راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اعلامیه گروه منشعب- بخش دوم
7 سال تجربه خونین
عملیات چریکی
پیش از انقلاب 57
 

مبارزه ای که قریب 7سال پیش آغاز گردید و تحت قالب های متفاوت مذهب و مارکسیسم منتها در شکل و محتوائی یکسان عرضه شد، نه بر پایۀ وضعیت عینی موجود جامعۀ ما، بلکه بر شور و هیجاناتی استوار بود که به علت عدم پیروی از یک تئوری صحیح، عملاً در نقطۀ مقابل ضروریات عینی قرار گرفتند .
مارکسیسم- لنینیسم این حقیقت بزرگ را کشف کرده است که تکامل جامعه بشری نیز مانند تکامل طبیعت تابع قانونمندی خاص خود و مستقل از اراده و ذهن انسانهاست . باید این کشف بزرگ علمی را شناخت و آنرا، نه در حرف بلکه در عمل، نه به طور کلی بلکه در هر اقدام کوچک، در نظر داشت و به حساب آورد . کسیکه نخواهد به این امر اساسی توجه کند، علیرغم شور درونی و قلبی سرشار از احساسات پاک، نقش مثبتی در انقلاب ایفاء نخواهد کرد.
جدائی این مبارزان از توده ها از همان ابتدا با این حقیقت همراه بود که آنان واقعیت را تنها در ذهن خویش ساخته و برای مفاهیم انقلاب و انقلابی معنائی ذهنی و ناصحیح قائل بودند. آنها عقاید و نظریات خود را نه از زندگی زنده و با اتکاء به علم، بلکه از تصورات و آرزوهای باطنی و دنیای درونی خویش، به اتکاء عقاید شبه علمی نتیجه می گرفتند . اگر این رفقا به اصل اتکاء به اسلحه معتقد بودند بدان دلیل بود که قادر نبودند به اصل اتکاء به توده ها معتقد باشند. آنها هنر شکیبائی و قدرت تماس با خلق و کار در میان توده را به هیچوجه دارا نبودند .
برای این مبارزان اراده، تصمیم، تمایل به برانداختن آنچه مطابق میل آنها نیست بالا ترین اصل قرار گرفت، در حالی که ارادۀ آنان درست در نقطۀ قوانین عینی طبیعت و جامعه قرار داشت. آنان ارادۀ خود را مستقل از واقعیت خارج به شمار آوردند، ذهنیات خود را مطلق کرده، پیوند و رابطۀ متقابل علت و معلول را طرد کردند. در نتیجه انسان انقلابی در نزد اینان انسانی گردید که دنیای روحی معینی دارد، برای فداکاری و از خود گذشتگی آماده است، عزم راسخ دارد که جهان را مطابق میل خود بنا کند، ولی این انسان با دنیای خارج، با جریان تکاملی آن و نیروی محرکۀ این تکامل در ارتباط نیست. او نمی خواهد به قانونمندی تکامل گردن نهد، زیرا این قانونمندی در چارچوب تنگ احساسات و ارادۀ برآشفته و شتابزدۀ او نمی گنجد .
این مبارزه که از ابتدا نطفۀ نابودی را در بطن خویش به صورت تضاد میان عشق به توده ها و عدم توانائی درک نیازهای واقعی آنان و تضاد میان تأیید لفظی مارکسیسم توأم با نقض عملی آن در خود داشت، اکنون به بن بست رسیده است. توفان حوادث مبارزات واقعی توده ها بی حاصلی این شیوۀ مبارزه را با روشنی خاصی به نمایش می گذارد و به عیان نشان می دهد که:
زمانیکه هنوز لحظۀ ابراز قدرت توده ها فرانرسیده، تنی چند از جان گذشتۀ فداکار می توانند تراژدی مرگ در راه انقلاب را به نمایش گذارند و قطرات اشکی از همدردی جاری سازند، اما هرگز انقلابی به راه نخواهند انداخت .


مختصری دربارۀ تئوری جریان " مسلحانه "

« کشاندن پیشاهنگ یکه و تنها به میدان پیکار قطعی، هنگامیکه هنوز تمام طبقه و توده های انبوه به پشتیبانی مستقیم از پیشاهنگ برنخاسته یا دست کم موضع بیطرفی نیکخواهانه در قبال آن اتخاذ نکرده اند و از پشتیبانی از دشمن به کلی دست نکشیده اند، اقدامی است نه تنها نابخردانه، بلکه حتی تبهکارانه .»
(لنین - " بیماری کودکی "چپگرائی " در کمونیسم ")

در جرگۀ کسانیکه خود را مارکسیست می نامند ظاهراً این موضوع دیگر محل اختلاف نیست که تحول جامعۀ بشری امریست عینی که موافق قانونمندی ویژۀ خویش و در ورای خواست ذهنی افراد جامعه قرار دارد. این تحول عینی همواره در جهت تطابق مناسبات تولیدی با نیازمندیهای رشد نیروهای مولده سیر می کند و آنگاه که مناسبات تولیدی از شکلی برای تکامل نیروهای مولده به پای بند آنها بدل شوند، دوران انقلابهای اجتماعی فرا می- رسد.
اما توافق بر سر این مسئله هنوز به معنای داشتن درک واحد از اندیشۀ مارکس و لنین و تعمق در آن نیست . باید این نکته را هم دریافت که انقلابهای اجتماعی خود به خود به وقوع نمی پیوندند، تحول جامعۀ طبقاتی از طریق مبارزۀ طبقاتی و نضج آن انجام می گیرد و انقلاب به معنای سیاسی آن عبارتست از انتقال قدرت حاکمه از دست طبقۀ میرنده به دست طبقۀ بالنده. پیدایش عدم تطابق میان مناسبات تولیدی و نیروهای مولده هنوز به معنای پیدایش شرایطی که انتقال قدرت حاکمه را مقدور سازد نیست. این عدم تطابق باید در قدرت حاکمه و مناسبات منعکس شود و شرایط معینی بوجود آورد که انتقال قدرت را به طور عینی مقدور سازد.
به عنوان مثال جامعۀ ما از زمان انقلاب مشروطیت تاکنون در دوران انقلاب دموکراتیک به سر می برد ولی شرایط عینی برای تحقق این انقلاب تنها در مقاطع معینی از تاریخ جامعه ( به هنگام انقلاب مشروطه، سالهای 32- 29 و . . . ) پدید آمده است. باید اضافه کرد که نه اکنون و نه 7سال پیش چنین شرایطی فراهم نبوده و نیست ( هرچند که اکنون شرایط عینی به مراتب سریعتر از 7سال پیش نضج می گیرد ) .
چنین شرایطی ( شرط عینی برای تحقق انقلاب ) براساس تجربیات انقلابهای جهانی تعریف مشخص و دقیقی یافته و به توسط لنین چنین جمعبندی گردیده است:
« 1 – عدم امکان برای طبقات حاکم که حاکمیت خود را بلا تغییر نگاه دارند و آنچنان بحرانی در "بالاها " یعنی در سیاست طبقات حاکم که بتواند شکافی ایجاد کند تا عدم رضایت و خشم طبقات ستمکش در این شکاف فرو ریزد . برای فرارسیدن انقلاب معمولاً کافی نیست که "پائینی " ها نخواهند بلکه بعلاوه لازم است که " بالائی " ها نتوانند مانند سابق زندگی و حکومت کنند .
2 – تشدید – بیش از حد معمول – نارضائی و فقر طبقات ستمکش .
3 – و به دلالیل فوق الذکر، افزایش قابل ملاحظۀ فعالیت توده ها که در دوران " صلح آمیز" اجازه می دهند آنها را با خیال راحت غارت کنند، ولی در مواقع توفانی زیر تاثیر محیط بحرانی و همچنین توسط خود بالائی ها به برآمد مستقل تاریخی جلب می شوند . »
( لنین – " مجموعۀ آثار "، جلد 26، صفحۀ 216 )
و نیز تصریح می کند که :
« تنها ستم، هرقدر هم که شدید باشد همیشه وضع انقلابی در کشور بوجود نمی آورد و به طور عمده برای انقلاب کافی نیست که پائینی ها نخواهند مانند گذشته زندگی کنند، برای آن همچنین لازم است که بالائی ها نتوانند مانند گذشته فرمانروائی کرده و کشور را اداره کنند .»
( لنین – " مجموعۀ آثار "، جلد 19، ص 194 " )
لنین در اثر داهیانۀ خود " بیماری کودکی چپ گرائی در کمونیسم " قریب بیست بار به آموزش این شرایط باز می گردد تا جنبش جوان کمونیستی آن زمان را از بیماری شتابزدگی و تلاش برای به راه انداختن انقلاب قبل از پیدایش وضع انقلابی برحذر دارد . وی به این مبارزان می آموزد که تا وقتی طبقات حاکم می توانند مانند سابق حکومت کنند، نمی توان آنها را برانداخت و لذا نباید کودکانه و از روی شور و شوق انرژی انقلابی را هدر داد و به جنبش زیان رسانید . وی می گوید :
« برای هر مارکسیست جای تردید نیست که بدون وضع انقلابی، انقلاب ممکن نیست و تازه
هر وضع انقلابی هم به انقلاب نمی انجامد . »
( لنین – " مجموعۀ آثار "، جلد 26، ص 218 )
و تا وقتی وضع انقلابی پدید نیامده ( عاملی که پیدایش آن کاملاً مستقل از اراده و تمایلات ما است ) باید به تدارک ارتش سیاسی انقلاب پرداخت و آمادگی یافت تا وقتی وضع انقلابی پدید آمد از دست نرود :
« بسی دشوارتر و پرارزش تر است که انسان هنگامی بتواند انقلابی باشد که هنوز شرایطی برای مبارزۀ مستقیم و آشکار واقعاً انقلابی وجود ندارد و بتواند از منافع انقلاب ( بوسیلۀ فعالیت ترویجی، تبلیغاتی و سازمانی ) در مؤسسات غیر انقلابی و اغلب صرفاً ارتجاعی و در شرایط غیر انقلابی و در بین توده ای که قادر نیست بیدرنگ به لزوم اسلوب انقلابی فعالیت پی برد، دفاع نماید . »
( لنین – " بیماری کودکی ...." )
درست در زمانیکه وضع انقلابی اصولاً در جامعۀ ما وجود نداشته و علامات اصلی آن به چشم نمی خورد، در شرایطی که کار تبلیغی و ترویجی و سازمانی برای آگاه سازی و متشکل ساختن توده ها وظیفۀ اساسی هر رزمندۀ آگاه و راستینی را تشکیل می داد ( و هنوز هم می دهد)، مبارزان ما به پیروی از هیجانات درونی خود و با نادیده انگاشتن واقعیات عینی به اقدامی ماجراجویانه پرداخته و با زدن برچسب "اپورتونیست " بر هر مارکسیستی که خواستار پیروی از اصول اساسی این جهان بینی علمی می گردید، جدائی خویش را از توده ها و مبارزات و نیازهای آنان مسجل کردند . لنین می نوشت :
« قانون اساسی انقلاب، که تمام انقلابها و از جمله هر سه انقلاب روس در قرن بیستم آن را تایید نموده اند، از این قرار است: برای انقلاب کافی نیست که توده های استثمار شونده و ستمکش به عدم امکان زندگی به شیوۀ سابق پی برند و تغییر آن را طلب نمایند، برای انقلاب ضروری است استثمارگران نتوانند به شیوۀ سابق زندگی و حکومت کنند . این حقیقت را به عبارت دیگر چنین می توان بیان نمود: انقلاب بدون یک بحران ملی عمومی ( که هم استثمارگران و هم استثمارشوندگان را در بر گیرد) غیر ممکن است . لذا برای انقلاب باید اولاً کوشید تا اکثریت کارگران ( یا به هرحال اکثریت کارگران آگاه، متفکر و از لحاظ سیاسی فعال) کاملاً به ضرورت انقلاب پی برند و آماده باشند در راه آن جان خود را نثار کنند. ثانیاً طبقات حاکمه به آنچنان بحران حکومتی دچار شده باشند که حتی عقب مانده ترین توده ها را نیز به سیاست جلب نمایند، و دولت را ضعیف سازند و سرنگونی آن را تسریع کنند.»
( لنین – " بیماری کودکی ... " )
اگر طبق گفتۀ لنین قانون اساسی تمام انقلابها، عدم توانائی طبقۀ حاکمه در حکومت به شیوۀ سابق و " جلب شدن عقب مانده ترین توده ها " به سیاست را از شرایط لازم و ضروری برای تحقق انقلاب می داند، رفیق مسعود احمد زاده در نفی صریح این قانون عام و توجیه این اقدام ماجراجویانه معتقد است ( که اگر در شرایط روسیه موقعی می شد دست به انقلاب زد که توده ها وسیعاً امکان زندگی در شرایط موجود را نفی کرده و عملاً طالب تغییر آن گردند و نیز طبقۀ حاکمه هم نتواند به شیوه های سابق حکومت کند، ولی در شرایط ایران این قانون دیگر صحت خود را از دست می دهد، و آن هم به قول وی در شرایطی که نه تنها از " جلب شدن عقب مانده ترین توده ها به سیاست " سخنی نیست بلکه :
" کارگر نه امکان پذیرش آموزش سیاسی را دارد و نه آن را می پذیرد . " (1)
( " مبارزۀ مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک "، ص 43 )
احمد زاده همچنین معتقد است که در کشور ما شرایط عینی ( وضع انقلابی ) وجود داشته است ولی اگر به سرتاسر کتاب وی بنگریم هیچگونه دلیلی علمی برای اثبات این مدعا نخواهیم یافت. ظاهراً وی برچسب زدن و دشنام دادن را بر استدلال کردن ترجیح داده است :
" ... هرگونه توسل به آماده نبودن شرایط عینی انقلاب مبیّن اپورتونیسم، سازش کاری و رفرمیسم، نشانۀ فقدان شهامت سیاسی و توجیه بی عملی است . "
( همانجا، ص 43 )
آیا دلیل قاطع تر از این می توان یافت ؟ !
ولی ما که در کوران تجربۀ عملی به نادرستی چنین استدلالاتی پی برده و به موضع کنونی رسیده ایم، به خوبی می دانیم که همین ناآگاهی ها به فتح چنان عرصۀ وسیعی نائل شد که در آن مارکسیسم واقعی، به شدت رنگ پریده و ضعیف گردیده بود. پردۀ غلیظ و ضخیم هیجانات روشنفکرانه دقیقاً با این توجیهات، واقعیات را از مبارزان پنهان می داشت و مارکسیسم واقعی را که وی را به شدت به خطر می انداخت، با نام اپورتونیسم طرد می کرد.


------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

(1) در اینجا باید اضافه کرد که ما با عقیدۀ احمد زاده موافق نیستیم و معتقدیم که پرولتاریا ایران هم در آن موقع و هم حالا ( البته اکنون در مقیاس بسیار وسیعتر ) تشنۀ آموزش سیاسی بوده و هست ولی همچنین معتقدیم که این طبقه بدآموزی را نمی پذیرد . احمد زاده درست به علت ناشکیبایی خویش در کار میان توده ها به چنین حکمی دست یافته است .

 

راه توده 178 26.05.2008
 


 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت