راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

دو اندیشه غلط
سیاست نو و حزب نو!

 

بدنبال یورش جمهوری اسلامی به حزب توده ایران، بحث‌های متنوعی پیرامون آینده آن شروع شد. از این بحث‌ها اکنون سال‌ها می‌گذرد و بسیاری از پیشنهادها و راه حل هائی که در این ارتباط مطرح شده بود، به خودی خود اعتبار خویش را از دست داده اند، اما ریشه یابی این بحث‌ها و راه حل‌ها به نظر ما، همچنان باید در دستور کار باشد، زیرا کج اندیشی از جانب دوستان دیروز و امروز همچنان نیز می‌تواند به طرق مختلف خود را نشان دهد و صحنه بروز یابد. این در حالی است که دیگر سازمان‌ها و گروه‌های چپ ایران نیز با وضعی مشابه روبرو بوده و یا هستند. بنابراین، بحث مربوط به آینده حزب توده ایران، در نوع خود به آینده چپ ایران باز می‌گردد و طرح این نوع مسائل نه تنها بیانگر هیچ نوع ضعفی نیست، بلکه نشانه توان و قدرت ریشه‌های حزب توده ایران در جامعه ایران نیز هست.

از جمله این بحث‌ها و رهنمودها، که ابتدا از سوی برخی افراد صاحب نام در حزب توده ایران مطرح می‌شد و بعدها نیز از سوی برخی میانسالان برآمده از دل تشکیلات حزب در سال‌های پس از پیروزی انقلاب به میان کشیده شد، یکی هم این بود که "فعالیت زیر نام حزب دیگر ممکن نیست و باید حزب دیگری ساخت"

در بحث با طرح کنندگان این پیشنهاد به اصطلاح ریشه ای، از جمله استدلال می‌شد، که «پس از کودتای 28 مرداد نیز کسانی از روی حس نیست – از حمله دو زنده یاد ایرج اسکندری و داوود نوروزی- چنین نظراتی را مطرح کردند، اما در عمل و در طی زمان متوجه نادرست بودن استدلال‌های خود در این زمینه شدند.» اما این گروه اخیر با انگیزه‌های مختلف این اندیشه را پی گرفتند. شاید بتوان بخش قابل توجهی از کوشش امثال بابک امیر خسروی و یاران اولیه اش در حزب دمکراتیک مردم ایران را برای ریشه کن ساختن حزب توده ایران ناشی از همین انگیزه دانست. اندیشه‌ای، که سرانجام به زایش حزبی به نام "حزب دمکراتیک مردم ایران" منجر شد، که نه ایدئولوژی دارد و نه سیاستی که بتوان آن را سیاست مستقل باز شناخت. در حقیقت بارزترین و شناخته شده ترین سیاست این حزب، همانا توده‌ای ستیزی است و توپخانه تهمت و افترا نسبت به مرده و زنده، که بی وقفه در کار است و شلیک می‌شود!

وقتی امروز، نشریه ارگان مرکزی این حزب، به قلم شناخته شده ترین چهره رهبری آن "بابک امیرخسروی" می‌نویسد «باید به دوران اولیه بنیانگذاری حزب توده ایران باز گردیم…»

هر استدلالی که پیرامون این بازگشت ارائه دهد، نمی تواند این واقعیت را منکر شود، که یک بار دیگر به نادرستی و غیر‌علمی بودن اندیشه انحلال حزب توده ایران اعتراف کرده است. دلائل این نادرست اندیشی نیز روشن است:

اول – حزب توده ایران ساخته و پرداخته دست این و آن نیست، که با بود و نبودش بتوان در باره بود و نبود حزب تصمیم گرفت. این حزب سخنگوی آینده ایران است و بنابراین چگونه می‌توان آینده را در دیروز کشت؟

دوم – حزب توده ایران، متکی به یک جهان بینی است. این جهان بینی وجه مشترک اندیشه و شناخت ما و همه دیگر احزابی است که در سراسر جهان و متکی به آن برای تغییر جهان و مبارزه با موانع موجود بر سر راه نه فقط در ایران، بلکه در سراسر جهان حضور و حیات دارد.

در حاشیه اندیشه و استدلال که منجر به تاسیس حزب دمکراتیک مردم ایران شد، بحث‌های پراکنده دیگری از سوی کادرها و اعضای دیگری از حزب نیز وجود داشت. بحث هائی که اگر چه به نیروی سازمانی و تشکیلاتی برای حزب دمکراتیک مردم ایران تبدیل نشد، اما بهر حال بدنه سازمان حزب ما را هم بسیار فرسود و بر امواج انفعال افزود!

تک تک این استدلال‌ها و اندیشه‌ها، اگر در همان زمان خودش با صراحت مطرح می‌شد و پیرامون آنها بحث و گفتگو صورت می‌گرفت،‌ ای بسا فرسودگی بدنه سازمانی حزب ما در مهاجرت تا این مرزها پیش نرفته بود و باقیماندگان سازمانی نیز توان استدلال و منطق خود را در این بحث‌ها نه تنها آزموده بودند، بلکه ‌ای بسا برای دفاع استوارتر و آگاهانه تر از ضرورت پایداری برای احیای کامل و دوباره سازمانی‌های حزبی آبدیده تر شده بودند. از جمله یکی از این استدلال‌ها این بود «ما چرا باید پاسخگوی گذشته باشیم. یک حزب دیگر با همین برنامه و اساسنامه می‌تواند ما را از این مشکلات خلاص کند!»

نه امروز که سیر حوادث خود بسیاری حقایق را عریان کرده است، بلکه همان دیروز نیز برای این دوستان استدلال می‌شد که:
آنها که تبلیغات علیه حزب توده ایران را سازمان می‌دهند، نه با افراد، بلکه با مشی و سیاست و برنامه حزب توده ایران مخالفند و این مخالفت هم طبقاتی است. بنابراین شما هر نامی که داشته باشید، اگر برنامه و مشی شما همین باشد که اکنون هست (مشی و برنامه حزب توده ایران) بدون تردید، این کارزار تبلیغاتی به سرعت روی سر شما خواهد ریخت. برای آنها که با حزب ما دشمنی طبقاتی دارند، مشکل "طلاهای زمان استالین"، "سیاست ما و مصدق" و "ما و روحانیت" و… نیست. مشکل و اختلاف جای دیگر است، اما چون نمی توانند آن را اعلام کنند، با همین سوژه‌ها تلاش می‌کنند ما را در جامعه منزوی کنند. شما به همین سیاست تبلیغاتی که اپوزیسیون راست مهاجرت به آن دامن زده و در حقیقت خودش آن را پایه ریزی و رهبری کرده و به بخشی از شناخت مهاجرت (حتی چپ) تبدیل ساخته توجه کنید. این تبلیغات می‌گوید، که همین جمهوری اسلامی امروز، دست پخت حزب توده ایران است که از آخوندها پشتیبانی کرد!
حالا شما هر استدلالی که با ارائه مدارک و اسناد حزبی بکنید، که "آقا! اتفاقا همه تلاش ما این بود که جمهوری اسلامی این نشود که حالا شده است"، هیچ کس گوشش بدهکار نیست، چون این تبلیغات برای شنیدن منطق جریان نیافته است. این تبلیغات هدفش آن است که:
اول- روحانیت مرتجع و وابسته به سرمایه داری ایران و در بازار زیر ضربه خارج شود؛
اوم- این که از گرایش مردم به سمت حزب ما جلوگیری کند؛
سوم- این که فرصت ندهد مردم بروند به سراغ اسناد و مدارک و خودشان درست را از نادرست تشخیص دهند؛
و…
درست شبیه همان بازی زیرکانه‌ای که پس از کودتای 28 مرداد سازمان دادند و همه کاسه و کوزه‌ها را تلاش کردند سر حزب ما بشکنند!
بنابراین شما هر نامی هم که داشته باشید، اما برنامه و مشی شما توده‌ای باشد، کارزار تبلیغاتی امپریالیسم و نیروهای واپسگرا و راست جامعه باز هم به سراغ شما خواهد آمد. یگانه راه حل آن است که با تمام نیرو از حقیقت دفاع کنیم و مردم را آگاه سازیم.
ما امیدواریم، حالا که سال‌های قابل توجهی از آن زمان می‌گذرد و بسیاری حقایق روشن شده است، این نیروی جدا شده از پیکره سازمانی حزب ما، بار دیگر وارد صحنه شده و از حقیقت دفاع کند.

روی دیگری از یک سیاست!
ما بویژه در سالهای گذشته، با سیاست و مشی دیگری هم روبرو بودیم که به نوعی همان انگیزه برخی طرح کنندگان پیشنهاد انحلال حزب و تاسیس حزب دیگر را در خود داشت.
طرفداران این سیاست و مشی، معتقد بودند باید سیاستی به کلی دیگر در برابر جمهوری اسلامی داشت و از نشانه‌ای که سیاست گذشته را تداعی کند فاصله گرفت. در ضمیر این جمع نیز ‌ای بسا این نکته نه چندان پنهان وجود داشت، که "با اتخاذ این سیاست و مشی، ما عملا درگیر توضیح سیاست گذشته نیستیم و شانه هایمان را از زیر آن سیاست بیرون می‌کشیم"
در واقع، این عده نیز با آن که توده‌ای و فعال نیز بودند و هستند، تحت تاثیر همان یورش تبلیغاتی قرار داشتند که اپوزیسیون راست مهاجر سردمداری آن را بر عهده دارد. ما هرگز نمی خواهیم مدعی شویم که انگیزه‌های این جمع وجه مشترکی با انگیزه‌های کسانی دارد که معتقد بودند حزب را باید منحل کرد و یک حزب دیگر با همین آرمان‌ها، اما با نام دیگری تاسیس کرد! اما یقین داریم که فرار از یورش تبلیغاتی دشمنان و مخالفان حزب انگیزه‌ای به مراتب پرقدرت تر از درک نوین از اوضاع ایران و شرایط حاکم بر جامعه برای اتخاذ چنین سیاست هائی است!
آن چه از نظر ما کتمان ناپذیر است، این است که چنین مشی و سیاستی پیش از آن که بتواند مخالفان و دشمنان حزب را خلع سلاح کند، خود مدافعان چنین تزها و اندیشه‌هائی را در یک کشش بی وقفه بین حقیقت و رویا فرسوده می‌کند. حاصل چنین نگرش و مشی و سیاستی را شاید بتوان در برخی مطالب نشریه "نامه مردم" – بویژه در گذشته- پیدا کرد. مطالبی که گاه چپ نمائی مورد پسند اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی، در آن‌ها بیش از منطق و استدلال خود را می‌نمایاند!
البته دلائلی هم، گهگاه در ارتباط با این فاصله گیری از سیاست گذشته حزب مطرح می‌شود. از جمله این که "زمان متوقف نمانده و از سال‌های اول انقلاب دور شده ایم!"
طرح کنندگان این نوع استدلال‌ها چند نکته را از خاطر برده اند:
1- سیاست حزب توده ایران در برابر انقلاب ایران و حاکمیت برآمده از آن (که نتیجه توازن نیروها و واقعیات آن روز جامعه بود و به میل و اراده ما مربوط نبود) نه برای تائید این و یا آن، بلکه بر اساس تحلیل مشخص از شرایط مشخص، اتخاذ شد.
2- امروز، بر اساس همه استدلال‌های علمی، در دیروز ریشه دارد! بنابراین ما نمی توانیم یک باره بر دیروز خط بطلال بکشیم و راجع به امروز حرف بزنیم. اگر این استدلال پذیرفته شود، آن وقت رویدادهای امروز ایران با گذشته ارتباط پیدا می‌کند و سیاست حزب توده ایران تلفیقی است از دو واقعیت دیروز و امروز جامعه ایران. این یگانه راه حل برای نلغزیدن در سراشیبی هائی است که عملکرد امروز جمهوری اسلامی و تبلیغات اپوزیسیون راست مهاجر بر سر راه حزب ما ایجاد کرده و می‌کنند!
سیاست حزب توده ایران در برابر انقلاب و رهبری آن در سال‌های نخست پیروزی انقلاب، نه تنها نادرست نبود، بلکه امروز نیز هر سازمان و حزبی (حتی مذهبی و در داخل کشور) وقتی می‌خواهد تحلیلی نزدیک به واقعیت از جامعه ارائه دهد، هم چنان ناچار است در چارچوب و قالبی که حزب ما ترسیم کرده بود، حرکت کند!
بنابراین، ما نه به حزب نوین، با نام نوین، اما با محتوای حزب توده ایران نیازمندیم؛ زیرا حزب توده ایران به همان دلائلی که در بالا گفته شد هست و عکس برگردان آن را نه جامعه می‌پذیرد و نه دشمن!
ما به نفی و طرد سیاست حزب در برابر انقلاب و رهبری آن نیز نیازمند نیسیتم، زیرا امروز در دیروز ادامه دارد. این نوع عقب نشینی‌ها و به نرخ روز و برای جلب رضایت این و آن و فرار از موج حملات تبلیغاتی دشمنان حزب سخن گفتن و مطلب نوشتن هم نه تنها باری از دوش حزب ما کم نمی کند، بلکه باری هم بر آن می‌افزاید. ما برای نیروهای سیاسی داخل کشور، مردمی که انقلاب کردند و دارای باورهای عمیق مذهبی هستند، پیرامونیان حکومت، طرد شدگان مذهبی حکومت و بالاخره همه آنها که در داخل کشور درگیر نبرد لحظه به لحظه برای حفظ سنگرها و ایجاد تحولات هستند، حرف داریم و بسیار هم داریم. حزب توده ایران بخشی از پیکر عظیم انقلاب 57 بوده و هست و به این موجودیت خود افتخار می‌کند. حزب توده ایران در نبرد برای حفظ سنگرهای انقلاب، در نبرد که بر که و در ستیز با ارتجاعی‌ترین جناح‌های حاضر در حکومت برآمده از انقلاب، که از همان ابتدا قصد به خون کشیدن انقلاب و انقلابیون را داشت، مهلکت ترین ضربات را متحمل شده است.
امروز وقت دفاع از حقانیت سیاست حزب ما در سال هائی است که بسیاری از طرد شدگان امروز حکومت، قربانیان تسلط ارتجاع مذهبی، مذهبیون آرمانخواه و به بند کشیده شده… و سرانجام توده‌های مردم آن چه را ما می‌گفتیم در عمل در یافته‌اند. حزب ما گفت:
- حاج آقاهای بازار شیره مملکت و انقلاب را می‌خواهند بمکند،
- با شکست ارتش عراق در خرمشهر زمان صلح و پایان جنگ است،
- ضد انقلابیون افغانی مستقیما تحت هدایت امریکا و پاکستان با حکومت انقلابی افغانستان ‌جنگیدند،
- دست سرمایه داری بازار را از حکومت باید کوتاه کرد،
- حجتیه، کارگزار امپریالیسم در ایران و ضد انقلاب است،
- ماجراجوئی‌های چپ روانه، تحت هر نامی (مجاهد، فدائی و...) راست ترین جناح‌ها را در جمهوری اسلامی تقویت می‌کند،
- سیستم توزیع کالا باید از اختیار بازار خارج شده و در اختیار دولت و تعاونی‌های مردمی قرار گیرد،
- بازرگانی خارجی باید تحت کنترل دولت باشد،
- انتخابات مجلس و ریاست جمهوری باید با شرکت مستقیم احزاب سیاسی برگزار شود،
- قانون اساسی باید اصلاح شده و اصل ولایت فقیه آن حذف شود،
- شورای نگهبان باید از قانون اساسی حذف شود.
و………. این لیست را هم چنان می‌توان ادامه داد.
چرا نباید از این سیاست و این گذشته دفاع کرد؟ چون اپوزیسیون راست مهاجر خوشش نمی آید؟ و یا این استدلال پوچ:
«ما اگر سیاست دیروز را دنبال کنیم، پس چه چیز از گذشته آموخته ایم؟»
و یا این نوع استدلال‌های به کلی غیر‌واقعی که: «ما باید یک حزب نو، با سیاست نو بسازیم که نه مشکلات درونی گذشته را داشته باشد و نه پاسخگوی گذشته باشد»
و لابد کنگره و جلساتی هم که با حذف پر سابقه ترین اعضای حزب برگزار کرده و می‌کنند با همین استدلال هاست!

راه توده شماره 53
دوره دوم آبان ماه 1375


راه توده 284 20.09.2010
 

بازگشت