بازگشت

 

هیتلر و آلمان ها (ورنر پاریس ـ ادیسیون سوسیال ـ 1982)

نوشته "پی ‌یر آنجل" آلمان شناس و تاریخدان ماركسیست فرانسوی

ترجمه علیرضا خیرخواه برای راه توده

 

18 میلیون رای

ناتوانی چپ آلمان

در بهره گیری از فرصت ها

(11)

 

در ‍‍ژوییه 1932 حزب كمونیست آلمان به دیگر نیروهای جنبش كارگری پیشنهاد داد یك جبهه مشترك مبارزه ضدفاشیستی تشكیل دهند. در ژوییه همان سال ارنست تلمان، ویلهلم پیك و جان شیهر، رهبران حزب كمونیست، در نشستی طولانی با 20 تن از مسئولین سوسیال دمكرات شركت كردند. در آستانه كودتای فون پاپن، كمیته مركزی حزب كمونیست به كمیته رهبری سوسیال دمكراسی و مركز سندیكایی آ.د.ژ.ب پیشنهاد كرد به یك اعتصاب عمومی مشترك دست زنند.

در این دوران حزب كمونیست با غلبه بر سكتاریسم خود، بارها برای اقدام مشترك به كمیته رهبری و مسئولین بالای محلی سوسیال دمكراسی مراجعه كرد. ضمن اینكه در نخستین ماه‌های سال 1932 بخش سكتاریست رهبری حزب از آن كنار گذاشته شد و هاینز نیومان از دفتر سیاسی بركنار شد. در 24 مه همان سال و در شرایطی كه نازی‌ها در پروس به پیشرفت های بزرگی دست یافته بودند و در آنجا دولت تشكیل داده بودند، ارنست تلمان خواستار رسیدن به تفاهم با سوسیال دمكراسی و حتی مركز برای سد كردن راه نازی‌ها شد. ویلهلم پیك رییس جمهور بعدی جمهوری دمكراتیك آلمان نیز بنوبه خود پیشنهاد داد یك گروه مشترك پارلمانی از دو حزب تشكیل شود تا رهبری مجمع پروس بدست "كرل" نازی نیفتد. به دو شرط:

1)                دفاع از آزادی تظاهرات و اجتماعات و مطبوعات و رادیو برای كارگران انقلابی

2)                عدم توسل به فرمان های قانونی در پروس

 

كارل سورینگ در خودزیست نگاری كه در 1951 در كلن منتشر كرد پذیرفت كه : «‌هنگام انتخاب رییس مجمع، كمونیست‌ها می خواستند به نامزد سوسیال دمكراسی و مركز رای دهند بشرط آنكه نازی‌ها و ملی‌گراهای آلمان را در خود نپذیرند». آنان همچنین نسبت به ممنوعیت نشریات سوسیال دمكرات و مركز اعتراض كردند. رد پیشنهاد كمونیست‌ها موجب انتخاب "كرل " نازی شد كه بعدا مقدمات كودتای 20 ژوییه فون پاپن را فراهم كرد.

انتخابات 6 نوامبر پیروزی مهمی برای حزب كمونیست محسوب می شد: این حزب حدود 6 میلیون رای و حدود 17 درصد آرا بدست آورد. حزب آن زمان حدود 360 هزار عضو و 37 روزنامه داشت، بزرگترین حزب پایتخت بود و از 1930 منظما در آن پیشرفت می كرد.

هرچند گوبلز نتایج درخشانی برای نازیسم در پایتخت كسب كرده بود اما مجموع آرای كمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها اكثریت مطلق داشت. بنابراین شعار نازی‌ها كه «آدلف هیتلر بزودی كارل ماركس را قورت خواهد داد» گزافه گویی بیش نبود. با اینحال بسیاری از كمونیست‌ها را بیكاران تشكیل می دادند كه با تولید دیگر ارتباطی نداشتند. به همین دلیل كمونیست‌ها سخت می توانستند اعتصاب مطالباتی و فراتر از آن سیاسی به راه اندازند.

از تابستان و پاییز 1932 گرایش جدیدی به چشم می خورد. كارگران سوسیال دمكرات و حتی نازی تفاهم بیشتری به شعارهای كمونیست‌ها نشان می دادند. حتی روشنفكران و نظامیانی نظیر شرینگر، بپو رومر، برونو فون سالومون نیز تحت تاثیر این روند قرار گرفته بودند. هرچند سدی كه دربرابر موج كمونیست گذاشته بود همچنان پابرجا بود، هیچ چیز نشاندهنده آن نبود كه بتوان این سد را مدت طولانی حفظ كرد. واقعیتی كه نگرانی، نه تماما ساختگی، طبقه حاكم را توضیح می دهد كه بنوبه خود در تنور ناسیونال سوسیالیسم می دمیدند. هیتلر در فردای 6 نوامبر و پیروزی كمونیست‌ها تاكید كرد: "اگر جنبش نازیسم از حركت بیفتد آلمان در معرض بزرگترین خطر قرار خواهد گرفت، یعنی وجود 18 میلیون ماركسیست كه 14 تا 15 میلیون آن كمونیست هستند. بنابراین منافع میهن به جنبش ما بستگی دارد و رهبری سیاسی به همین دلیل باید در اختیار آن قرار گیرد.»

حوادث شتاب می گیرد. نازی‌ها در مبارزه برای كسب قدرت در موقعیتی بهتر بودند زیرا آنان نه محكوم، بلكه برنده پیشداوری های سمجی بودند كه جامعه آلمان را از مدتها پیش زیر نفوذ گرفته بود، نظیر نژادپرستی، شووینیسم، یهودستیزی. در حالی كه از مفهومی نظیر مبارزه طبقات بسیاری اطلاع نداشتند یا آن را "سرهم بندی ایدئولوژیك" مشكوك تلقی می كرند.

سازمان های دفاع از خود كمونیستی، علیرغم نابرابری مشهود در شمار نفرات و سلاح، شرایط را برای سازمان های اس. آ. و بسیج نازی‌ها دشوار كرده بودند. رابطه میان این دو نیروی آشتی‌ناپذیر نه تبانی كه تصادم بود. البته پیش می آمد كه هواداران یا اعضای سازمان‌های كارگری به حزب ناسیونال سوسیالیست بپیوندند یا وارد اس. آ و بسیج نازی‌ها شوند ولی این پدیده لااقل تا قبل از 1933 و بقدرت رسیدن هیتلر جنبه حاشیه ای داشت. البته بعدها و پس از بقدرت رسیدن هیتلر چنانكه خواهیم دید رهبران و اعضای این سازمان‌های نازی كه بنوبه خود شعارهای "سوسیالیستی" و ضدسرمایه داری هیتلر را جدی گرفته بودند و اجرای آنها را از او طلب می كردند در جریان معروف به "شب قمه‌ها" قتل عام شدند یا از مقام های خود بركنار گردیدند.

مناسبات میان اعضای حزب كمونیست و سوسیال دمكرات در پایین روزبروز بهتر می شد تا جایی كه نگرانی رهبران سوسیال دمكرات و البته رضایت تنی چند از آنان را بوجود آورده بود. نشریه سوسیال دمكرات دویسبرگ خوشنودی خود را از خبر تشكیل جبهه مشترك میان حزب كمونیست و سازمان های سوسیال دمكرات اعلام كرد. براساس گزارش‌های پلیس ملاقات میان نمایندگان دو حزب گسترش یافته و اعضای سازمان‌های سوسیال دمكرات در جلسات حزب كمونیست آلمان شركت می كنند. اما این‌ها نشانه‌های پیدایش روحیه‌ای جدید و همچنان كم شمار بود و تنها بیانگر علایم نخستین  یك تحول جدید بودند هر چند كادرهای میانی و پایینی جنبش كارگری همانند كمیته مركزی در 24 مه 1932 خواهان اتحاد بودند.

زمانی كه اس.آ ها كه از ابتدای ژانویه 1933 فهمیده بودند پیروزی سرانجام نصیب آنان خواهد شد در برابر "خانه كارل لیبكنشت" ـ مقر كمیته مركزی حزب كمونیست ـ در برلین تظاهرات كردند، كمونیست‌ها متقابلا در پاسخ به این مبارزه طلبی نازی‌ها در 22 ژانویه به تظاهراتی عظیم دست زدند. در 29 ژانویه و در آستانه انتصاب هیتلر به نخست وزیری، آنان بار دیگر پیشنهاد گذشته خود را برای اتحاد عمل تكرار كردند و باز هم بدون نتیجه.

یك كارشناس مطالعه كمونیست‌های آلمان در مورد اینكه  چرا چنین حزب عظیمی تا این اندازه ناكارآمد ماند دلایل آن را چنین برمی‌شمارد: پذیرش رهنمودهای استالینی، بوروكراسی درون حزبی، اقتدارگرایی داخلی، بی ثباتی رهبری و تغییرات مداوم آن و بالاخره تكرار چرخش‌های ناشی از شرایط تحمیلی از بیرون.

واقعیت این است كه حزب كمونیست آلمان مدت طولانی زیر ضربه‌های ناشی از مبارزه جریان‌های مختلف درونی حزب كمونیست اتحاد شوروی بود. حتی تعجب آور است این حزبی كه براثر اشتباهات، دگماتیسم و سكتاریسم بارها تا مرز نابودی خود پیش رفت و ضمنا هدف مخالفت مدام تمام دیگر نیروهای سیاسی بود توانست در لحظات معینی به آنچنان قطب جاذبی تبدیل شود كه نگرانی جدی طبقه حاكم و مدافعان نظم اجتماعی حاكم را برانگیزد.

 

 مناسبات میان دو حزب كارگری

ماهیت مناسبات میان دو حزب كارگری نقش درجه نخست در بقدرت رسیدن هیتلر داشت. بدیهی است سرمایه بزرگ زمانی كه مفید و ناگزیر تشخیص داد بازی با كارت نازی‌ها را آغاز كرد. ولی لازم بود بازی با این كارت ممكن باشد یعنی مقاومت كارگری به اندازه كافی نیرومند نباشد.

جنبش كارگری اگر بصورت یك بلوك متشكل بود می توانست راه هیتلر را سد كند چرا كه عمده ضدفاشیست‌های مصمم در آن جمع شده بودند و این بلوك می توانست تكیه گاهی باشد كه در حول آن توده‌های مردم جمع شوند. بدون این نیروی مركزی، بدون این هسته سخت، ضدنازی‌ها چیزی نبودند جز افراد جداجدا و پراكنده كه طوفان فاشیست آنان را مانند ذرات كاه با خود می‌برد. اینجا نیز یكبار دیگر موانع بقدرت رسیدن هیتلر خود از سر راه كنار می‌رفتند . دو حزب كارگری كه بزرگترین احزاب دو انترناسیونال سوسیالیست و كمونیست بودند هر یك دیگری را خنثی، بی اعتبار و تضعیف كردند. بخش مهمی از قربانیان بحران از مبارزه كنار كشیدند یا بدنبال راه حل در جایی دیگر رفتند.

كارل فون اوسیتزكی، برنده صلح نوبل 1935 و مدیر نشریه "دی ولتبونه" در یكی از شماره‌های مه 1932 هر دو حزب را به تفاهم فراخواند و نوشت: "من از شما سوسیال دمكرات‌ها و كمونیست‌ها می پرسم آیا شما فردا همچنان فرصت گفتگو خواهید داشت؟ به شما اجازه خواهند داد؟ "

 

 

 

 

  فرمات PDF :                                                                                                                        بازگشت