راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

بخش 11
فاشیسم و مائوئیسم
دو چهره
حاکمیت ج. اسلامی
"آلن رو" چین شناس کمونیست فرانسوی
ترجمه جعفر پویا

 

انقلاب فرهنگی و جهش بزرگ، یعنی دو فاجعه در کشور چین را که در دوران سلطه مائو با تلفات بسیار و ضربات هولناک اقتصادی بر این کشور مسلط شد را بارها باید مرور کرد. این مرور مطالعه برای ما ایرانی ها، اعمم از چپ مذهبی و یا غیر مذهبی، ملی و یا ملی مذهبی از این نظر اهمیت دارد که در حاکمیت جمهوری اسلامی دو خط بصورت موازی و دست دردست هم پیش می روند. یک خط فاشیسمی است که از روی تاریخ آلمان کپی برداری شده و با برگ "هولوکاست" بازی را پس از رئیس جمهور اعلام شدن احمدی نژاد – 5 سال پیش- شروع کرد و خط دوم الهام گرفته از مائوئیسم و انقلاب فرهنگی و طرح جهت به جلو در چین است که آن نیز اکنون با طرح های اقتصادی- نظامی دولت احمدی نژاد پیش برده می شود. اقتصاد بدون برنامه ریزی و توام با تصمیماتی نظیر "وام عدالت" و نمونه های دیگری از این دست که همگی دوران جهش بزرگ مائو را تداعی می کنند. جهشی که نه تنها به جلو نبود، بلکه دهها سال چین را به عقب برد و ضربات مهلکی بر انقلاب این کشور وارد آورد. نه تنها این، بلکه بخشی فاجعه فروپاشی اتحاد شوروی متاثر از همین جهش و انقلاب فرهنگی و جدائی و تقابل چین با اتحاد شوروی بود.
به این دلیل، ترجمه بخش دیگری از کتاب "آلن رو" چین شناس فرانسوی را دراین شماره می خوانید. مطالعه قسمت های پیشین نیز توصیه می کنیم.
 

بحران عمده نزدیک است
رهنمودهای مائو
23 ماده ژانویه 1965
 

در پایان دسامبر 1964 - ابتدای ژانویه 1965 مائو تسه تنگ كمیته مركزی را به یک جلسه کاری فراخواند. در این جلسه مائو از زیاده روی گروه های کاری انتقاد کرد و گذشت نسبت به کادرهای خطاکار را خواست. در نتیجه این جلسه بخشنامه جدیدی منتشر شد که "23 نکته ژانویه 1965" نام گرفت. این بخشنامه، اسناد قبلی را كان لم یكن تلقی كرد و اعلام داشت مسئله واقعی تضادی میان سوسیالیسم و سرمایه‌داری است که ناشی از "دوام تضاد طبقات و مبارزه طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازي و دو راه سوسیالیسم و سرمایه‌داری در تمام دوران گذار است."
این سند از "گروه های کار" می خواست به اکثریت کادرها و توده ها متکی شوند و بدینسان یک "ائتلاف سه گانه" بوجود آورند. در این سند آمده بود كه باید نسبت به اکثریت کادرهای "خطاکار" که خطای خود را كه معمولا ناچیز هم بود پذیرفته باشند گذشت كرد مگر درمورد تعدادی عناصر ضدانقلابی. ولی مائو در ماده 11 این سند چرخشی تعیین کننده کرد : "حمله باید متوجه افراد مقتدر در حزب شود که خواهان دنبال کردن راه سرمایه داری هستند". و برای اینکه این مبارزه را به پایان رساند در صورت لزوم باید "قدرت را بدست گرفت".
از نظر واژگان بکار رفته و فراتر از آن، از جهت تعریفی که از هدف حملات داده شده بود می توان گفت که انقلاب فرهنگی آغاز شده بود. ولی قبل از آنکه روند شروع انقلاب فرهنگی را در سالهای 1965 - 1966 دنبال کنیم، باید مسئله ای دشوار را بررسی كرد. این کادرهایی که هر روز بر سر آنان بحث و جدل و نبرد در می گرفت چه كسانی بودند و چه تركیبی داشتند؟ کار "میشل اکسنبرگ" در این زمینه روشنگری هایی دارد. وی کادرهایی را که در سطح نواحی فعالیت می کردند به سه گروه نسبتا متمایز تقسیم می كند:
1- کادرهایی که در سطح خیان ها و بالاتر از آن فعالیت می کردند که فشارها متوجه آنان بود و در تمام دوران انقلاب فرهنگی به همین شكل ماند. اکثریت آنان (53٪ براساس آماری که نویسنده بدست داده) کادرهای حزبی پیش از 1949 یا سالهای اصلاحات ارضی (1946-1953) بودند. این "کادرهای قدیمی" کهنه سربازان انقلابی بودند که با رشته های مختلف رفاقت به مسئولان مرکزی حزب پیوند داشتند. تحصیلات 42 ٪ آنان كمتر از دو سال و 86٪ كمتر از 6 سال بود. یقینا اینان كه رو به پیری و خستگی داشتند، واجد برخی از آن خصلت هایی بودند كه در گزارش های حزبی مورد انتقاد قرار می گرفت. و یحتمل كسانی چون لیوشائوچی، پنگ ژن و دنگ شیائوپینگ به نظرات آنان احترام می گذاشتند و در مطالبه نظم و كارایی با آنان مشترك بودند.
2- دربرابر اینان توده كادرهایی قرار داشتند كه وظایف فنی را برعهده داشتند. وظایفی از نوع مالی، اقتصادی، آموزشی، مدیریت و غیره. اینان جوانانی در سنین سی سالگی بودند كه 58٪ آنان در همین دوران دپیلم تحصیلات متوسطه خود را دریافت كرده بودند. آموزش سیاسی آنان كتابی بود و پیوند شان با آرمان های انقلاب بیشتر ارثیه نسل پیشین بود تا تجربه خود آنان و بالطبع نوعی جاه طلبی و گوش بفرمانی در آنان وجود داشت. آنان در دوران های بحران در پی رهبرانی می رفتند كه بخت بیشتری برای پیروزی داشتند. فعلا آنان به "كادرهای قدیمی" نزدیك بودند كه در نواحی قدرت را در دست داشتند و ... منتظر فرصتی كه جانشین آنها شوند.
3- توده كادرهای محلی كه پرشمارترین بخش بود. آنان غالبا میانسال بودند و در سالهای كلكتیویزاسیون سیاسی شده بودند. آموزش آنها ضعیف ولی مبارزه جویی اشان برعكس واقعی بود. آنان بدنبال شور ساده نگرانه ابتكارات بزرگ مائو به راه افتاده بودند ولی از آنسو به خواست ها و فشارهای دهقانان نیز حساس بودند. در جریان تابستان 1955 بود كه آنان برای نخستین بار آتش انقلاب را برافروختند.... در حالیكه ترور واقعی نیمه دوم سال 1964 عمدتا متوجه همینان شد.
این تحلیل، اختلاف مائو و لیو شائوچی را روشن تر می كند. مائو به لیو انتقاد می كرد كه "به اكثریت حمله كرده تا از مشتی اقلیت دفاع كند" یعنی به كادرهای محلی هجوم برده تا قدرت "كادرهای قدیمی" را حفظ كند. و این كار را از جمله از طریق "اكیپ های كار" به پیش برده است. در حالیكه از نظر مائو خطر بزرگ اداری شدن و بوروكراتیزاسیون در این كار وجود داشت كه با غیرسیاسی شدن نسبی جوانان و كادرهای فنی بر وخامت آن افزوده می شد. آمار نشان می داد كه روند پیوستن این بخش به حزب در حال كاهش بود.
مفهوم موضعگیری مائو در ژوئن 1964 در مورد ضرورت "شكل دادن به جانشینان انقلابی" را نیز از همینجا می توان درك كرد. بنظر من موضع مائو همچنین نتیجه ای بود كه وی از شكست كارزار تربیت سوسیالیستی گرفته بود : دهقانان خواهان نظم و ثبات هستند و با ماجراجویی مخالفند. بنابراین مائو توفان را متوجه سطحی بالاتر، دور از تولید كرد و لیوشائوچی را از توده و كادرهای روستایی جدا كرد.
البته درست است كه از سال 1962 شرایط بین‌المللی به شكلی تحول یافته بود كه اوضاع سیاسی را عمیقا تغییر داده بود. اكنون باید به این شرایط نگاهی انداخت.

راه توده 260 15.03.2010
 


بازگشت