راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 39
ماهیت پیچیده
نظام سرمایه داری
ف. م. جوانشیر
 

فصل یازدهم – تبدیل اضافه ارزش به سود
یكی از ویژگی های مهم نظام سرمایه داری این است كه ماهیت آن در درون اشكال بغرنج و پیچیده آن از نظرها پنهان می ماند. مناسبات برده دار با برده كاملا آشكار و علنی بود، اما مناسبات سرمایه دار با كارگر – این برده نوین جهان سرمایه در زیر پوشش سنگینی نهفته است. ما فقط گوشه ای از این مطلب را در بررسی دستمزد بیان كردیم و نشان دادیم كه دستمزد به مثابه شكل دگرسان شده ارزش نیروی كار، ماهیت بهره كشی سرمایه داری را پنهان می كند و چنین می نماید كه كارگر با دریافت دستمزد "ارزش كار" خود را دریافت كرده و معامله "برابری" با سرمایه دار انجام داده است. اما این دگرسانی تنها محدود به دستمزد نیست. همه مفاهیم اساسی اقتصاد سرمایه داری ماهیت خود را در اشكال دگرسان شده ای پنهان می كنند. در سطح جامعه سرمایه داری نه ارزش كالاها را می توان دید و نه به طریق اولی اضافه ارزش آن ها را. كالاها به جای ارزش با قیمت آن ها نموده می شوند، یعنی ارزش، شكل دگرسان شده بهای تولید را به خود می گیرد و اضافه ارزش شكل سود را. سرمایه كل كه ما آن را در یك دورپیمای كامل به صورت سرمایه واحدی درنظر گرفتیم- فصل نهم) به انواع سرمایه ها: صنعتی، بازرگانی، استقراضی تجزیه می شود و اضافه ارزش تولید شده توسط طبقه كارگر در مجموع خویش، در یك نبرد سهمگین و بغرنج رقابت میان قشرهای مختلف طبقه سرمایه دار در مجموع خویش تقسیم می شود و هر جا شكل ویژه ای به خود می گیرد: سود صنعتی، سود بازرگانی، سود سهام، درصد بهره وام و غیره. از این اضافه ارزش بخشی نیز نصیب مالكین اراضی می شود و شكل بهره زمین به خود می گیرد. این اشكال تظاهر اضافه ارزش، آن چنان ماهیت خویش را می پوشانند كه در سطح جامعه سرمایه داری به آسانی نمی توان رابطه محتوی و شكل را دریافت. تحلیل دقیق علمی لازم است تا این اشكال را بشكافد و ماهیت پدیده ها را برملا كند. هم اكنون این وظیفه در برابر ماست. در فصل های گذشته درسنامه ماهیت بهره كشی سرمایه داری و روند گردش سرمایه اجتماعی بررسی شده و زمینه كافی به وجود آورده است تا این اشكال دگرسان شده كه اشكال مشخص تظاهر مناسبات تولیدی سرمایه داری هستند، شناخته شوند.
بحث را از دگرسانی اضافه ارزش و بدل شدن آن به سود سرمایه آغاز می كنیم.

1- ارزش و هزینه تولید
ارزش هركالا، چنانكه می دانیم، از سه جزء تشكیل می شود:
1- ارزش سرمایه ثابت
2- ارزش نیروی كار
3- اضافه ارزش
c+v+n = ارزش كالا
دراینجا (v+m) ارزش نوینی است كه كارگر آفریده و c ارزش مرده ای كه كارگر آن را به كالا منتقل كرده است. به عبارت دیگر ارزش هر كالا برابر با مقدار كار اجتماعی لازمی است كه در آن نهفته است.
ولی از دیدگاه سرمایه دار، مسئله به گونه دیگری مطرح است. او اضافه ارزش m را به طور طبیعی حق خود می داند و هنگامی كه به تولید كالا می اندیشد قبل از همه به فكر قیمت تمام شده و یا هزینه تولید آنست. سرمایه دار می خواهد بداند كه كالا برایش به چه قیمتی تمام خواهد شد تا در مقایسه با قیمت های بازار دریابد كه در موقع فروش چه مبلغی اضافه بر هزینه ای كه متحمل شده به دست خواهد آورد. بنابراین سرمایه دار به جای اینكه به ارزش نوینی كه آفریده شده (v+m) توجه كند به هزینه ای كه انجام گرفته یعنی (c+v) توجه می كند. او هزینه تولید هر كالا را برابر سرمایه ای كه برای آن خرج شده به حساب می آورد: مبلغی كه بابت دستمزد كارگران پرداخت شده به اضافه مبلغی كه صرف وسایل تولید شده است. این طرز محاسبه كه در سطح جامعه سرمایه داری كاملا طبیعی جلوه می كند در ماهیت امر ارزش كالا را دگرسان می كند. ارزش هركالا كه در واقع باید با میزان كاری كه برای تولیدش صف شده سنجیده شود، از دیدگاه سرمایه دار با میزان سرمایه مصرف شده سنجیده می شود. به علاوه دو بخش جداگانه سرمایه – سرمایه متغیر (v) و سرمایه ثابت (c) با هم جمع می شوند و تفاوت ماهوی كه میان آن ها وجود دارد از نظرها دور می ماند. سرمایه دار حساب می كند كه برای تولید یك كیلو نخ، مثلا" یك كیلو پنبه خریده (120 ریال) ماشین آلات و تجهیزات و غیره اش مستهلك شده (2 ریال) برای مواد كمكی وسوخت و غیره خرج كرده (10 ریال) و بابت دستمزد كارگران پرداخته (8 ریال). پی هزینه تولید یك كیلو نخ برای سرمایه دار برابر است با:
ریال 140 = 8+(2+10+120)

از نظر هزینه تولید و این كه كالا به چه قیمتی برای سرمایه دار تمام شده هیچگونه تفاوتی میان پولی كه بابت دستمزد كارگر ووسایل تولید پرداخت شده موجود نیست. تغییرات هر یك از آن ها می تواند هزینه تولید را تغییر دهد. اگر بتوان وسایل تولید را ارزان تر خرید و یا به كارگر دستمزد كمتری داد، هزینه تولید كالا كمتر می شود و اگر هر یك از این هزینه ها بالا رود هزینه تولید بالا می رود در ظاهر چنین به نظر می رسد كه گویی هر دو بخش سرمایه (ثابت و متغیر) در تولید ارزش آن به یك نسبت نقش داشته اند و گویی سرمایه ثابت نیز آفریننده ارزش نوین است.

2- سود سرمایه، نرخ و حجم سود
سرمایه دار نخی را كه تولید كرده در بازار می فروشد (مثلا" هركیلو 200 ریال) و اضافه بر هزینه تولید مبلغی بدست می آورد كه آن را سود سرمایه اش می داند.
200 = سود + 140
60 = 140 – 200 = سود سرمایه

سرمایه دار نرخ این سود را نسبت به كل سرمایه اش می سنجد. او حساب می كند كه 140 ریال سرمایه گذاشته و 60 ریال سود برده است. پس نرخ سود عبارتست از: 100/140 = %42,8
اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است كه سرمایه ثابت (ارزش مرده) هیچگونه ارزشی ایجاد نكرده و تمام مبلغ اضافی كه سرمایه دار بدست آورده است نتیجه زحمت كارگر است. فرمول واقعی چنین است:
ارزش كالا = c+v+m
200 = 60+8+(2+10+120)

60 ریال اضافه ارزشی است كه از سرمایه متغیر 8 ریالی حاصل شده و نرخ اضافه ارزش برابر است با:


750% = 100%       60/80     m/v 
چنانكه می بینیم:

سود سرمایه شكل دگرسان شده اضافه ارزش و نرخ سود شكل دگرسان شده نرخ اضافه ارزش است. این دگرسانی اشكال، ماهیت بهره كشی سرمایه داری را می پوشاند.
"اضافه ارزش و نرخ اضافه ارزش مانند چیز نسبتا نامرئی و ماهوی است كه باید از طریق بررسی كشف كرد. در حالی كه نرخ سود و لذا خود سود، كه شكل اضاف ارزش است، در سطح پدیده ها به چشم می خورد(1)".
البته با وجود دگرسانی اشكال، پیوند درونی سود با اضافه ارزش به جای خود باقی می ماند و به همین دلیل است كه هر قدر نرخ اضافه ارزش بیشتر باشد، نرخ سود بیشتر است. همان عواملی كه در تعیین نرخ و حجم اضافه ارزش دخالت داشتند در تعیین نرخ و حجم سود تاثیر دارند از جمله:
1- شدت بهره كشی از كارگر
2- سرعت واگرد سرمایه
(كه در صفحات پیش بررسی كرده ایم. به بند 5 از فصل چهارم و بند 3 از فصل نهم مراجعه كنید) علاوه بر این، از آنجا كه نرخ سود نسبت به كل سرمایه سنجیده می شود، تغییراتی كه در سرمایه ثابت وارد آید نیز در نرخ سود اثر می گذارد و لذا نرخ سود وابسته به تركیب آلی سرمایه است. هر چه تركیب آلی سرمایه بیشتر باشد – كه به معنای بیشتر شدن سهم سرمایه ثابت از كل سرمایه است، نرخ سود كمتر است. همچنین هر چه سرمایه دار بتواند در مصرف سرمایه ثابت صرفه جوئی بیشتری كند و آن را ارزانتر بخرد نرخ سودش بیشتر خواهد بود.
بنابراین عوامل موثر در نرخ سود را می توان به شرح زیر خلاصه كرد:
1- نرخ اضافه ارزش
2- سرعت واگرد سرمایه
3- تركیب آلی سرمایه
4- درجه صرفه جویی در مصرف سرمایه ثابت
5- سطح قیمت ها در بازار


راه توده 209 19.01.2009
 

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت