راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

بازی شیطاني

نوشته روبرت دريفوس ترجمه فروزنده فرزاد

 

اخوان المسلمين

پناهگاه شاهزادگان

 بانکداراسلام شد

(16)

 

پايه گذار "اقتصاد اسلامي"، "آيت الله محمد باقر صدر" روحاني شيعه ي عراقي بود. او با مقتدي صدر، آخوند شورشي که هوادارانش در سال 2003، با نام جيش المهدي در پهنه ي سياست عراق قدرت نمايي کردند، خويشاوندي نزديک داشت و بزرگ خاندان صدر بود. آراء آيت الله صدر بستر نظري سياست هاي اقتصادي اسلامگرايان گرديد.

آيت الله صدر در 1960، کتابي با نام "اقتصاد ما" نگاشت که بلحاظ نظرات اقتصادي اسلامي کتاب مقدس بنيادگرايي اسلامي شد. کتاب ديگر او بنام "بانکداري بدون ربا در اسلام"[i](1973) نخستين کتابي است که بطور مشروح به اصول بانکداري اسلامي مي پردازد. هر دو تاليف وي از آثار پايه يي اقتصاد سياسي اسلامي هستند که ماهيتي کاملا کاپيتاليستي و ستيزگونه ضد سوسياليستي دارند. شگفت آور نيست که آيت الله محمد باقر صدر افزون بر تبيين نظري اقتصاد اسلامي، يک حزب اسلامي تروريستي به نام "حزب الدعوة" را در دهه ي 1950 پايه گذارد. حزب الدعوة با ماهيتي ضد کمونيستي در بغداد تاسيس شد و دانشجويان محافظه کار عراقي را در دانشگاه ها عليه مارکسيست ها برمي انگيخت. بعدها ، اين حزب مخفي از حمايت و پشتيباني پليس مخفي ايران (ساواک) براي براندازي حزب بعث عراق و انجام عمليات تروريستي و بمب گذاري و ترور رهبران عراقي برخوردار شد.

ياريگر آيت الله محمد باقر صدر در تشکيل حزب الدعوة، آيت الله محسن حکيم بود. آيت الله حکيم خود پايه گذار شاخه ي دير پاي ديگري از بنيادگرايي اسلامي عراق است که شاگردانش در "مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق"، در رژيمي که آمريکا، پس از سرنگون کردن صدام حسين در عراق، سال 2003 بر سر کار آورد شرکت کردند. آيت الله صدر و آيت الله حکيم، سازماندهندگان اسلام سياسي راستگراي عراق در واپسين سالهاي دهه ي 1950 بودند. انگيزه ي اين دو، براي چنان سازمانبخشي، رشد فعالان چپگرا در عراق و نيرومند شدن حزب کمونيست عراق بود. چپ ها و کمونيست ها در ميان شيعيان عراقي محروم از حقوق سياسي و اجتماعي، و بويژه در ميان فقرا و فرودستان که عمدتا از شيعيان بودند، هواداران بيشتري داشتند. بگفته ي يکي از شخصيت هاي پيشين سيا، "در اين برهه ي زماني، گرايش و پيوستن به سازمان هاي چپگرا چنان فراگير بود که نويسنده يي همان زمان، حزب کمونيست عراق را يگانه نماينده ي شيعيان توصيف کرد." آنچه آيت الله صدر و آيت الله حکيم از آن بيم داشتند، رويگرداني صدها تن از جوانان شيعه ي عراق، بويژه در دانشگاهها از اسلام و پيوستن به سوسياليست ها، کمونيست ها و حزب بعث و نيروهاي هوادار ناصر بود. حزب الدعوة، برهبري مهدي حکيم، فرزند آيت الله حکيم "بگونه يي قانونمند سازمان يافته بود... حزب، پنهاني، در شکل هسته هاي کم شمار، در چارچوب ساختاري قانونمند و سري عمل مي کرد."

از دير باز، بسياري از روحانيون سرشناس عراق، پيوند هاي پنهان با اينتليجنس سرويس بريتانيا داشته اند. بدرازاي بيش از يک سده، لندن با با روحانيت شيعه ي عراق و ايران، بويژه روحانيون نجف ارتباط داشته است. از سال 1852 تا آغازين سالهاي دهه ي 1950، امپراتوري بريتانيا با شيوه هايي زيرکانه و بويژه تطميع مالي، روحانيون شيعه ي نجف و کربلا را با خود همراه مي کرد.

پس از سرنگوني پادشاهي انگليسي گراي عراق در 1958، بسياري از روحانيون هوادار بريتانيا عليه چپ عراق و حزب کمونيست اين کشور به ميدان کارزار عملي گام نهادند. همين هنگام، حزب الدعوة که پيوندهاي مستقيمي با اخوان المسلمين مصر داشت، تاسيس شد. (هر چند اخوان المسلمين سني مذهب و پايه گذاران حزب الدعوة شيعي مذهب بودند.) در سال 1960، اهل سنت و شيعه ي عراق، در قالب بيانيه يي مشترک بعنوان "حزب اسلامي عراق" سخت به دولت عراق و متحدان کمونيست آن تاختند. آيت الله حکيم نيز از امضاء کنندگان بيانيه بود. "اسحاق نقاش"، نويسنده ي کتاب "شيعيان عراق" مي نويسد:" آيت الله حکيم نه تنها از بيانيه پشتيباني کرد، که  براي حمله به کمونيست ها فتوي داد و کمونيسم را دشمن اسلام خواند."

سازماندهي ضد کمونيستي و نظريه پردازي اقتصادي آيت الله حکيم و آيت الله صدر انگيزه ي شاهزاده ي جوان سعودي، محمد الفيصل، فرزند ملک فيصل و برادر شاهزاده سعود الفيصل، وزير خارجه ي عربستان سعودي براي پايه گذاري نخستين امپراتوري بانکهاي اسلامي شد. شاهزاده محمد الفيصل، بنيانگذار "فيصل گروپ"، شبکه ي جهاني بانکهاي اسلامي، همراه يک ميلياردر سعودي به نام "صالح کامل"، برادر زن ملک فهد ــ پادشاه آينده ي عربستان ــ و موسس امپراتوري بانکي "البرکة"، پيشگامان گسترش پرشتاب اقتصاد اسلامي شدند.

شاهزاده محمد، صالح کامل و متحدانشان، تنها در گسترش جنبش بانکداري اسلامي پيشگام نبودند، افزون بر آن، آنها چهره ي خاورميانه را نيز دگرگون ساختند. آشکار است که همه ي بانکداران اسلامي، لزوما در گستره ي سياست فعال نبودند، و حتي شمار کمتري از آنان به خشونت طلبي راستگرايي اسلامي تمايل يافتند. با اين همه، در عمل، بانکهاي اسلامي نمي توانستند يکسره از سياست دور بمانند. برخي از بانکهاي اسلامي بوسيله ي غير سياسيون مسلمان که تنها در پي مال اندوزي و کسب سود بودند، اداره مي شد. ولي بيشتر گردانندگان بانکهاي اسلامي فعالان سياسي بودند که بانکها را ابزاري براي پيشرفت ستيزه گري اسلام سياسي و حمايت از اخوان المسلمين و متحدانش مي دانستند. و سرانجام کسان ديگري، يا دست به تاسيس بانکهاي جديد مي زدند يا از بانک هاي موجود بهره مي بردند، و اينچنين بانکها را پوششي براي اقدامات تروريستي، تجارت سلاح و ديگر تبهکاريهاي خويش ساخته، چهره يي منزه از خويش مي نماياندند. متاسفانه سيا و "سيتي بانک" نمي توانستند بانکهاي تبهکار را از ديگران تميز دهند، زيرا هر سه دسته يعني پارسايان مال اندوز، سياسيون و تبهکاران همکاري تنگاتنگي با همديگر داشتند. بسياري از فعالان برجسته ي اسلامگرايي در خلال 4 دهه ي گذشته، بلحاظ عملي و نظري در مسائل بانکهاي اسلامي فعال بوده اند و اغلب نيز در سايه ي شاهزاده محمد الفيصل. بسياري از آنان با اخوان المسلمين نيز مرتبط بودند. سيد قطب، افراطي مصري که در 1966 بدار آويخته شد، در کتاب "عدالت اجتماعي در اسلام"  تئوري هاي اقتصادي را از نگاه مسلمانان بنيادگرا آورده است. يوسف القرضاوي، عالم مصري که در شيخ نشين قطر ساکن شد، اعتبار مذهبي خويش را از کانال صاحبان بانکهاي اسلامي بدست آورد. محمد الغزالي، يکي ديگر از رهبران اخوان المسلمين مصر که او نيز در شيخ نشين هاي خليج پناه گزيد، مطالب بسياري پيرامون اقتصاد اسلامي نوشته است و از آن ميان است کتاب "اسلام و مسائل اقتصادي".

در مصر، يک بانکدار مصري دانش آموخته ي آلمان، به نام "احمد النجار"، آغازگر جنبش اقتصاد اسلامي شد. النجار در 1963، بانک "ميت غمر" را که "نخستين بانک اسلامي در مصر و جهان" خوانده مي شود، بنيان نهاد. بانک "ميت غمر"، با همياري بانکداران آلماني، و با پشتيباني افرادي در سرويس اطلاعات و امنيت مصر آغاز بکار کرد. اين حمايت ها پنهاني انجام مي گرفت و مقصود اصلي، يعني تاسيس يک بانک اسلامي، از مردم و دولت مصر پنهان داشته شد. آن زمان، اخوان المسلمين مصر در انديشه ي انتقام کشيدن از ناصر بود و النجار، دست کم در ظاهر، مي کوشيد خود را از جنبش هاي خشونت طلب دور بنماياند، و کار تاسيس بانک را آسان تر پي گيرد. اما بي گمان، النجار با جمعيت در ارتباط بود. "جمال البناء"، برادر حسن البناء، بنيانگذار اخوان المسلمين، در پيشگفتار کتاب النجار، که پيرامون تجربياتش در بانکداري اسلامي نگاشته، چنين آورده است:" تفاوت بنيادي ميان دکتر نجار و ديگر اقتصاددانان...اينست که او اقتصاد اسلامي را علم يا موضوع پژوهش نمي داند، بلکه آنرا راهي براي بيداري مسلمانان و شيوه يي براي احياگري جنبش اسلامي مي داند." النجار دليل تاسيس نخستين بانک اسلامي را از نگاه خود چنين بيان ميدارد:" نجات هويت اسلامي که در جامعه ي ما اندک اندک رنگ مي باخت." النجار سخت به ناصر مي تاخت و "شرمساري مصري ها از اسلام و گرايش آنان به سوسياليسم و ناسيوناليسم" را مصيبتي بزرگ مي خواند. با اين همه، نجار آنگاه که در برابر مردم بود، مي گفت:" من نمي توانم منظور واقعي خويش را بيان کنم."

اخوان المسلمين عميقا در فعاليت هاي النجار شريک بود، و بسياري از اعضاي اين جمعيت در پروژه هاي تجاري نخستين او سرمايه گذاري کرده بودند. تا 1967، ديگر آشکار شده بود که اخوان المسلمين اداره ي امور بانک "ميت غمر" را در دست گرفته است و اينچنين، بانک تعطيل شد. "منظر کهف" مي گويد که تجربه ي مصر در بانکداري اسلامي در دهه ي 1960، "زماني که احياگران اسلامي و اعضاي پيشين اخوان المسلمين بعنوان کارفرما، سپرده گذار و احتمالا کارمند در اين بانک ها نفوذ کردند، به شکست انجاميد." بانک "ميت غمر" در بهترين شرايط فعاليتش، 9 شعبه و 250 هزار سپرده گذار داشت. النجار در خاطراتش، ناصر را بدليل تعطيل کردن بانکش سرزنش مي کند. اما تعطيلي بانک، النجار را از پيگيري کارش بازنداشت. او به سودان رفت، آنجا اخوان المسلمين پذيراي وي شد. النجار، با اشاره به گفتگوهايش با "حسن الترابي"، رهبر اخوان المسلمين سودان که در واپسين سالهاي دهه ي 1970 به قدرت رسيد، مي نويسد: "جمعيت [اخوان المسلمين] در سودان، يک سازمان اسلامي دموکراتيک بود. "هنگامي که جعفر نوميري از هواداران ناصر، دولت سودان را سرنگون ساخت، النجار نيز از سودان گريخت.

النجار در سفر به آلمان، عربستان سعودي، امارات متحده ي عربي و مالزي، بانکداري اسلامي را ترويج ميکرد. او در خلال 3 دهه ي آينده، اندک اندک بانکداري اسلامي را گسترش داد. "عبدالقادر توماس"، بنيانگذار "نشريه ي آمريکايي اقتصاد اسلامي"، که در بحرين با سيتي بانک کار مي کرده است، مي گويد: "النجار مشوق و گستراننده ي بانکداري اسلامي بود". زماني که سازمان کنفرانس اسلامي در 1975 "بانک توسعه ي اسلامي"  را با حمايت عربستان سعودي در جده بنيان نهاد، النجار نيز جزو موسسين آن بود. "بانک توسعه ي اسلامي"، نياي بزرگ بانکهاي اسلامي است که عربستان سعودي، ليبي، کويت و امارات متحده ي عربي از آن پشتيباني بسيار کردند. بي درنگ پس از تاسيس بانک توسعه ي اسلامي، بانک اسلامي دوبي (1975)، مرکز مالي کويت (1977)، بانک اسلامي سودان (1977)، بانک اسلامي تجارت و سرمايه گذاري اردن (1978) و بانک اسلامي بحرين (1978) پديد آمدند.

آنگاه که النجار توانست شاهزاده محمد الفيصل و صالح کامل را براي فعاليت در زمينه ي بانکداري اسلامي متقاعد سازد، برجسته ترين همراهان خويش را يافت. توماس مي گويد: "النجار در نشست هاي دهه ي 1970 آنها [فيصل و کامل] را يافت. نظرات آنها بسيار شبيه هم بود. زيرا النجار مشوق همه بود. آنها همان زمان کارشان را آغاز کردند و بسياري از شرکت کنندگان در همايش نيز با آنان همراه شدند". به گفته ي النجار، او، نخستين بار، شاهزاده محمد الفيصل را در نشست "بانک توسعه ي اسلامي" در آغازين سالهاي دهه ي 1970 ملاقات کرده است.

امپراتوري بانکهاي اسلامي محمد الفيصل، با تاسيس "بانک اسلامي فيصل" در 1976 در مصر آغاز شد. در ميان بانکهاي اسلامي، اين بانک بسيار ساختارمند با تشکيلاتي منظم و هيات مديره يي دستچين شده از ميان روحانيون مصري بود. همچنين، شاهزاده محمد، "انجمن جهاني بانکهاي اسلامي" را تاسيس کرد. او کتاب راهنمايي براي بانکداري اسلامي تدوين کرد و آنگاه شبکه ي بانکهاي اسلامي خويش را "فيصل گروپ" نام نهاد. "فيصل گروپ"، همه يا بخش هايي از بانک اسلامي اردن، بانک اسلامي فيصل در سودان(1978) و مرکز سرمايه گذاري مالي فيصل در ترکيه(1985) را نيز شامل مي شد. شاهزاده محمد الفيصل در اجلاس کنفرانس اسلامي در شهر الطائف عربستان سعودي در 1981، "دار المال الاسلامي" را تشکيل داد که کمپاني بزرگي شامل چندين شرکت ديگر و در واقع محور امپراتوري بانکي او بود. دفتر مرکزي دارالمال الاسلامي در باهاماس بود، و مرکز امور اجراييش در ژنو. شعبات اين شرکت در بيش از ده کشور جهان، و از آن ميان بحرين، پاکستان، ترکيه، دانمارک، لوکزامبورگ، گينه، سنگال و نيجريه پراکنده بود.

در اين ميان، صالح کامل نيز امپراتوري خويش با نام " شرکت توسعه و سرمايه گذاري البرکة" را بنياد کرد. او از ميلياردرهاي سعودي بود که با خاندان سلطنتي سعودي پيوند سببي داشت. صالح کامل، "هزينه هاي برگزاري همايش هاي سالانه براي ديدار ميان شمار زيادي از اقتصاددانان و بانکداران سراسر جهان را با روحانيون و علماي اسلامي فراهم مي آورد". صالح کامل در دانشگاه الازهرــ مرکز آموزشهاي اسلامي قاهره با ديرينه ي 1000 ساله ــ نيز "مرکز پژوهشهاي اقتصاد اسلامي صالح کامل" را تاسيس کرد. رئيس هيات مديره ي "شرکت توسعه و سرمايه گذاري البرکة"  يکي از اعضاي سرشناس اخوان المسلمين بود. شعبات اين بانک نيز، در سودان، ترکيه و ديگر نقاط در پيوندي تنگاتنگ با اخوان المسلمين فعاليت مي کرد.

در خلال دهه هاي 1970 و 1980، دارالمال الاسلامي و گروه البرکة متحدان مهمي در لندن، نيويورک، هنگ کنگ، سوئيس و مراکز مالي گوناگون در باهاماس و جزاير "کيمن" بريتانيا يافتند. "ابراهيم کامل"، معاون رئيس دارالمال الاسلامي، در همايش بانکداري اسلامي در "بادن بادن" آلمان غربي، گفت که برپايي مرکز امور اجرايي دارالمال الاسلامي در ژنو، تنها با همياري "پرايس واترهاوس" ممکن گرديد: "اين پرايس واترهاوس بود که پس از سه سال بررسي، بانکداري اسلامي را به کميسيون بانکداري سوئيس شناساند". بدون اغراق، همايش هاي بسياري در مراکز مالي غرب پيرامون بانکداري اسلامي برگزار شد که موسسات دانشگاهي پرآوازه يي در آن سهيم بودند. سرانجام حتي دانشگاه هاروارد نيز با "برنامه ي پژوهش اقتصاد اسلامي هاروارد" به جريان بانکداري اسلامي پيوست که غرب و بانکهاي اسلامي از آن حمايت کردند.

بانکداری اسلامي راهگشاي گردهمايي محافظه کاران ثروتمند، فعالان اسلامگرا و علماي اسلامي راستگرا شد و چنان شرايط فراهم آورد که بر توانمندي و نفوذ هر سه گروه افزود. بانکهاي اسلامي، موتور محرکه ي احياگري اسلامي شدند. در خلال جنگ سرد، هرگز به امکان آثار زيانبار بانکداري اسلامي در جوامع خاورميانه يي، يا آنکه روزي، برق اين شمشير برهنه چشم نواز حاميان آغازينش گردد، توجهي نشد و اکنون "تيمور قران"، نويسنده ي ترک تبار کتاب "اسلام و ثروت"، معترف است که اقتصاد اسلامي "گسترش نگرش ضد مدرن و جريانات فکري غرب ستيز در سراسر جهان اسلام"  را سبب شده است.

نوشته هاي يکي از اسلامگرايان راديکال سوري با نام "منظر کهف"، روشن ترين توصيف تاثير اقتصاد اسلامي در گستراندن اسلام سياسي است. کهف که دانش آموخته ي فقه اسلامي در دانشگاه دمشق بوده، دکتراي اقتصاد خويش را از دانشگاه "يوتا" دريافت کرده است. او از 1975 تا 1981، مديريت امور مالي "جامعه ي مسلمانان شمال آمريکا" بر عهده داشت. آن، سازماني بنيادگرا و ستيزه جو است که مرکزش در "اينديانا" است و با اخوان المسلمين نيز مرتبط. کهف پس از يک دوره ي کار بعنوان بانکدار در نيويورک، به جده رفت و در ميانه ي سالهاي 1985 تا 1999 با "موسسه ي آموزش و پژوهش اسلامي بانک توسعه ي اسلامي" همکاري کرد. از آن پس، کهف مشاور و پژوهشگر مسائل اقتصاد اسلامي در کاليفرنيا است و نوشتارهاي بسياري در اين زمينه دارد. کهف در نوشتاري که در سال 2000 به همايش دانشگاه هاروارد پيرامون اقتصاد و بانکداري اسلامي ارائه کرده است، درباره ي پيدايش پيوند اقتصادي – سياسي ميان بانکهاي بزرگ اسلامي و روحانيون و علماي مسلمان سخن ميگويد. او مي نويسد:

"پيوند سازمان يافته و رسمي ميان بانکهاي اسلامي و روحانيون در دوره ي تاسيس بانکهاي اسلامي در مصر و جده از نيمه ي دوم سده ي 1970، رخ نمود.

زماني که رشد سرمايه هاي مالي اسلامي آغاز نهاد ــ هرچند دلالان و بانکداران غربي و موسسات مالي غرب گرداننده ي آن بودند ــ براي کسب مشروعيت و اعتبار ناچار از پذيرش نقش روحانيون و علماي ديني گشتند. اينچنين، بيشتر سمينارها، همايش ها و نشست هاي ادوار پسين دهه ي 1970، که در نقاط مختلف جهان برگزار مي شد، براي استوارتر ساختن و پررنگتر کردن پيوند و همکاري ميان بانکداران و روحانيت مي کوشيد.

اينگونه، روحانيون و علماي اسلامي نقشي برجسته در پهنه ي سياست يافتند... چنان پيوندي، روزنه ي يک زندگي آکنده از رفاه را به روي روحانيت مي گشود. مسافرت هاي هوايي، پرواز با جت هاي اختصاصي، اقامت در هتل هاي پنج ستاره، مرکز توجه رسانه هاي خبري شدن، ابراز عقيده در برابر شخصيت هاي برجسته ي اقتصادي و اجتماعي، و دريافت در آمدهاي هنگفت در برابر پژوهشهاي فقهي، همه و همه پيامدهاي چنان پيوندي بود... در واقع، روحانيون اسلامي بواسطه ي پيوند با بانکداران نه تنها در کشورهاشان که در گستره ي جهاني شهرت يافتند.

افزون بر اين، رابطه ي بانکداران با علماي اسلامي، تجديد روابط سياسي ميان جنبش اسلامي و دولت هاي کشورهاي اسلامي، بويژه کشورهاي عربي را، سبب مي شد".

صد البته، منظور کهف از تجديد روابط سياسي، اسلامي شدن ساختار سياسي و اجتماعي جوامع مسلمان و نابودي آنها است. او در ادامه مي گويد که روحانيون اسلامي، بعنوان مشاور و ديگر سمت هاي عالي، بدقت بر گزيده مي شدند. از روحانيون راديکال و آنها که دولتمردان ميانه رو از پذيرش شان امتناع داشتند، اجتناب مي شد. در همان حال از "علماي دولتي" نيز دوري مي گزيدند. سرانجام اين داستان به پيدايش طبقه يي جديد از ثروتمندان راستگراي اسلامي با امکانات مالي و رسانه يي بسيار، انجاميد.


 

[i]  نام عربي آن "البنك اللاربوى فى الاسلام".

 

  فرمات PDF :                                                                                                   بازگشت