بازگشت

 

با تاكید بر ضرورت اتحاد وسیع و تائید
نظر نیروهای سیاسی طرفداران تحولات در داخل كشور
به سوی مرحله دوم انتخابات
با رای به‌ هاشمی رفسنجانی

  

مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری، پس از رای سازی و تقلب تاریخی در مرحله اول این انتخابات و حذف دو كاندیدای جبهه اصلاحات و دوم خرداد ـ معین و كروبی- بزودی برگزار می ‌شود. مرحله‌ای به مراتب دشوارتر از مرحله نخست. این كه در مرحله نخست، چگونه توانستند شهردار تحمیلی تهران را برای پوشیدن لباس ریاست جمهوری از صندوق‌ ها درآورند و در مرحله دوم بگنجانند، امروز بر كمتر كسی در كوچه و خیابان ایران پنهان است. دلائل و انگیزه‌ های این تقلب تاریخی نیز، امروز بر همگان آشكاراست، مگر آنها كه هنوز به توطئه "حكومت سپاهی" در ایران یا باور ندارند و یا اگر هم دارند، آن را جدی نگرفته اند. این خیز از دو سال پیش، بصورت جدی برداشته شد و به شهادت مطالب متعددی كه راه توده در این زمینه، - هم در مقالات و تفسیرهای سیاسی و هم در چارچوب مصاحبه ‌های رادیوئی- منتشر كرده، گام و خیزی نا آشنا برای توده ای‌ ها نبود و نیست.

قبضه قدرت توسط سپاه و بسیج در ایران، هنوز همه فاجعه نیست. فاجعه آنجاست كه چنین حاكمیتی، بخش نظامی سرمایه داری غارتگر و تجاری است كه ماجراجوئی‌ های نظامی را نیز دنبال می ‌كند. یعنی، حتی خطر خیزتر از حضور نظامیان در دولت‌ ها و حاكمیت ‌های پاكستان و تركیه. برای اشغال ایران، برای نابودی استقلال ملی، برای برپائی جنگ داخلی، برای تكه تكه شدن ایران و نابودی آن بخش از درآمد نفتی ایران كه طی چند دهه به كارخانه، تاسیسات صنعتی، شهرسازی و... تبدیل شده و بر خاك سیاه نشاندن ایران و ایرانی و رفتن زیر قیمومیت اسرائیل و امریكا هیچ حكومتی از این مطلوب تر برای آن ها، و از این فاجعه بارتر برای ایرانی و ایرانی نیست. راه افتادن حمام خون در كشور و سلطه طالبانی و "پول پوت" ی برای یك دوران در ایران، این فاجعه را، همراه با ترور و كشتار مبارزان سیاسی و اهل قلم و فكر و اندیشه كامل می ‌كند. این كه چه بخش از روحانیت با این فاجعه همسوست و چه بخش نیست و این كه سرانجام حكومت روحانیون در ایران به كجا خواهد انجامید، در محاسبه سیاسی باید گنجانده شود، اما این كه سرنوشت ایران چه می ‌شود فراتر از این همسوئی و یا ناهمسوئی است. آنچه پس از تداركی چند ساله می ‌روند تا بدان جامه تحقق بپوشانند، پایان مرحله 26 ساله توطئه علیه انقلاب 57 است، كه قدرت‌ های خارجی پس از همه آزمون و خطاهای دو دهه اخیر، سرانجام آن را توانستند تا مرحله‌ای كه شاهد آن هستیم پیش ببرند. این همان فاجعه طبس و كودتای نوژه است، كه هر دو به جنگ داخلی و نابودی كشور می ‌انجامید، چنان كه حمله عراق به ایران و ادامه جنگ با عراق روی دیگر آن دو كودتای ناكام بود. حتی برای لحظه‌ای نیز نباید تردید داشت كه طرح حكومت سپاهی با بهره‌ گیری از نفوذ عمیق در حساس ترین و كاربدست ترین ارگان ‌های نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی تا این مرحله پیش برده شده است.

ما، امروز و در فاصله چند روزی كه به مرحله دوم انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده، چنین صحنه‌ای را در برابر خود داریم. صرفنظر از این كه احمدی نژاد كیست و چه پیشینه ‌ای در جمهوری اسلامی دارد، امروز او را برای پیش بردن چنین نقشه‌ای جلو انداخته اند. بازیچه ‌ای كه یا خود توان ماجراجوئی‌ ها را خواهد یافت و یا او را در گام بعدی جا گذاشته و ماجراجوی كهنه كارتر و جسورتری را جانشین او خواهند كرد. به تاریخ مكتوب حكومت ژنرال سوهارتو در اندونزی و یا پول پوت در كامبوج باید مراجعه كرد و الگوی طالبان افغانستان را در برابر خود قرار داد تا صحنه واقعی را بتوان مجسم كرد. آن فقرستیزی و فسادگریزی كه مجریان طرح حكومت سپاهی در ایران پشت آن جمع شده اند، حتی اگر شماری از آن ها صداقتی هم داشته باشند، نتایجی فراتر از تقسیم ثروت در كامبوج و یا عدالت و امنیتی  كه شبكه‌ های عظیم و جهانی قاچاق مواد مخدر در افغانستان، تحت نام حكومت طالبان شعار آن را می ‌دادند نخواهد داشت. در حالی كه، اندك صداقتی را هم دراین زمینه نمی توان متصور شد. این‌ها شعارهای عوامفریبانه ایست كه دارندگان شبكه‌های قاچاق مواد مخدر، رد و بدل كنندگان سپاهی جواز قاچاق مواد مخدر(به اعتراف محسن رضائی در مصاحبه تلویزیونی ـ انتخاباتی اش)، دارندگان اسكله ‌های قاچاق، مافیای واردات شیر مرغ و جان آدمی زاد و صادرات قاچاق نفت و عتیقه و دختران و پسران خردسال به شیخ نشین‌ ها سر داده اند. همین است كه درباره بیكاری كارگران، اخراج كارگران، نابودی كشاورزی كشور، نابودی تولید ملی، كسی حتی كلامی از دهان امثال احمدی نژاد نمی شنود.

انتخابات دور دوم ریاست جمهوری در آستانه تحقق چنین خطری برگزار می ‌شود و چنان مصمم به تحقق آن هستند و چنان زمینه حكومتی آن را فراهم ساخته اند، كه حتی‌هاشمی رفسنجانی، كه در این مرحله حضور دارد، در بیم شكست است. این بیم از آنجا تشدید می‌ شود كه مردم مرحله دوم انتخابات را جدی نگرفته و زیر فشار جنگ روانی طرفداران حكومت سپاهی، دچار رخوت شده و عرصه را برای مانور و تقلب طرف مقابل خالی بگذارند.

امروز، بحث نه بر سر مطلوب یا مطلوب ترین كاندیدای انتخاباتی(حتی از درون حاكمیت)، بلكه بحث بر سر بزرگترین اجماع و اتحاد ملی برای جلوگیری از این فاجعه است. فاجعه‌ای كه تمام نیروهای سیاسی و ملی و شناخته شده ترین چهره‌های مبارز داخل كشور برای جلوگیری از تحقق آن یگانه راه حل را رای به تنها نامزد باقی‌ مانده‌هاشمی رفسنجانی یافته‌ اند. همان ها كه سرنیزه حكومت سپاهی را زیر گلوی خود احساس می‌ كنند. توده ای ها نه می‌ توانند‌ بی ‌طرف باقی بمانند و نه می ‌توانند با این ‌بی ‌طرفی آب به آسیاب حكومت سپاهی- امنیتی، از نوع یاد شده در بالا بریزند. به همین دلیل است كه آن ها نیز همسو با تمام نیروهای سیاسی و ملی و چهره‌ های قدیمی و مبارز سیاسی داخل كشور، شركت در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری و رای به‌هاشمی رفسنجانی را تائید و توصیه می‌ كنند. نه تنها توصیه می‌ كنند، بلكه مردم را به شركت در انتخابات و رای به‌هاشمی رفسنجانی، با هدف جلوگیری از فاجعه یاد شده در بالا تشویق می‌ كنند. این رای، در عین حال كه نفی حكومت سپاهی- امنیتی یاد شده در بالاست، رای به آن بیانیه و منشوری است كه ‌هاشمی رفسنجانی برای تشكیل دولت آشتی ملی و پذیرش واقعیات، فاصله گیری از اشتباهات گذشته و نیازهای امروز مردم ایران منتشر ساخته است. رای به آن نظراتی است كه وی در دانشگاه و در برابر دانشجویان اعلام داشته و نسبت به وفاداری به آن تعهد سپرد. بحث بر سر امروز و این لحظه است، نه بر سر دیروزی كه دفتر آن را بموقع باید گشود. امروز باید جلوی تمركز قدرت را گرفت. این همان مشی و سیاستی است كه راه توده بلافاصله، پس از ثبت نام داوطلبین ریاست جمهوری، در همین ستون منتشر ساخت و در آن به دلائلی اشاره كرد كه امروز بیش از آن زمان؛ صحت و درستی خود را نشان می ‌دهد. هر جنبش و هر حركت اجتماعی گام به گام تجربه می‌ آموزد و ما تصور می ‌كنیم در فاصله دو مرحله از انتخابات ریاست جمهوری نیز جنبش عمومی مردم ایران باندازه كافی از تفرقه و خطرات رخوت و انفعال درس گرفته است. حتی تقلب و رای سازی در انتخابات مرحله اول، چنان آگاهی و اتحادی را در كشور و شكافی را در حاكمیت موجب شد، كه ارزش آن، كمتر از جلوگیری از تقلبی كه انجام شد نیست. همچنان كه مبارزان و احزاب سیاسی از خطرات تفرقه و تن ندادن به وسیع ترین اتحادها درس گرفته اند. اگر اتحاد و تجمع حداكثر نیرو تدارك دیده شده بود و زیر فشار مشی تحریم انتخابات، چهره‌ های با نفوذ سیاسی كنار نكشیده و مردم را دعوت به شركت در انتخابات و رای به اصلاحات می ‌كردند و یا طرفداران اصلاحات با درك توازن نیروها، از ممكن ترین فرد درانتخابات حمایت می ‌كردند، درهمان مرحله اول باید راه بر حكومت سپاهی بسته می ‌شد. در این صورت، شاید، امروز چنین نگرانی و هراس ملی از سرانجام انتخابات مرحله دوم در كشور حاكم نبود. حتی با همان ده میلیون آراء سه كاندیدای اصلاح طلب كه حزب توده ایران در بیانیه پایان مرحله اول انتخابات و آشكار شدن تقلب انتخاباتی بدرستی بدان اشاره كرد و نوشت "می شد سرنوشت مرحله اول انتخابات را رقم زد". امری كه در آن بیانیه نیز بدرستی بدان اشاره شده است و این در حالی است كه اگر آراء ‌هاشمی را هم به آن اضافه كنیم، اساسا راه بر تقلب انتخاباتی بسته شده و طرد حكومت سپاهی در همان مرحله اول انتخابات پیروز می ‌شد. این ممكن نشد، زیرا هنوز درك عمیق از بسیج همه نیرو برای یورش به ضعیف ترین حلقه حاكمیت وجود ندارد. ما امیدواریم از تجربه مرحله اول انتخابات حداكثر درس ممكن از این ضرورت تاریخی هر تحولی در جامعه گرفته شده باشد.

سرمقاله راه توده، در پایان مرحله ثبت نام داوطلبین انتخابات ریاست جمهوری را یكبار دیگر و با تائید بند بند آن در ادامه می ‌آوریم، چرا كه همچنان اعتقاد داریم با وسیع ترین اتحادها، حتی اگر بتوان نیم گام نیروی مقابل را به عقب راند،  یك پیروزی است. این مشی و سیاست تاریخی حزب توده ایران است. بخوانید:

 

آغاز مرحله "پس از ثبت نام كاندیداها"

دولت ائتلافی

پیش از رای گیری

باید تشكیل و اعلام شود

 

شرایط، توازن نیرو، امكانات و خطرات پیش رو، تفاهم بر سر حداقل‌ها را به یك ضرورت تاریخی تبدیل كرده است. این كه در خرداد 1376 این توازن چگونه بود؟ در این 8 سال از همه ظرفیت ‌ها استفاده شد یا نشد؟ اشتباهات كجا بود و یا نبود؟ اختلاف نظرهای داخلی چقدر عمل كرد؟ همه و همه مربوط به دیروز است. امروز باید "سخن از امروز" گفت و از تمركز قدرتی كه زیر شعار فاشیستی "مرگ بر ضد ولایت فقیه" لباس نظامی نیز بر تن كرده جلوگیری كرد. 

ثبت نام كاندیداهای ریاست جمهوری دوره نهم در ایران خاتمه یافت و مرحله دوم این انتخابات با جدال بر سر تائید و یا رد صلاحیت‌ها در شورای نگهبان آغاز شد. در واقع یكبار "خود رد صلاحیت" كردن‌ها توسط همه كسانی كه صلاحیت بدست گرفتن سكان ریاست جمهوری را داشتند، اما از بیم رد صلاحیت شدن در شورای نگبهان وارد میدان نشدند انجام شد و آنچه آغاز شده، رد صلاحیت‌های رسمی در شورای نگهبان است!

هنوز تا رسیدن و یا نرسیدن به پای صندوق ‌های رای فاصله‌ای چند هفته‌ای باقی است، و این فاصله در كشوری كه حوادث در آن می ‌جوشد، فاصله اندكی نیست!

از میان موضع گیری‌های معدود چهره‌هائی كه امید به تائید صلاحیت خود توسط شورای نگهبان را دارند(‌بی ‌اعتناء به بازی كهنه تشویق ثبت نام عده زیادی كه اساسا مطرح نیستند كه رد صلاحیت شوند و یا تائید صلاحیت) دو صف بندی فكری- برنامه‌ای مشخص است.

     1 ـ گروه ضد اصلاحات وابسته به مافیای قدرت و پول، كه همچنان بر طبل خودی و غیر خودی می ‌كوبد و در این مرحله نظامی‌ ها و فرماندهان خودی را پیش انداخته است.

    2 ـ گروه طرفدار اصلاحات و حقیقت بینی كه از ضرورت آشتی ملی، ایران برای همه ایرانیان و وحدت ملی سخن می‌ گوید.

هم در گروه اول روحانیون وجود دارند و هم در گروه دوم. حتی‌ هاشمی رفسنجانی نیز در این مرحله با شعار پذیرش اشتباهات گذشته و اتحاد ملی به میدان آمده و حساب خود را از حساب گروه اول جدا كرده است، البته نه با آن صراحتی كه امثال دكتر معین و دكتر ابراهیم یزدی و یا دكتر محمدرضا خاتمی از ضرورت چنین وحدتی سخن گفته و می ‌گویند.

هر دو گروه می‌ گویند خطر خارجی جدی است، اما راه حلی كه ارائه می‌ دهند بكلی با یكدیگر متفاوت است.

گروه اول می ‌خواهد كابینه نظامی تشكیل بدهد و در كنار مجلس نیمه نظامی، به دو بازوی مسلح ولایت فقیه تبدیل شوند. آن ها رهبر را پیش انداخته اند، اما هم در میان روحانیون و هم در میان غیر روحانیون، از روز آشكارتر است كه بر سر اولین پیچ، آن ها رهبر را پشت سر خواهند گذاشت و حكومت ظاهر و باطن "نظامی" را تشكیل خواهند داد. این، مطلوب ترین حالت برای امریكا و انگلستان است، چرا كه تجربه چانه زنی با این نوع قدرت را همیشه داشته اند. آن ها حتی بارها به فرماندهان ارتش صدام حسین توصیه مستقیم كردند كه صدام را بركنار كرده و قدرت را بدست بگیرند تا امریكا با آنها وارد مذاكره مستقیم شود. حتی برای مدتی ژنرال ‌های فراری ارتش صدام حسین را پیش انداختند.

گروه دوم، به شمول تمام طیفی كه اكنون از اتحاد و آشتی ملی سخن می ‌گوید، ایران را برای همه ایرانیان می ‌خواهد و "خودی و غیر خودی" را شعاری فاشیستی می ‌شناسد، راه حل بحران داخلی و دفاع از استقلال كشور را نه در برپائی انتخاباتی فرمایشی و انتخاب رئیس جمهوری كه منصوب نظامی‌ ها و روحانیون و غیر روحانیون گروه اول، بلكه در زنده ساختن دوباره اندیشه امكان تحول در حاكمیت، در گسترده ترین سطح ملی می ‌داند. آن ها می‌ دانند كه خطر نظامی‌ ها، تنها دور زدن و حذف كامل روحانیت در حاكمیت جمهوری اسلامی نیست (امری كه حتی می ‌تواند در لحظاتی با استقبال عمومی نیز روبرو شود) بلكه گذاردن نقطه خونین و پایانی بر انقلاب 57 است. امری كه اگر به جنگ داخلی و تقسیم كشور و نابودی استقلال ملی منجر نشود، در معاملات پشت پرده با امریكا و انگلیس به همین نتیجه و سرانجام خواهد رسید.

گروه اول از تمركز قدرت بعنوان راه حل بحران كشور یاد می ‌كند و شعار خود را بر محور "مرگ برضد ولایت فقیه" تنظیم كرده است. نه تنها شعار، بلكه خط مشی شورای نگهبان برای رد صلاحیت‌ ها نیز بر همین اساس تنظیم شده است. این، خود توطئه ایست شناخته شده در تاریخ ایران. نه فقط در دوران‌ های گذشته، بلكه در همین تاریخ سلطنت پهلوی نیز فاجعه از آن مرحله‌ای كامل شد، كه تمركز قدرت در دست رضاخان (5 سال پس از صدراعظمی كودتای انگلیسی سیدضیاء) كامل شد و در دوران سلطنت پسرش نیز این تمركز قدرت پس از طی مسیر پركشاكش بر سر كابینه و دولت غیر وابسته به دربار(دولت مصدق)، كودتای 28 مرداد و بالاخره اعلام حزب سراسری رستاخیز و تاجگذاری 2500 ساله شاهنشاهی به نقطه اوج رسید.

گروه دوم( حتی به شمول اشارات‌هاشمی رفسنجانی در دوران اخیر انتخاباتی) از این تمركز قدرت بدرستی نگران است و بازی "ولایت پرستی" و "رهبرستائی" را همان مسیری می ‌داند كه در سرانجام خود به نظامی گری كامل(گام بلندی كه هم اكنون گروه اول سعی می ‌كند بردارد) ختم شده و این نظامی گری در داخل به سركوب فاشیستی و در خارج (در منطقه) به آن توپ و تانك بازی خواهد انجامید كه امریكا برای مذاكره مستقیم با نظامیان صاحب قدرت در جمهوری اسلامی نیازمند آنست. چنان نیازمند كه آن را مستقیم و غیر مستقیم تشویق نیز می‌ كند.

بدین ترتیب، جدال در مرحله دوم پیش انتخاباتی، یعنی "بررسی صلاحیت‌ها در شورای نگهبان" از چنین بار تحلیلی برخوردار است. جدالی كه از نظر ما، یگانه راه برتری یافتن در آن رسیدن به اتحاد بر سر حداقل‌ها و دستیابی به آن توان اكثریتی و بازدارنده ایست كه ابتدا از "درك واحد" خطرآغاز می‌شود. در اینصورت است كه می‌توان، این پیچ تند را عبور كرد و گروه اول را پشت سر گذاشت.

تكلیف مردم را هرچه زودتر باید روشن كرد و این ممكن نیست مگر ابتدا به جمعبندی واحد رسیدن و سپس آن را با دلائل صریح و روشن به مردم گفتن و از آنها طلب یاری كردن. هر نوع  اتحاد و كابینه ائتلافی و ملی از سوی طیف نسبتا وسیع گروه دوم، كه ما نیز خود را به این طیف نزدیك می ‌بینیم، باید پیش از جنجال ‌های تبلیغاتی گروه اول، تشكیل و به مردم اعلام شود. این كه جنبش در دوم خرداد 1376 در چه شرایطی بود و چه فرصت ‌هائی از دست رفت و یا نرفت، مربوط به دیروز است. امروز باید سخن از امروز و از توازن قدرت و نیرو در این لحظه گفت. در باره فردا، نه تنها می‌توان، بلكه باید "فردا" سخن گفت!

بجای ورق زدن دفاتر قدیمی، باید صفحه سفیدی را برای نوشتن دلائل وسیع ترین اتحاد ممكن گشود و یكپارچه بسیج شد تا در مرحله اول انتخابات به پیروزی رسید. هر نوع اندیشه و نقشه برای مرحله دوم انتخابات، خود یك گمراهی و فرصت سوزی است. تعیین تكلیف كابینه، تنظیم منشور اتحاد و تفاهم بر سر یك برنامه كار عملی، پیش از رسیدن زمان رفتن به پای صندوق‌ های رای،  مهم تر از نشستن این یا آن شخصیت بر سر آن صندلی است كه خاتمی از روی آن بلند می ‌شود.

این سخن برای توده ای‌ هائی كه تاریخ نرمش‌ ها و اتحادهای سیاسی حزب خویش را خوب به خاطر سپرده اند، سخن ناآشنائی نیست. حتی شركت در كابینه قوام السلطنه برای جلوگیری از تمركز قدرت در دربار و در دست شاه و فرصت سازی برای جنبش آزادیخواهی و استقلال طلبی مردم ایران با بهره گیری از اختلافات قوام- شاه!

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                        بازگشت