخش خصوصی، سود سرمایه گذاری و صیانت از این سرمایه گذاری است. پول حرف اول را می زند، همه چیز فروشی است، از جمله آبرو. بهره مندی از ابتدائی ترین حقوق شهروندی، نظیر حق اجاره مسکن، فقط شامل حال کسانی می شود که شاغلند و توان بدهکار شدن را دارند و مالاٌ امکان کسب اعتبار مالی برایشان فراهم است. (کارت اعتباری). ابتکارات هنری و فعالیت های بشر دوستانه، اگر قابل فروش باشند، امکان تداوم پیدا می کنند در غیر اینصورت از کنج اطاق صاحب فکر تکان نمی خورند. دزدان و آدمکشان حرفه ای آزادند سازمانی تشکیل دهند که توجیه اقتصادی داشته باشد، نظیر سازمانی که مسئولیت حفظ جان ژنرال های آمریکائی را در عراق و افغانستان بعهده دارد و تمامی اعضای آن از قاتلین حرفه ای هستند. سازمانBlack Water کلوب های سیاسی حرفه ای فراوانی در سطح کشور فعالند. این کلوبها برای بحرانهای مختلف سیاسی راهکار ارائه می دهند. و به ازائ راهکارهای موفق پول خوبی می گیرند.
خلاصه کلام اینکه حق زندگی، اعتبار، شخصیت و ... برابر است با مقدار تلاشی که شما برای افزایش سود سرمایه دار می کنید و لاغیر.
این مقدمه برای بیان این واقعیت است که در آمریکا همه چیز و همه کس در خدمت حفظ و افزایش سود سرمایه است و دولت آمریکا در خدمت این سیاست .
حال سئوال اینجاست که این آمریکا چرا به عراق حمله کرد؟ چرا میلیاردها دلار هزینه این حمله را پرداخت و می پردازد؟ دلیل حضور آمریکا در افغانستان کدام است؟ و چرا ماهیانه نزدیک به چهار میلیارد دلار در افغانستان هزینه می کند؟ یعنی پنجاه میلیارد دلار در سال که بمراتب از کل بودجه افغانستان بیشتر است. آیا میدانید آمریکا چه هزینه ی سنگینی برای اداره نیروی نظامی پیمان ناتو می پردازد؟ چرا آمریکا هزینه دهها فرودگاه و پایگاه نظامی در ترکیه، قرقیزستان، ژاپن، کره جنوبی، عمان و ... را می پردازد .
سئوال اینجاست که چهارصد میلیارد دلار هزینه نظامی آمریکا در سال است و این رقم در ده سال گذشته از چهار تریلیارد دلار تجاوز کرده است. با این رقم می توان برای یکصد و بیست میلیون نفر خانه ساخت، یعنی دو برابر جمعیت ایران. آمریکا چگونه می خواهد این هزینه ها را بهمراه سود آنها – اصل و فرع – به کشور باز گرداند ؟
شاید جواب بعضی ها این باشد: دولت آمریکا از آمریکائیان مالیات می گیرد تا خرج دموکراسی کند، و به کوری چشم بی خانمان ها و پانزده میلیون بیکار آمریکائی و نویسنده مقاله، بگذار عراقی ها و افغانی ها آزادانه زندگی کنند تا استعدادهایشان شکوفا شود.
ولی واقعا هدف اینست؟
جرج بوش هنگام مبارزات انتخاباتی در یکی از سخنرانی های خود از نظم نوین جهانی، بعنوان تنها راه پیش رو برای مهار بحران های آینده سخن گفت. نظم نوین جهانی برای ایجاد و بسط سرمایه سالاری به مدیریت و رهبری کارتل های بین المللی در سطح جهان . و این شروع فاز جدید نظام سرمایه داری است بی توجه به این که چه کسی در کاخ سفید است.
بجای کوچ نیروی انسانی به کشورهای پیشرفته، این مراکز تولید هستند که باید به این کشورها منتقل شوند. در این کشورها نرخ زندگی پایئن است، از طرفی نیز بازار جدیدی بوجود می آید و ثالثا مراکز تولیدی زیان آور و با تراکم نیروی کار فراوان به این کشورها گسیل می شوند. اقتصاد این کشورها به مدیریت کارتل ها مجددا باید شکل بگیرند. مراکز تولید و نیروی انسانی در چهارچوب نیازهای تعریف شده توسط کارتل ها برنامه ریزی و هدایت شوند. منابع طبیعی، معدنی و آبی واقع در این کشورها متعلق به تمام جهان است و باید توسط کارتل های بین المللی مدیریت و بهره برداری شوند. هویت ملی، دولت ملی، تاریخ ملی و زبان ملی تا آنجا ارزش دارد که در خدمت حفظ و پاسداری از روابط سرمایه سالاری جدید باشد. دولت های این کشورهای مستقل در واقع کارگزارانی بیش نیستند. خلاصه کلام اینکه جهان به کام کارتل ها شود و دولت فخیمه آمریکا رو سفید ازاین سرمایه گزاری پرسود. آمریکا برای رسیدن به این اهداف راهکارهای زیر را انتخاب کرده است .
1- ایجاد سازمانهای مرتجع و افراطی، حمایت و هدایت آنها جهت خرابکاری، ترور و ایجاد و رونق فساد دولتی و اجتماعی.
2- ایجاد و حمایت از سازمان های مرتجع و افراطی سیاسی نظیر القاعده و انجمن حجتیه و نفوذ در دولت های کشورهای منطقه و هدایت این دولت ها.
3- سرکوب وسیع نیروهای آزادیخواه و ملی توسط نیروهای نظامی و شبه نظامی .
4- ایجاد کانون های بحران منطقه ای و تحمیل جنگ به این کشورها و نابودی مراکز تولیدی، صنایع زیربنائی و زمین های کشاورزی و در یک کلام ویرانی کشور.
5- بسط روابط جاسوسی بویژه در نیروهای نظامی .
6- حمایت استراتژیک از نیروهای مرتجع جهت سوق دادن کشور و منطقه خاورمیانه به سمت ایجاد جو جنگی و تجاوز. و از طرف دیگر ارائه چهره ای متجاوز و جنگ طلب از آنان برای توجیه تجاوز به این کشورها.
7- ایجاد کانون های بحران داخلی و بسط آنها بطوریکه ترور، جنگ داخلی و درگیری های
مرزی و قومی گسترش یابد و هزاران نفر را به کام مرگ بکشاند. بیکاری، تورم، فساد، گرسنگی و ناامنی بیداد کند تا شرایط سیاسی مهیای تشکیل حکومتی شود که گوش به فرمان کارتل ها عمل کند.
به این ترتیب است که ما سیمای بین المللی کودتای 22 خرداد را می توانیم در آینه این سیاست استراتژیک امریکا هم ببینیم.
آمریکا برای شکست انقلاب 57 یک جنگ خانمانسوز به کشور ما تحمیل کرد. انجمن حجتیه را به جان انقلاب انداخت و با سوء استفاده از گرایشات ارتجاعی موجود در حاکمیت، تیشه به ریشه انقلاب زد. نیروهای انجمن حجتیه افراد وفادار به انقلاب را با ترور فیزیکی و شخصیتی از عرصه تاثیر گذاری دور کردند تا میدان برای مرتجعین و افراد انجمن باز شود. بهترین کادرهای انقلاب را قتل عام کردند.
و باز با این نگاه به رویدادهای داخلی در سالهای اخیر و بویژه پس از کودتای 22 خرداد است که ما می توانیم به این نتیجه نیز برسیم که جنبش اعتراضی مردم ایران که اکنون به جنبش سبز شهرت یافته، در ماهیت خود جنبشی است علیه امپریالیسم و علیه استراتژی سرمایه داری جهانی که دربالا به آن اشاره شد. این که مردم در راهپیمائی های خود چرا شعار علیه امریکا نمی دهند، آنقدر اهمیت ندارد که ماهیت جنبش و سمت گیری آن علیه دولتی که شعار علیه امریکا می دهد اما در خدمت استراتژی امریکا و سرمایه داری جهانی عمل می کند، اهمیت دارد.

راه توده 252 18.01.2009
 

بازگشت