راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

تئوری «تبلیغ مسلحانه» انحراف از مارکسیسم لنینیسم

تورج حیدری بیگوند
 

تقدیم به: رفیق شهید پرویز حکمت جو

فهرست

مقدمه
" فصل اول " تبليغ مسلحانه يا ترور تهييجي ؟
ترور چيست ؟
1- چرا روشنفكران به ترور روي مي آورند ؟
2- وظايف پيشاهنگ در دوران ركود
3- آيا تبليغ مسلحانه مي تواند جاي افشاگري سياسي را بگيرد ؟
4- گرايش به اكونوميسم نتيجه محتوم تروريسم است .
5- چرا لنين گروه سوسيال انقلابي آزادي را تروريست مي دانست ؟
6- چرا ماركسيسم با تروريسم سر جنگ دارد ؟
الف- ترور توجه كارگران را از مبارزه طبقاتي منحرف مي كند .
ب- جدا كردن پيشاهنگ از توده ها
ج- به هدر دادن نيروها در راهي بيفايده
د- نفوذ دادن ايدئولوژي لمپن پرولتاريا در بين كارگران
ﻫ- ادامه خرده كاري
بررسي چند اصل اعتقادي
خاتمه
" فصل دوم " مقايسه شرايط روسيه قبل از انقلاب 1905 با ايران امروز
1- موقعيت ضد انقلاب
الف- ماهيت طبقاتي تزاريسم
ب- وابستگي به امپرياليسم غرب
ج- اعمال خفقان و ترور دهشتناك
د- شوينيسم روسي
2- موقعيت انقلاب
موخره
" فصل سوم " بررسي كتاب " چگونه مبارزه مسلحانه توده اي مي شود ؟ "
الف- كم بها دادن به تئوري علمي و دچار شدن به امپريسم
ب- كم بها دادن به توده ها و تفسير غير ماركسيستي از نقش پيش آهنگ
ج- گرايش به اكونوميسم
وجوه تشابه ناگزير با " سوابودا "
باز هم " ترور تهييجي "
" هرچه سعي است از طلبش بكار مي برد اما . . .
حكايت اينكه چگونه چند عمل تروريستي شرايط عيني را دگرگون كرد
چند نكته ديگر
توضيحات


تئوری «تبلیغ مسلحانه» انحراف از مارکسیسم لنینیسم
(کتاب اول)

"ما را به شور و شوق های هیستیریک نیازی نیست، آنچه برای ما لازم است گام های موزون- گردان های آهنین پرولتاریاست."
لنین- برگزیده آثار، جلد 2 قسمت 1

مقدمه
عنوان کتاب واقعا هم باید شگفت انگیز باشد. علت هم روشن است، اکنون که قریب شش سال از آغاز مبارزه مسلحانه می گذرد و در زمانی که این تئوری دیگر تثبیت شده است، رفیقی پیدا شود- آن هم رفیقی که خود نزدیک دو سال است در بستر این جریان فکری مبارزه کرده- و چنین مدعای تکان دهنده ای را طرح کند.
گفته شد این تئوری تثبیت شده ولی باید این عبارت را چنین اصلاح کرد:" این تئوری ظاهرا تثبیت شده". زیرا بنظر نگارنده اين تئوري نه تنها نتوانسته مسائل انقلاب ایران را حل کند بلکه حتی قادر نبوده به هیچکدام از انتقادات مطروحه پاسخی دقیق، روشن، علمی و همه جانبه بدهد. در کتب تئوریک ما که تعدادشان به انگشتان دست نمی رسد، هنوز به عمده ترین انتقاد وارد به این تئوری جوابی داده نشده است. این انتقاد هم همان مساله قدیمی و بسیار مزاحم و سمج ترور فردی است.
هر بار که ما خواستیم به انتقاداتی که به تئوری سازمان شده جوابی بدهیم از کنار این یک مساله ویژه گذشته ایم و تقریبا آن را به فراموشی سپرده ایم. و جز یک مورد1 که آن هم بسیار نارسا، ناقص، مختصر و محدود است، بحثی پیرامون این قضیه صورت نگرفته است.
حالا چرا چنین است؟ نمی دانم. شاید تمایلی به کشیده شدن به این بحث نداریم. شاید هم شباهت و قرابتی بین کار ما و ترور وجود ندارد، و در نتیجه ضرورتی ندارد به چنین اتهامات به کلی بی پایه ای پاسخ دهیم. شاید.
نکته دیگر اینکه چند ماهی است اینجا و آنجا صحبت هایی در مورد "اشتباهات نظامیگری" و "کم بها دادن به تئوری" انجام می گیرد ولی هنوز برخوردی جدی، ریشه ای و رسمی با مساله صورت نگرفته و اگر هم رفیق یا رفقایی در صدد کشف علل برآمده اند خود را در چهارچوب تئوری های سازمان محدود نموده و خواسته اند ریشه اشتباهات را در مسائل تاکتیکی و امکانات و غیره پیدا کنند و درست به همین علت کارشان عقیم مانده .
این مسائل شک و تردیدهایی در نگارنده پدید آورد و من برای غلبه بر این شک و تردیدها با شروع از این انتقاد که چنین اشتباهات و نارسائی هایی نه چندان کوچک نمی تواند مستقل از ایدئولوژی ما باشد اقدام به مطالعه سیستماتیک متون کلاسیک مارکسیستی و فراگیری فرآورده های فکری آموزگاران کبیر پرولتاریا نمود تا بر مبنای آن از نو تمامی تالیفات سازمان را مورد وارسی دقیق قرار دهد.
البته قدم های اولیه این کار چندان ساده نبود، زیرا نگارنده می بایست ابتدا اصطبل اژیاس ذهن خود را – که حقیقتا هم مملو از احکام تحقیق نشده و پیشداوری های غیر علمی بود- پاک بروبد و متاسفانه تقریبا همه جاروهائی هم که برای اینکار در اختیار داشتم آلوده بودند. بنابراین کار را می بایست از پاک کردن جاروها یعنی از پالایش پایه ای ترین عناصر اندیشه و آن احکامی شروع کرد که بعنوان محک و معیار برای سنجش درستی یا نادرستی سایر احکام بکار می آیند. بارها برای نگارنده اتفاق افتاد که در موقع تفکر متوجه می شد که باز هم می خواهد بوسیله یک سری قوانین و روابط و احکام مشکوک صحت يا سقم حکم دیگر را بسنجد و قاعدتا چنین دور تسلسلی نمی توانست به نتیجه برسد و قطعا هم نمی رسید. برای مقابله با این وضع همانطور که در بالا هم اشاره شد می بایست ابتدا یک سیستم قوانین و احکام متقن بعنوان محک و معیار فراهم می آمد، و اینکار هم ممکن نبود مگر در سایه شک کردن در درستی واضح ترین، روشن ترین و ابتدایی ترین احکام و پالایش آنها بوسیله اندیشه های سترگ آموزگاران بزرگ.
در طی این مطالعات نگارنده به این نتیجه رسید که اشتباهات صرفا شامل این و یا آن مبحث تئوریک جزئی نبوده و بلکه هسته و پایه نظریات ما و بالنتیجه تمامی آنرا به مثابه یک کل در کام خود می کشد و از آنجا این نتیجه حاصل می شد که ایدئولوژی ما از ریشه با مارکسیسم- لنینیسم به معنای لنینی کلمه- و نه آن ملقمه هائیکه به عنوان مارکسیسم – لنینیسم در بین گروه های خرد و ریز رواج جهانی دارد- تباین آشکار دارد. شباهت ایدئولوژی ما به مارکسیسم شباهتی صرفا صوری است و این دوگانگی (دوگانگی محتوی و صورت) نظریات ما هم از آنجا ناشی می شود که ما اصولا این تئوری ژرف و دوران ساز را نه بعنوان علمی ترین متدلوژی برای درک ضرورتها و بلکه بیشتر به عنوان پوسته ای برای بیان برآشفتگی ها و ارائه عقاید و احساسات خود بکار گرفته ایم.
در واقع ما با برداشت هایی ناصحیح از مقوله های این تئوری، احکام آن را از محتوی خالی کرده و بعبارت دیگر با مارکسیسم همان رفتاری را کرده ایم که مارکس با تریاد های1 هگل نمود.
نتیجه ایکه از اینجا بدست آمد آن بود که این ایدئولوژی مسلما یک ایدئولوژی سوسیالیستی هست، اما بطور قطع ایدئولوژی پرولتاریا نیست و اما این هم مسلم بود که این ایدئولوژی در جامعه ما دارای پایه مادی بوده و به دو صورت ظاهرا متضاد (یکی با پوسته ای از مذهب و آن دیگری با پوسته ای از مارکسیسم) که دارای وحدت درونی هستند جریان یافته است. و اما چرا این ایدئولوژی با چنین سرعتی راه خود را باز کرد و همه گیر شد؟ این را هم مگر در آینده بدانم. شاید علتش در نبود مبارزات پرولتری و بالفعل بودن خرده بورژوازی در سالهای اخیر باشد. اما یک چیز هم قطعی است و آن اینکه در سالهای رواج این ایدئولوژی در کشور ما بعلت پیگردهای وسیع و مداوم پلیس سیاسی و سالهای طولانی خفقان و رکود، پرتوهای پر فروغ دانش مارکسیستی- لنینیستی واقعی بسیار بیرنگ شده بود و به عبارت دیگر این ایدئولوژی جدید تقریبا تنها به قاضی رفت و مبارزه ای همه جانبه با آن صورت نگرفت و آن محافل و مراجعی هم که می بایست این مبارزه را از پیش می بردند به اندازه کافی مستعد وظیفه محول به خویش نبودند، و اگر هم انتقاداتی کردند اولا این انتقادات ناکافی بود و ثانیا بیشتر به صورت اشارات کلی بوده و با نظریات ما بطور مشخص پیکار ننمودند.
و اما این هم واضح و قطعی است و آن اینکه با اوج گیری مبارزات پرولتری- درست مثل سال های هشتاد روسیه- که در سال های اخیر با مارشی آهنگین حرکت آغاز کرده این دوران هم به پایان خود نزدیک می شود- در این هم شکی نیست که تنها راه مبارزه با این ایدئولوژی – همانطور که تاریخ مبارزات کارگری و کمونیستی جهانی نشان داده- مبارزه تئوریک است. و بنابراین وظیفه مبارزه ای پیگیر و آشتی ناپذیر با نظرات نادرست در مقابل تمام کمونیست های صدیق، با ایمان و وفادار به اندیشه سترگ آموزگاران پرولتاریا قرار می گیرد.
یک چیز دیگر هم شایان ذکر است و آن اینکه همانطور که لنین نشان داد، در دوران امپریالیسم که کشورهای کاپیتالیستی از نظر اقتصادی به نحوی عمیق با یکدیگر پیوند می گیرند، جریانهای فکری هم دیگر مختص یک کشور خاص نبوده و شمول جهانی می یابند و از این زاویه اگر بنگریم، این جریان فکری هم که در کشور ما تحت عنوان جنبش نوین کمونیستی خود را معرفی کرده، مختص تنها ایران نبوده بلکه در بسیاری از کشورهای سرمایه داری (کشورهای آمریکای لاتین، کشورهای اروپای غربی، ترکیه و ...) و آن هم صد البته بین جوانان روشنفکر رواج یافته است. نکته قابل تعمق آنکه در هیچ کشوری این جریان نتوانسته است پرولتاریا را با خود همراه کند و تنها کاری که از آن برآمده وارد آوردن ضربات کشنده بر پیکر پرولتاریا بوده است( نمونه بارز آرژانتین).
با توجه به آنچه گفته شد و با توجه به اینکه مبارزات پرولتری در کشور ما دیگر آغاز شده و در حال نضج است و بالنتیجه احتیاج مبرم به رهبری صحیح دارد و با در نظر گرفتن اینکه هم اکنون ما در جهت نفوذ در بین کارگران حرکت آغاز کرده ایم، این وظیفه تاریخی در مقابل همه انقلابیونی که هنوز ایمانشان را به مارکسیسم- لنینیسم اصیل و ابتکار انقلابی و نیروی عظیم توده ها حفظ کرده اند قرار می گیرد که برای احتراز از پی آمد هایی فاجعه آمیز عشقمان به پرولتاریا(همانطور که عشق عمیق و صادقانه بسیاری از انقلابیون جوان در طول تاریخ مبارزات پرولتاریای جهانی برای کارگران مرگ زا و برای بورژوازی حیاتی از کار درآمد) در جهت بازبینی دقیق این جریان فکری فعالیتی پیگیر نمایند و بنابراین لازم و ضروری است که به مطالب کتاب حاضر با درک مسئولیت تمام و بدون هیچگونه تعصب و پیشداوری توجه شده و بر روی نکات طرح شده تا آخر(پایان) تعمق بشود.

یک تذکر:
بنابر طرح اولیه ای که از طرف نگارنده ریخته شده بود کتاب حاضر می بایست بررسی کلیه آثار تئوریک سازمان را در بر می گرفت ولی نظر به اهمیت و فوریت مساله فقط به بررسی کتاب "چگونه مبارزه مسلحانه توده ای می شود" – که دارای اهمیت ویژه ای است- اکتفا گردید. با این امید که بلافاصله پس از تدوین این کتاب تحلیل سایر کتب هم – که هم اکنون نيز آغاز کرده ام- انتشار یابد.



راه توده 161 17.12.2007

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت