بازگشت

 

انتخابات
امكان و عدم امكان
تقلب در مرحله دوم

  

مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری با تقلب پایان یافت.‌ هاشمی رفسنجانی كه این بار علیرغم خواست رهبر وارد انتخابات شده بود و محمود احمدی نژاد نامزد بیت رهبری به دور دوم رفتند.

آنچه اتفاق افتاد چندان عجیب و دور از انتظار نبود. لااقل برای توده ای ‌ها. راه توده از مدت ها پیش نسبت به خطر یك حكومت نظامی ـ سپاهی هشدار داده بود و تاكید كرده بود كه مسئله ورود و نقش‌هاشمی رفسنجانی را در انتخابات نمی توان و نباید از زاویه ارزیابی و نقد كلی كه نسبت به وی و برنامه‌ های وی داریم بررسی كرد، بلكه باید آن را از منظر سمت عمومی رویدادها كه آشكارا جنبه منفی و خطرناك به خود گرفته و فاجعه یك حكومت سپاهی نظامی مورد توجه قرار داد. از جمله راه توده در مقاله "آمدن‌هاشمی، گامی است به جلو یا به عقب" با اشاره به موقعیت قبلی‌هاشمی رفسنجانی نوشت:

 

 " تاریخ نمونه‌ های بسیار سراغ دارد كه سیاست‌ ها، برنامه‌ ها، اشخاص، احزاب یا جریان‌ هایی كه در یك مرحله، مثلا در مرحله پیشروی یك جنبش از نیازهای روز عقب تر هستند و واپس مانده اند در مرحله دیگر یعنی در مرحله عقب نشینی جنبش و سمت گیری منفی رویدادها همان سیاست ‌ها و برنامه‌ ها یا جریان‌ ها می ‌توانند مانع از سمت معین رویدادها شوند یا تضادها و بحران ‌ها را به سود جنبش مردم تعمیق كنند."

با توجه به همین مسئله راه توده اعلام كرد نباید از قبل نسبت به حضور‌هاشمی رفسنجانی در این انتخابات پیش داوری منفی داشت و باید منتظر شرایطی بود كه انتخابات ریاست جمهوری در آن انجام می‌ شود. راه توده اعلام كرد ما هنوز " نمی دانیم كه اوضاع در انتخابات بسیار مهم رییس ‌جمهوری آینده به چه شكلی رقم خواهد خورد، ولی چیزهایی را از هم اكنون می ‌دانیم. از جمله:

می دانیم كه بحران در درون حكومت به اوج خود رسیده است،

می دانیم كه این بحران امكان سازش میان جریان‌ های مختلف آن را كاهش داده و حتی در بعضی موارد منتفی كرده است،

 می ‌دانیم كه نظامیان برای قبضه قدرت و اختناق سراسری خیز برداشته اند،

می دانیم كه نظامیان در صورت به قدرت رسیدن برای جلب پشتیبانی مردم تصفیه روحانیت را از ضعیف ترین حلقه‌ های آن شروع خواهند كرد تا بعد و در شرایط تداوم بحران به مجموعه روحانیان حكومتی برسند،

می دانیم كه در شرایط جهانی كه در اطراف جمهوری اسلامی شكل می ‌‌گیرد همه جناح بندی‌ های حكومتی دیدگاه خود و راه حل مورد نظر خود را تنها راه بقا می ‌دانند و حاضر به سازش بر سر آن نیستند،

می ‌دانیم كه طرفداران اصلاحات حذف نشده‌اند و راه انتخاب برروی آنان هنوز بسته نشده و ...

با این وضع بدون آن كه هیچ گزینه‌ای را از قبل مطلق كرد باید آماده همه گونه احتمال هم بود."(همانجا)

امروز دیگر بسیاری از آنچه آن زمان هنوز نمی دانستیم روشن شده است. سمت منفی رویدادها كه به شكل افزایش ‌بی ‌وقفه تناسب نیروها بسود ارتجاعی ترین جریان‌های درون حكومت بازتاب یافته بود سرانجام به حذف متقلبانه طرفداران اصلاحات از صحنه انتخابات ریاست جمهوری و جایگزینی آنان با محمود احمدی نژاد در دور دوم خاتمه یافت. امروز مسئله تشكیل وسیع ترین جبهه برای توقف این روند كه مردم خود به ظرافت سیاسی كه دارند مضمون آن را بدرستی یك جبهه "ضدفاشیستی" تشخیص داده اند به ضرورتی تاخیرناپذیر تبدیل شده است. این جبهه تنها یك نامزد واقعا موجود در مرحله دوم انتخابات دارد كه "هاشمی رفسنجانی" است. اینكه‌ هاشمی رفسنجانی در گذشته چه بوده و چه نبوده و چه كرده یا نكرده، هیچ تاثیری در این واقعیت ندارد كه او تنها امكان واقعا موجود برای جلوگیری از یكپارچه شدن حكومت در دست نظامیان و بیت رهبری است.

اما پرسشی كه بلافاصله پس از دور نخست انتخابات مطرح شد این بود كه آن قدرت روزبروز عظیم‌ تر و خطرناكتری كه توانست رای مردم را در مرحله نخست زیرپا گذارد و احمدی نژاد را با تقلب آشكار به مرحله دوم انتخابات وارد كند چه تضمینی وجود دارد كه همین قدرت نتواند در مرحله دوم نیز با رای جبهه ضد فاشیستی به‌هاشمی رفسنجانی همان كند كه در مرحله اول با آرای كروبی و معین كرد؟ چه ضمانتی وجود دارد كه آرای ‌هاشمی رفسنجانی هر چه باشد، باز هم احمدی نژاد از صندوق بیرون نیاید؟

 

سه گروه این پرسش را مطرح می ‌كنند:

 گروه نخست همان حامیان احمدی نژاد در داخل حكومت هستند كه بدینوسیله می ‌خواهند به مردم پیام دهند كه شركت آنان در انتخابات مرحله دوم و رای آنان به‌هاشمی رفسنجانی كاریست بی فایده و حكومت تصمیم خود را گرفته و حضور و عدم حضور و رای دادن و ندادن مردم نیز تاثیری ندارد.

گروه دوم رادیو تلویزیون ‌های سلطنت طلب و جمعی از منفعلین حرفه‌ای سیاسی و غیر سیاسی در خارج از كشور هستند. اینان نه به شرایط واقعا موجود و خطرها و نیازها بلكه به تعدادی فرمول متكی هستند كه شرایط و اوضاع و احوال هرچه باشد همان ها را تكرار می‌ كنند. اینان مدعی بودند و مدعی هستند پیروز انتخابات در ایران معین باشد یا احمدی نژاد، رفسنجانی باشد یا كروبی اصولا تاثیر و تفاوتی نخواهد داشت.

گروه سوم كسانی هستند كه آماده اند فعالانه در انتخابات شركت كنند و آرای خود را برای جلوگیری از خطر سلطه حكومت نظامی سپاهی بسود ‌هاشمی رفسنجانی به صندوق بیاندازند اما این نگرانی جدی را دارند كه از رای آن ها سواستفاده شود و سرانجام همان نامزد مورد نظر رهبر جمهوری اسلامی با تقلب از صندوق بیرون اید. سخنی اگر هست با همین گروه سوم است.

ما ضمن اینكه در نگرانی گروه اخیر شریك هستیم ولی معتقدیم كه به مسئله و خطر  "تقلب" باید نگاهی وسیع تر داشت. "تقلب" هم مانند هر پدیده سیاسی دیگر درون یك شرایط، درون یك تناسب نیرو انجام می ‌شود. این شرایط و این تناسب نیروست كه تقلب را ممكن یا ناممكن می سازد. برای ناممكن ساختن تقلب باید تناسب نیرو را بسود جلوگیری از آن تغییر داد.

بخاطر داشته باشیم كه شورای نگهبان در نظرسنجی شب قبل از برگزاری انتخابات، احمدی نژاد را پیروز قاطع در همان مرحله اول اعلام كرد. آنان در واقع با این عزم وارد انتخابات شدند كه مرحله دومی اصولا وجود نخواهد داشت. اما تناسب نیرو اجازه تقلب در این سطح را به آنان نداد.

به عبارتی، میزان آرای متقلبانه‌ای كه شورای نگهبان و سپاه و بیت رهبری برای احمدی نژاد می ‌توانستند جمع كنند آنقدر بود كه بتواند وی را در شرایطی كه به پیش بینی آنان كمتر از 50 درصد مردم در انتخابات شركت كنند در همان دور اول پیروز كند. اما حضور گسترده مردم در صندوق‌ های رای ‌گیری در بعد ازظهر روز جمعه این نقشه را برهم زد.

 

از دو جهت:

نخست از این جهت كه مطلق تعداد شركت كنندگان را بالا برد، بطوری كه میزان آرای تقلبی احمدی نژاد نمی توانست در هر حال او را به دور دوم بفرستد،

دوم از این جهت كه رای دهندگان بعدازظهر كه به مراتب كثیرتر از رای دهندگان صبح بودند آشكارا از معین یا‌هاشمی رفسنجانی پشتیبانی می ‌كرند و هجوم و حضور چنین جمعیت وسیعی را نمی شد نادیده گرفت. ضمن اینكه شورای نگهبان در امر انتخابات تنها نبود و نیست و وزارت كشور نیز حضور دارد و بنابراین این شورا تنها می تواند به شكل‌های معینی از تقلب دست زند.

بدینسان می ‌بینیم آنچه سرنوشت انتخابات را تعیین می ‌كند تناسب قوا و اینكه زور چه كسی سر صندوق‌های رای گیری بیشتر می ‌باشد نیست، بلكه تناسب قوا در كل جامعه است. نه سیصدهزار كه سه میلیون ناظر شورای نگهبان و شش میلیون شناسنامه تقلبی هم نمی توانست نتیجه انتخابات مثلا دوم خرداد 1376 را بسود ناطق نوری تغییر دهد.

این نگرش نسبت به امكان تقلب همان اشتباهی است كه رهبر و مافیای نظامی كردند. آنان فكر كردند اگر نیروهای نظامی و سپاه را پشت سر داشته باشند و سرنوشت صندوق‌ ها را بدست بگیرند می توانند هر كه را خواستند از آن بیرون آورند ولو فردی باشد مانند احمدی نژاد كه احتمالا نیمی از شهرها و روستاهای ایران تا همین چند روز پیش اسم او را هم نشنیده بودند. آنان تناسب قوا سر صندوق‌ها را با تناسب قوا در كل كشور اشتباه كرده بودند. آنان ضمنا در نظر نگرفته بودند كه جبهه ‌ای كه در برابر تبدیل شدن رهبر به سلطان ‌بی‌ تاج و تخت و پسر او بعنوان جانشینش و سپردن مملكت بدست نظامیان وجود دارد وسیع تر از جبهه‌ای است كه از اصلاحات دفاع می ‌كند. آنان مدام تبلیغ كرده بودند كه حكومت خط قرمز دارد و مردم نباید روی آن پا بگذارند. نمی دانستند مردم هم خط قرمز دارند. آنان با به میدان آوردن شخصی در حد و حدود و قد و قواره و افكار و اندیشه‌ های احمدی نژاد بزرگترین توهین را به مردم كردند و روی خط قرمز مردم  پا گذاشتند.

این قدرت مردمی است كه با حضور خود می‌ تواند مانع از هر تقلبی باشد. در برابر این قدرت، ناظران حقوق بگیر شورای نگهبان كه هیچ، تمام سپاه و بسیج و آقازاده رهبر و خود رهبر هم نخواهند توانست نتیجه انتخابات را تغییر دهند. سرنوشت كشور و انتخابات، امكان تقلب یا ناممكن شدن آن، به این قدرت مردمی، به میزان حضور مردم در پای صندوق ‌های رای بستگی دارد.

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت