راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

شعار "مرگ برشاه"
امروز، یعنی مرگ براین اوضاع

 

نزدیک به یکسال و سه ماه از کودتای 22 خرداد و تداوم جنبش سبز تحول خواهی مردم ایران می‌گذرد. سخن از غلبه حاکمیت بر این جنبش رویای رنگ باخته ایست که در درون خود حاکمیت نیز هر روز کمرنگ تر می‌شود. این رویای کم رنگ و از دست رفته را در سالگردهای سنتی جمهوری اسلامی و اعیاد و مراسم مذهبی که حاکمیت همچنان از بیم انفجار اعتراضی جمعیت در خیابان‌ها، در بخشنامه‌های محرمانه آماده باش نظامی که صادر می‌کند و در وسیع ترین نیروی نظامی و شبه نظامی که درخیابان‌ها مستقر می‌کند، به وضوح می‌توان شاهد بود. همچنان که در سخنان تهدید آمیز رهبر جمهوری اسلامی و زیر مجموعه‌های نظامی و غیر‌نظامی اش به بهانه دیدارها و سخنرانی‌ها، خطبه‌های حکومتی نماز جمعه‌ها و همایش‌های گوناگون مشهود است.
مردم با توسل به ابتکار‌های نوین، همچنان در برابر حاکمیت ایستاده‌اند. شعار "مرگ بر شاه" آخرین ابتکاری است که مردم به آن متوسل شده‌اند. ماموران شهرداری که از اولین ساعات بامداد مامور پاشیدن رنگ روی شعارهای خیابانی اند، حالا از خود و از روسای خود می‌پرسند: روی مرگ بر شاه هم رنگ بپاشیم؟
و این مرگ بر شاه، یعنی همان "مرگ بر دیکتاتور" و آنکس که باید با این شعار تنش بلرزد، بی شک و بی وقفه دچار این لرزش تن است که در دیدارهای فرمایشی اش مدام از پایان باصطلاح فتنه سخن می‌گوید. موسوی و کروبی و خاتمی را "چند نفر نق بزن" معرفی می‌کند و برای دلگرم کردن اطرافیان نظامی و غیر‌نظامی اش، همچنان از قایق سوراخ سوراخ نظام، بعنوان کشتی استوار یاد می‌کند!
هیچکس تردید ندارد و قطعا حاکمیت نیز دچار این تردید نیست که : زمانی می‌توان از پایان جنبش سخن گفت که یا بیم از انفجار جمعیت معترض در خیابان‌ها و ضرورت آماده باش نظامی و شبه نظامی دیگر وجود نداشته باشد و یا فراتر از این، برای معترضان جواز رسمی تظاهرات و راهپیمائی صادر شود. بقیه ادعاهای حاکمیت، فراتراز ادعا نیست و در هیچ حسابی جز حساب رویائی حاکمیت نمی گنجد.
اما، این همه‌ی نشانه‌های ادامه جنبش تحول خواهی مردم ایران نیست. این جنبش دارای زیرساخت و زیر بنائی است که در درجه اول ریشه‌های اقتصادی دارد. یعنی تضاد اصلی در این جنبش ریشه در بحران اقتصادی حاکم بر کشور دارد. این بحران ناشی از سیستم اقتصادی – مافیائی سرمایه داری حاکم بر کشور است که اکنون نظامی نیز شده است. اگر در جستجوی نمونه‌ای برای این سیستم در جهان باشیم، هیچ نمونه‌ای بیش از نمونه حاکمیت روسیه به آن نزدیک نیست. یعنی انتقال سرمایه‌های ملی و دولتی به مافیای نظامی و امنیتی، در ساختاری متکی به واردات و غرق در رشوه و فساد. روبنای این تضاد اصلی، آن ساختار سیاسی – فرهنگی – مذهبی است که در شمایل دروغ، تزویر، کشتار، ترور، تقلب، اعتیاد، فحشا و فقر در برابر چشمان بیدار یک ملت بروز یافته است. کودتای 22 خرداد برای تداوم سیستم مافیائی اقتصاد حاکم صورت گرفت و به همین دلیل ساختار سیاسی- فرهنگی و مذهبی استوار بر این سیستم اقتصادی با شدت بیشتری به آن سیستم اقتصادی پیوند خورده است.
بنابراین، تا آن سیستم اقتصادی و این ساختار سیاسی- فرهنگی – مذهبی حاکم است، تمام بنیان‌های جنبشی که بحث بر سر ادامه حیات آنست محکم و استوار به موجودیت خویش ادامه میدهد. این که در چه فرصتی و در چه اشکالی تعرض پنهان کنونی خود را به نمایش بگذارد، مربوط به شرایطی است که برای این نمایش فراهم می‌آید. بنابراین، شعار "مرگ بر شاه" نه مرگ بر این و یا آن فرد از حاکمیت، بلکه مرگ بر سیستم اقتصادی – سیاسی حاکم بر کشور است و این با شکوه ترین مرگ برای ملتی است که می‌خواهد راه‌های تحولات اجتماعی را به روی خود بگشاید.

راه توده 283 13.09.2010
 

بازگشت