راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

کدام "راه" به
"حزب توده ایران"
وصل می شود؟

 

 

در هفته های گذشته، یک سایت دیگر نیز به دیگر سایت های اقماری "نامه مردم"، و یا منشعب از نامه مردم، با ادعای "راه حزب" افزوده شد. اتفاقا این آخری، همین نام را هم برگزیده است. یعنی "راه حزب".( اینجا)

آنها که این سایت و در واقع "وبلاگ" را راه اندازی کرده اند از موضع مخالفت با شرکت درانتخابات 22 خرداد، مخالفت با بهاء دادن به اصلاحات دوران محمد خاتمی و مجلس ششم، و در اساس، مخالفت با هر تحول گام به گامی در جمهوری اسلامی بیانیه ای صادر کرده و در این وبلاگ منتشر ساخته اند. در بیانیه آنها نکاتی وجود دارد که باید با دقت آن را خواند. نه به این دلیل که این نکات دارای عمق و محتوائی است در خور تعمق، خیر! به این دلیل باید خواند تا دانسته شود در سالهای گذشته چه کسانی، با چه درک و اطلاعی از تحولات داخل کشور، چه میزان آشنائی با تاریخ حزب و چه بضاعت سیاسی در آن مرکز تصمیم گیری قرار گرفتند که مطالب و مندرجات "نامه مردم" و بیانیه هائی که بنام کمیته مرکزی حزب صادر شد، دست پخت آن بود.

این که افرادی دارای این و یا آن تفکر سیاسی باشند، این مشی و یا آن مشی سیاسی را قبول داشته باشند و یا قبول نداشته باشند، مهم نیست. زیرا هر فردی آزاد است که چگونه بیاندیشد و برای فعالیت سیاسی کدام حزب و یا سازمان را انتخاب کند. اما وقتی افرادی با نظراتی بکلی بیگانه با بینش و مشی یک حزب و سازمان سیاسی، در مرکزیت آن حزب و سازمان قرار بگیرند مهم است.

بحث از اینجا آغاز می شود. یعنی مرور محتوای بیانیه ای که بعنوان "راه حزب" منتشر کرده اند. بموجب همین بیانیه، آنها تاریخ و موجودیت حزب توده ایران را از 10 سال پیش به این طرف قبول دارند. درحالیکه حزب توده ایران کودکی 10 ساله نیست که در مهاجرت چشم به جهان گشوده باشد. سالمندی 68 ساله است که در کوران حوادث و تحولات ایران دوران پختگی را پشت سر گذاشته است. این که اکثریت رهبری حزب را از دم تیغ گذراندند فاجعه بود، اما با بدعت گذاری های سیاسی و عدول از مشی تاریخی حزب توده ایران، این فاجعه کامل شد. درحالیکه رهبران حزب خواه ناخواه به سن کهولت رسیده و هیچ انسانی عمر جاوانه نیز ندارد. با مرگ و یا قتل و یا کشتار رهبران یک حزب نباید میراث آن حزب و مشی و نگرش آن حزب نیز دفن شود. مسئله از اینجا آغاز شد.

از همان ابتدای بحث کنگره گذاری و کنگره برداری در مهاجرت و در دوران دوری از صحنه اصلی مبارزه در داخل کشور، این هشدار را در بحث های خصوصی و حاشیه ای مطرح کردیم که مشکلات با برپائی کنگره ها حل نمی شود، بلکه با اتخاذ سیاست و مشی واقع بینانه حل می شود. چنانچه مشی و سیاست واقع بینانه اتخاذ شود و از مشی و نگرش تاریخی حزب نیز فاصله گرفته نشود، ممکن است عده ای از بدنه حزب و یا مرکزیت حزب بروند – که در دوران مهاجرت طبیعی است- اما در عوض دو نتیجه بدست می آید:

1- همسو شدن با تحولات داخل کشور و قطع نکردن پیوند حزب با رویدادهای لحظه به لحظه ایران و تاثیر گذاری بر روی آنها.

2- حرکت درجهت شکل گیری و انسجام سیاسی در حزب، که خود به خود مسئله واریزها و انشعاب ها را در حاشیه قرار میدهد.

ما امروز در برابر نتایج حاصل از دو مشی قرار گرفته ایم. یک مشی آنست که امید به کنگره ها دوخته و شماری را بر سرنوشت حزب حاکم ساخت که بیانیه "راه حزب" بضاعت آن و عقب افتادن‌های تاریخی از حوادث ایران حاصل آنست. و مشی و سیاستی که زیر فشار سنگین اتهامات و تبلیغات زهرآگین، از سوی راه توده، بعنوان "مشی و سیاست تاریخی حزب توده ایران" دنبال شد و تصور می کنیم که نه تنها مخالفان، بلکه دشمنان حزب نیز به نقش و تاثیر مثبت آن در داخل کشور اعتراف دارند. حتی آنها که راه توده را متهم به ضد حزبی بودن می کردند و امروز "راه حزب" درست کرده اند و آنهائی که هنوز در مرکزیت "نامه مردم" هستند و منتظر فرصت راه اندازی یک "راه حزب" دیگر اند، این را میدانند که اگر نمی دانستند همچنان به ضدیت خود با راه توده ادامه نمی دادند. ریشه های مخالفت و دشمنی 15 ساله با "راه توده" را در آن نگرشی باید جست که در بیانیه  "راه حزب" که بیانیه ای "راه کارگری" است تا بیانیه‌ی چند تن توده ای، تبلور یافته است. آن هم در شرایطی که در وسعتی تاریخی، قبول حقانیت سیاست، هشدارها و روش و منش سیاسی حزب توده ایران در برابر انقلاب 57 و سالهای نخست برپائی جمهوری اسلامی، در ایران شکل گرفته و یقین داریم که بسیاری از رهبران و مدافعان و حتی همراهان مردد جنبش سبز به این نتیجه رسیده اند که:

آنچه حزب توده ایران درباره خطرات داخل حکومتی علیه انقلاب می گفت واقعیت داشت.

ارتجاع مذهبی و سرمایه داری تجاری دو امید بزرگ امپریالیسم جهانی بودند،

دفاع بی وقفه حزب از قانون اساسی و دعوت نیروهای داخل و حاشیه حاکمیت و حتی منتقدان خارج حاکمیت- نظیر نهضت آزادی و ملیون- به دفاع از این دستآورد انقلاب 57 دعوتی انقلابی بود. مخالفت با ادامه جنگ و نیفتادن در دام امریکا و بازگشت به داخل مرزها و دفاع از انقلاب یک مخالفت انقلابی بود.

توطئه یورش به حزب و طرح اتهامات جاسوسی و کودتای سرخ تنها یک پوشش برای خاموش کردن این بانگ بود.

امروز که در گوشه زندان و یا در قلب جنبش سبز به این نتیجه رسیده اند؛ که دستگیری رهبران حزب و اعتراف گیری زیر شکنجه و نمایش های تلویزیونی گامی بلند به سوی خیانت به انقلاب بود.

امروز که این شتر به درون خانه جانبازان جنگی، دانشجویان خط امام، رهبران مجاهدین انقلاب اسلامی، نهضت آزادی و ملی - مذهبی ها رفته و زانو زده و مقابل خانه نخست وزیر و رئیس جمهور و رئیس مجلس و مجمع روحانیت و بقایای خانواده آیت الله خمینی و هرروحانی و غیر روحانی که از آرمان های انقلاب و قانون اساسی سخن بگوید زانو زده.

امروز که عملا جبهه دفاع از انقلاب، یعنی همان جبهه ای که از ابتدای پیروزی انقلاب حزب توده ایران ضرورت تشکیل آن را تدوین و اعلام کرده بود.

امروز، نتایج بیراهه سفره کنگره پهن کردن در مهاجرت و حاکم ساختن کسانی که با نظرات آنها در بیانیه "راه حزب" آشنا می شوید بر مقدرات حزب، در این بزنگاه تاریخی آشکار می شود و اگر چاره ای اساسی برای بازگردان حزب به مسیر تاریخی آن اندیشیده نشود، فردا کسان دیگری که  در کمین راه اندازی یک "راه حزب" دیگر اند، از کنار "نامه مردم" و با ادعای اعضای رهبری حزب سر بلند خواهند کرد.

 


 

 

            راه توده  266    20 اردیبهشت ماه 1389

 

بازگشت