راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

سپاه و بسیج
ایران را به سوی فاجعه
"انقلاب فرهنگ"
چین خواهد برد؟
"آلن رو" چین شناس کمونیست فرانسوی
ترجمه جعفر پویا- بخش نهم
 

بخش دیگری از فاجعه "جهش بزرگ" و "انقلاب فرهنگی" در چین را می خوانید. شاید در ابتدا که این سلسله مطالب ترجمه و انتشار آن در راه توده آغاز شد، باندازه امروز "به روز" نبود. حوادث 4 سال گذشته، کودتائی که در جریان انتخابات 22 خرداد انجام شد و گام هائی که با سپردن اقتصاد کشور به سپاه پاسداران و نقش آفرینی اقتصادی و سیاسی بسیج برداشته شده، با انقلاب فرهنگی جدید علیه علوم انسانی و سلسله طرح های دیگر می رود تا به فاجعه بزرگ نظامی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در کشور ما بیانجامد، همگی مشوقی است برای دقیق تر دانستن آنچه با انقلاب فرهنگی و طرح "جهش بزرگ" در زمان "مائو" در چین گذشت. آن طرح ها، به گفته کارشناسان چینی، این کشور را چند دهه عقب انداخت و میلیون ها انسان را طعمه خود کرد. بخش نهم ترجمه این سلسله مقالات را می خوانید و توصیه می کنیم 8 قسمت قبلی را نیز با دقت بخوانید و یا اگر پیشتر خوانده اید، دوباره مرور کنید.

 

 

قسمت نهم
رهنمودهای سپتامبر 1963 : ده ماده دوم
در سپتامبر 1963 و در شرایطی که شکست ده ماده اول آشکار شده بود، مصوبه تازه کمیته مرکزی انتشار یافت. نام آن "ده ماده دوم" بود و آن را دنگ شیائوپینگ با همکاری پنگ ژن نوشته بود.
در جریان انقلاب فرهنگی، این نوشته بعنوان "سند سیاه" و رویزیونیست معرفی شد. با اینحال در نگاه اول این ده ماده دوم با ده ماده قبلی تفاوت چندانی نداشت و عمدتا پاسخ به مسایلی بود که در طول جنبش ایجاد شده بود. مسئولان باید خود را در "مطالعه، انتقاد و انتقاد از خود" بشویند. گروه های کاری باید با رفتن به منطقه های کلیدی به کمک جنبش بشتابند. حزب باید کارزار فشرده ای را برای مطالعه و تصفیه عناصر ناسالم در پیش گیرد، ضمن اینکه مراقب باشد که "بیماری را با نجات بیمار علاج کند" و حوزه های روستایی باید با شور بیشتری "تجمعات دهقانان فقیر و متوسط پایین"‌را سازمان دهند. سند خواهان مجازات عناصر ناسالم بدون از دست دادن حزم و احتیاط شده بود. شمار کادرهایی که باید تنبیه می شدند حدود 2٪ تخمین زده می شد و مجازات ها از برکناری تا حبس را شامل می شد. تنها 1٪ دشمن طبقاتی هستند که باید آنها را خنثی کرد و جلوی زیانشان را گرفت.
در همه این نکات چیز تازه ای بنظر نمی رسد. ولی در واقع این متن لحنی متفاوت با سند پیشین دارد. آیا آنچنان که بعدها گاردهای سرخ مدعی شدند این ده ماده دوم در حال "کشیدن هیزم از زیر اجاق" بود؟ در واقع نیز این سند ملاحظات بسیاری دربرابر انتقاد ها قرار داده و می کوشید از فعالان حزبی حمایت کنند. گرد هم آیی های انتقاد از اعضای حزب باید در پشت درهای بسته برگزار می‌شد. نام تقصیرکاران اعلام نمی شد. در جابجاکردن و تغییر طبقه بندی گروه های اجتماعی در روستاها احتیاط توصیه می شد و اینکه تنها رفتارهای استثماری را باید مجازات کرد و نه کسانی را که در فعالیت های جانبی مشروع وارد شده اند.
احتیاط، مراقبت، ضمانت، همه اینها از شعله ور شدن آتش جلوگیری می کرد. از این فراتر بحث های مفصلی و گاه بسیار مشروح می کوشید که فعالیت های جانبی دهقانان را حفاظت کند، اجازه داده شود که وجین کردن زمین ها در ورای چارچوب قانونی انجام شود، تکه زمین فردی در حمایت قرار گیرد. کاملا روشن بود که دنگ شیائوپینگ همچنان در همان چارچوب سال 1961 عمل می کرد. مهم نیست که روستاییان سرخ باشند یا خاکستری، مهم این است که کار کنند، تولید کنند و شبح قحطی و کمبود را برای همیشه محو کنند.
کارزار جدید هم مثل قبلی ها چندان جاندار نبود. زمستان 1963 - 1964 طوفانی تر بنظر می رسید. از ماه فوریه 1964 چهار موضوع مطرح شد که سرنوشت بر آن بود تا آینده ای پرسرو صدا داشته باشند:
1- ارتش خلقی آزادیبخش به یک الگو تبدیل شود،
2- نسل انقلابی جانشین را شکل داد،
3- سیاست را در مقام فرماندهی قرار داد،
4 - رویزیونیسم شوروی را با شدت حداکثر افشا کرد.
کارزار تربیت سوسیالیستی در نتیجه باز از سر گرفته شد. این کارزار بر چند منطقه کلیدی و حساس متمرکز شده بود و امکانات بیشتری در اختیار آن قرار گرفته بود.
این "مناطق کلیدی" را بطور خیلی دقیق برگزیده بودند. در مجموع 5 تا 10٪ کمون ها و بریگادها شامل برنامه جدید می شدند. بقیه روستاها بطور خیلی جانبی تحت تاثیر این حرکت قرار گرفتند. همه چیز حکایت از آن داشت که با توجه به بی میلی دهقانان تلاش می شد که گستردگی جنبش و آسیب های احتمالی آن محدود شود. در مقابل، دیده می شد که گروه های کاری 100 تا 500 تنی از هر کمون یا 10 تا 20 نفر از هر بریگاد و 2 تا 3 تن از هر اکیپ تولیدی به این مناطق کلیدی اعزام می شدند.
اعضای این گروه ها غالبا شهرنشینانی بودند که بدین طریق به پایه "خیافانگ" اعزام می شدند. آنها نزد ساکنان محلی زندگی می کردند و به آنها لوازم خواب، وسایل اشپزخانه و پول برای خرید مایحتاج می دادند. آنها شناخت خوبی از پرونده های کادرها داشتند و با این وعده که نسبت به آنها سختگیری نخواهد شد سریعا توانستند به کادرها بقبولانند که اشتباهاتشان را بپذیرند. این گروه ها از خبرچین های محلی استفاده می کردند، ولی پرونده های اتهامی را با دقت بازبینی می کردند. اگر مسئولان این گروه های کاری کادرهایی با اهمیت معینی بودند، آنها با نام مستعار عمل می کردند. به اتهامات کادرهای نافرمان در گردهم آیی های عمومی رسیدگی می شد. شمار کادرهایی که باید تنبیه می شدند از 50٪ فراتر می رفت ولی میزان آن بخش که باید با آنان مبارزه می شداز متوسط 5٪ فراتر نمی رفت. (یعنی حدود 700 تا 800 برای 300 هزار اهالی). همه اینها هنوز چندان روشن نبود و مائو در 1964 مجددا نارضایتی خود را اعلام کرد.
 


راه توده 237 05.10.2009
 


بازگشت