راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

شرایط بین المللی
و نقش آن، در
پیروزی انقلاب 57

 

نقش شرایط بین‌المللی در انقلاب 1357 و در جنبش کنونی مردم ایران، یعنی جنبش سبز تا چه میزان موثر و تعیین کننده است؟

این سئوال، بویژه با تبلیغ 31 ساله ای که پیرامون روی کارآمدن "کارتر" درامریکا و خروج شاه از ایران و پیروزی انقلاب 57 انجام می شود، امروز و در ارزیابی موقعیت بین المللی جبنش سبز مهم است.

پرسشی که برای آن باید پاسخ علمی و واقعی یافت آنست که آیا "جیمی کارتر" رئیس جمهور امریکا با سیاست "حقوق بشر"ی خود عملا موجب سقوط رژیم شد؟ آیا شرایط بین‌المللی و پیروزی جیمی کارتر در انتخابات ایالات متحده در انقلاب ایران موثر بود ؟ و اگر بود به چه شکل؟

در اینکه شرایط بین‌المللی در روند انقلاب ایران نقش داشته جای هیچ تردید نیست. اما این شرایط بین‌المللی به هیچوجه در پیروزی جیمی کارتر در انتخابات امریکا خلاصه نمی شد. کاملا برعکس، روی کارآمدن کارتر خود نتیجه و محصول این شرایط بود. دهه هفتاد میلادی دهه سقوط دیکتاتوری‌ها و رژیم‌های نظامی در مقابل چشم امریکا بود. شکست خفت بار امریکا در جنگ ویتنام و از دست رفتن لائوس و کامبوج، سرنگونی حکومت سرهنگان در یونان و پیروزی انقلاب در پرتقال و به تبع آن جنبش رهایی بخش ملی در مستعمرات سابق پرتقال و آنگولا و موزامبیک، سقوط و پایان دیکتاتوری در اسپانیا، گسترش بیسابقه ابعاد جنبش صلح و دموکراسی خواهی در سراسر جهان، همه اینها نشاندهنده یک بحران عمیق در سیستم سرمایه داری و نظام جهانی امپریالیستی بود. روی کار آمدن کارتر خود محصول این بحران‌ها و نشانه تلاش دستگاه حاكم بر امریكا برای انطباق دادن خود با شرایط بحران و برای مهار آن بود. سیاست حقوق بشر جیمی کارتر از به بن ‌بست رسیدن پیاپی رژیم‌های دیکتاتوری و درک بی آیندگی آنها نشات می‌گرفت. این نگرانی در رهبری امریكا بوجود آمده بود كه ایران دیکتاتوری نیز می رود به صف کشورهای از دست رفته بپیوندد. در واقع علایم نزدیک شدن بحران انقلابی در ایران پیش از روی کار آمدن کارتر خود را نشان داده بود. یرواند آبراهامیان در کتاب "تاریخ ایران مدرن" با اشاره به اوضاع ایران در میانه دهه 1350 می‌نویسد:

"ایران پس از دو دهه یکی از بدترین کشورها درنرخ مرگ و میر کودکان نسبت به پزشک در خاورمیانه بود. یکی از پایین ترین نرخ‌های آموزش عالی مربوط به این کشور بود. افزون بر این، 68 درصد از جمعیت بزرگسال بی سواد بودند، 60 درصد از کودکان نمی توانستند دوره دبستان را بصورت کامل طی کنند و تنها 30 درصد از داوطلبان کنکور می‌توانستند وارد دانشگاه‌ها شوند. در این میان شمار افراد متقاضی تحصیل در خارج از کشور روبه رشد بود. در دهه 1350 شمار پزشکان ایرانی مستقر در نیویورک بیش ‌تر از شهرهای غیر‌از تهران بود. اصطلاح "فرار مغزها" نخستین بار برای ایران به کار گرفته شد." (ترجمه ابراهیم فتاحی - انتشارات نی، 1389-ص254)

فرار مغزها و سرمایه‌ها پیش از روی کار آمدن کارتر شروع شده بود و این چیزی نبود که محافل حاکم بر امریکا آن را نبینند و از آن احساس خطر نکنند. یکی دیگر از نشانه‌های نزدیک بودن طوفان تشدید جنبه‌های غیردموکراتیک رژیم با ایجاد حزب رستاخیز بود که بنوبه خود به انزوای رژیم و بالا گرفتن نارضایتی مردم افزود و بحران را تعمیق کرد.

در ارزیابی شرایط بین‌المللی، عامل جنگ سرد را هم نباید از یاد برد و نقش آن را دست کم گرفت. وحشتناک ترین خطر برای امریکا اتحاد نیروهای مذهبی و چپ بود و امریکا در تلاش برای خشک کردن ریشه‌های انقلاب بر ایجاد رویارویی میان ایندو حساب کرده بود، حسابی که با توجه به شرایط جامعه ایران، برنامه‌های پنجاه ساله حکومت پهلوی، خاستگاه‌های اجتماعی بخشی از نیروهای مذهبی و بخشی از نیروهای چپ ایران، و یک سلسله عوامل ذهنی و ایدئولوژیک  بی پایه نبود. امریكا می‌دانست طولانی شدن روند انقلاب و مقاومت دربرابر آن، مسیر نزدیکی را ناگزیر می‌کند و مرزهای خودی و غیرخودی، بر مبنای مذهبی و غیرمذهبی را از میان می‌برد. همان روندی که امروز شاهدیم که مقاومت حکومت دربرابر جنبش سبز، مرزهایی را که نیروهای راست طی 30 سال با چه سرسختی و با چه شقاوتی حفظ کرده بودند، با چه سرعتی و در چه زمان کوتاهی از میان برداشت. امریکا و قدرت‌های غربی در سال 57 از همین می‌ترسیدند و به همین دلیل پس از شکست دولت نظامی و بن بست سیاست سرکوب و کشتار، ادامه مقاومت را خطرناک و وجود شاه را مانع حل بحران یافتند. کنفرانس گوادلوپ و تصمیم به خروج شاه حاصل این نگرانی بود، ضمن اینکه عمق بحران داخلی و تزلزل و بی‌پایگاهی رژیم را نشان می‌داد که ماندن یا نماندن شاه به تصمیم قدرت‌های غربی بستگی داشت. در این میان برخی مانوورهای سیاسی آیت‌الله خمینی در مورد ضرورت حفظ تعادل قوا در خلیج فارس و عدم همکاری با کمونیست‌ها در ایجاد تردید در رهبری امریکا و دست بالا پیدا کردن طرفداران خروج شاه موثر بود. مانوورهایی که در کوتاه مدت به پیروزی سریع انقلاب کمک بسیار کرد، اما روند پیشروی و تحقق اهداف آن را در درازمدت با موانع بیشتری روبرو کرد. 

بنابراین شرایط بین‌المللی را که در درون آن انقلاب ایران رخ داد باید در یک چارچوب وسیع و در ارتباط متقابل با وضع داخل ایران دید و نه تقلیل سطحی آن به انتخاب این یا آن رییس جمهور در امریکا و این یا آن سیاستی که آن کشور در پیش گرفت که گویا اگر بجای حقوق بشر؛ مثلا مشت آهنین بود، تمام آن بحران عمیق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و سیل نارضایتی که سراپای جامعه را فرا گرفته بود خودبخود حل و رفع می‌شد، بحران انقلابی هم در ایران اصلا بوجود نمی آمد یا اگر بوجود می‌آمد بی‌نتیجه می ماند. نسبت دادن گسترش جنبش انقلابی 1357 به پیروزی کارتر مانند آن است که امروز ریختن مردم به خیابان‌ها و جنبش سبز را به پیروزی اوباما نسبت بدهیم، در حالیکه پیروزی اوباما خود محصول بالا گرفتن نفرت جهانی از امریکا و بن بست سیاست بوش است. اما اگر در این میان و در نتیجه نفرت فزاینده جهانی از سیاست های مداخله جویانه امریکا، فضای مساعدی بوجود آید که جنبش سبز بتواند، بدور از تاثیرات مخرب مداخله امریكا تكلیف خود را با حكومت ایران روشن كند، به معنای آن نیست که جنبش سبز را سیاست اوباما بوجود آورده است. همانطور که آیت‌الله خمینی هم در دوران انقلاب، به بن بست رسیدن سیاست امریکا در حمایت از رژیم های دیکتاتوری در جهان را "فرجه"‌ای دانست که باید از آن برای حمله به رژیم دیکتاتوری در ایران استفاده کرد. ولی علل و عوامل پیدایش و گسترش و پیروزی انقلاب در درون جامعه ایران قرار داشت و نه در سیاست این یا آن رییس جمهور امریکا. سیاست امریکا می توانست در شکل، دامنه و سرعت جنبش انقلابی اثر گذارد نه در پیدایش یا پیروزی و عدم پیروزی آن.

 

 

                راه توده 285    5 مهر ماه 1389
 

بازگشت