راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

اقتصاد سیاسی - 52
بحران انرژی
نشانه ای از
بحران سرمایه داری
ف. م. جوانشیر

فصل سیزدهم - بهره زمین


ت - نظری به بحران انرژی و نتایج آن
بحران انرژی برخلاف آنچه گاه اقتصاددانان و سیاست مداران عامی گرای بورژوائی ادعا می كنند، بهیچوجه بحران كمبود انرژی، عطشان نفتی، خطر تعطیل صنایع و ویرانی تمدن نیست. منابع انرژی زا در جهان به مقادیر عظیم وجود دارد و بشریت پا به پای پیشرفت تمدن به منابع عظیم تر وپایان ناپذیر انرژی دست خواهد یافت. "بحران انرژی" به معنای اعم كلمه انعكاسی است از بحران عمومی كه سرمایه داری جهانی از جنگ اول جهانی و انقلاب اكتبر دچار آن شده و این بحران هر روز تشدید می شود. بحران انرژی به معنای اخص عبارتست از بحران مكانیسم مصنوعی بهای انرژی در جهان سرمایه داری كه در صفحات پیش یاد كردیم. این مكانیسم بر غارت كشورهای نفت خیز، تامین انرژی مصنوعی ارزان برای صنایع بزرگ كشورهای امپریالیستی و مآلا بر اسراف و ریخت و پاش انرژی متكی بود.
از آغاز دهه 70 در این مكانیسم خللی وارد شد. بحث پیرامون همه علل آن خارج از موضوع است اما اشاره به دو علت اصلی ضروری است.
1- تغییرتناسب قوا در صحنه جهانی به سود سوسیالیسم و جنبش های انقلابی و به زیان امپریالیسم كه نقطه اوج آن در آن زمان پیروزی درخشان خلق ویتنام بود. تظاهر این تغییر در كشورهای نفت خیز عبارت بود از پیروزی انقلاب های ملی و دموكراتیك و سمت گیری سوسیالیستی در عده ای از این كشورها: انقلاب عراق و تكامل بعدی آن، انقلاب الجزایر، انقلاب لیبی، استقلال نیجریه، تحول سیاسی مثبت در ونزوئلا، بیداری عمومی در جهان عرب.
بر اثر این تحول انقلابی امكانات امپریالیسم برای حفظ بازار مصنوعی "خرید" نفت خام- كه اصولا" برمبنای غیراقتصادی و زورگویانه متكی بود، بسیار كاهش یافت. سازمان كشورهای صادر كننده نفت تشكیل شد كه جناح رادیكال آن طی چند سال قوت گرفت تاجائی كه به خود حق داد در آخرسال 1974 حق تعیین قیمت فروش نفت خام را از دست انحصارات امپریالیستی بگیرد، بخش بزرگی از صنایع نفت را ملی كند در نتیجه بازار خرید و فروش نفت خام را از صورت یك بازار كاملا" مصنوعی درآورده به بازار بالنسبه طبیعی نزدیك كند.
2- ناهماهنگی مكانیسم انرژی ارزان با نیازمندی های دراز مدت بازار سرمایه داری كه بویژه در آغاز دهه 70 آشكار شد. انرژی ارزان در دو دهه پس از جنگ دوم جهانی كمك بزرگی به شكوفائی اقتصاد چند كشور بزرگ سرمایه داری – به زیان كشورهای فقیر- كرده بود. اما در پایان دهه 60 و آغاز دهه 70 احساس شد كه با این بهای ارزان نمی توان انرژی لازم برای اقتصاد سرمایه داری را در یك مدت طولانی تامین كرد. این مكانیسم به دلیل مصنوعی بودن هر دو بازار مبدا و انتها، ناپایدار است و هرل حظه ممكن است از كار باز بماند.
مسئله انرژی برای مجموع اقتصاد سرمایه داری معاصر بویژه در دوران انقلاب علمی و فنی كه مصرف كل انرژی را به میزان زیاد بالا می برد، مسئله مرگ و زندگی است. با این حال تا وقتی امكان غارت آسان منابع كشورهای نفت خیز وجود داشت كمتر كسی به آن می اندیشید. دولت های سرمایه داری به جای گسترش منابع نوین انرژی، مبالغ عظیمی را - چنانكه گفتیم- صرف پرداخت كمك به صنایع عقب مانده زغال می كردند تا بهای متوسط انرژی در بازار در سطح پائین بماند.
در پایان دهه 60 و آغاز دهه 70 كه تغییر تناسب قوا در جهان آشكارتر شد و جنبش های انقلابی بویژه در خاورمیانه بازار غارت مبدا را زیر ضربه گرفتند و چندین بار حوادث مهم آفریدند (از قبیل تحریم صدور نفت به كشورهای امپریالیستی از كشورهای عربی) و ملی كردن واقعی صنایع نفت را آغاز نهادند زنگ ها در كشورهای سرمایه داری بزرگ به صدا درآمد. عالی ترین مقامات امپریالیستی متوجه شدند كه اولا" ممكن نیست كشورهای نفت خیز را برای مدت طولانی وادار به سكوت كرد و بازار مبدا خرید نفت را در سطح نازل قیمت نگاهداشت. ثانیا" - نازل ماندن بهای انرژی امكان نمی دهد كه از منابع نوین انرژی كه گران تر ولی بیشتر و برای مدت طولانی تر در دسترس كشورهای پیشرفته سرمایه داری است، استفاده شود می بایست از سیاست ارزان كردن مصنوعی انرژی دست كشید و بهای انرژی را به حدی بالا برد كه منابع نوین انرژی- كه جای نفت ارزان را خواهد گرفت- سود آور بوده و یا لااقل به كمك كمتری نیازمند باشند. بنابه محاسبه اقتصاددانان امریكائی اگر در سال 1973 بهای هر بشكه نفت خام به حدود 9-7 دلار می رسید (حدود تنی 60-50 دلار) تازه فقط 70% از منابع اروپای باختری سود آور می گشت و می بایست 30% دیگر همچنان وبال گردن دولت باشند.(1)
موضع انحصارات نفتی عضو كارتل بین المللی نیز در این مسئله بسیار جالب و قابل تامل است. این انحصارات البته بیش از دیگر انحصارات امپریالیستی در غارت كشورهای نفت خیز سهیم بودند و هستند. با وجود این در آغاز دهه 70 خود آن ها قبل از همه به افزایش بهای نفت در بازارهای جهانی دامن زدند. این واقعیت در نظر اول شگفت می نماید، اما با كمی دقت قابل درك است انحصارات عضو كارتل اولا" از افزایش جهشی بهای نفت در مدت كوتاه آغاز بحران سودهای عظیم چند میلیارد دلاری به چنگ آوردند. ثانیا"- آن ها در ماهیت امر به شكستن مكانیسم انرژی ارزان علاقمند بودند. و این مطلب نقش اصلی در سیاست آن ها داشت.
موضوع این است كه انحصارات امپریالیستی عضو كارتل بین المللی نفت دیگر سال هاست كه انحصارات اختصاصا" نفتی نیستند. انحصارات انرژیتیك اند. (2) آن ها علاوه بر منابع كشف شده نفت در كشورهای نفت خیز- كه درحال پایان پذیرفتن است – در منابع احتمالی نفت در سایر نقاط جهان از جمله آلاسكا، دریای شمالی، فلات قاره سواحل آمریكا و غیره سرمایه گذاری كرده اند. و مهمتر این كه این انحصارات بیشترین بخش صنایع زغال و صنایع اتمی و سایر صنایع نوین انرژی را در چنگ خود متمركز كرده اند. سیاست انرژی ارزان به سود این شركت ها نیست. آنه ا مایل اند بهای انرژی به حدی بالا رود كه به كار افتادن كامل دستگاه عظیم و چند جانبه آنان را در همه رشته ها ممكن سازد. اضافه كنیم كه انحصارات عضو كارتل در معادن پرمحصول خارومیانه سرمایه بالنسبه كمی دارند. بخش اعظم سرمایه آن ها در سایركشورها و سایر رشته هاست.(3) ولذا مجموع سرمایه آن ها زمانی به خوبی بكار خواهد افتاد كه بهــای انــــرژی بحدی بالا رود كه منابع نوین ســودآور شود. روشن است كه با افزایش بهای نفت انحصارات نفتی مجبورند در مدت ده – بیست سال آینده مبلغ بیشتری به كشورهای نفت خیز بپردازند. اما حساب آن ها این است- و این حساب درست و دقیق است- كه در عوض، مبالغی به مراتب بیش از آن بازارهای دیگر بدست خواهند آورد.
با این ترتیب بر اثر دو علت اصلی: تغییر تناسب قوا به سود سوسیالیسم و جنبش های انقلابی از یكسو و آشكار شدن ناهماهنگی انرژی ارزان با منافع دراز مدت اقتصادی سرمایه داری از سوی دیگر مكانیسم انرژی ارزان، سیستم تقسیم سود فوق العاده حاصل از غارت منابع پر محصول كشورهای نفت خیز در آغاز دهه 70 از كار افتاد. به این علل اصلی ، علل فرعی دیگری نیز كمك كرد. از جمله تغییر الزامی استراتژی جهانی امپریالیسم آمریكا كه می خواست نظام ژاندارم واحد بین المللی را به نظام "جوخه های ژاندارم های محلی زیر فرمان ژاندارم" بین المللی بدل كند، ایجاب می كرد كه مواضع ژاندارم های محلی تقویت شود و آنان بحد كافی درآمد داشته باشند كه روی پای خود بایستند و از بودجه و جیب خود اسلحه بخرند. كمپلكس نظامی - صنعتی و انحصارات اسلحه سازی هم به این امر بی نهایت علاقمند بودند.
بر اثر مجموعه این عوامل، در آغاز دهه 70، مكانیسم انرژی ارزان شكست. بهای نفت خام در مدت كوتاه چند ماهه چهار برابر شد- كه به طور آشكار از مصنوعی بودن قیمت های سابق حكایت می كرد- بهای انواع انرژی در جهان سرمایه به سرعت بالا رفت و روندی آغاز شد كه آن را بحران انرژی عادی و كنترل شده سخن گفت. انحصارات امپریالیستی نفتی و سایر محافل امپریالیستی كه در افزایش قیمت ها ذیعلاقه بودند نتوانستند حوادث را در آغاز كار دقیقا" در چهارچوب مورد تمایل خویش محدود و مهار كنند. نبرد رژیم های مترقی نفت خیز حوادث را به مراتب جلوتر از آن برد كه جهان سرمایه داری به آسانی بتواند آن را هضم كند. بحران انرژی به بحران اقتصادی انجامید. ولی با گذشت زمان مكانیسم نوین تامین انرژی در جهان سرمایه داری جا می افتد. محافل امپریالیستی موفق می شوند كه با تكیه به نیروهای ارتجاعی كشورهای نفت خیز، جلو "افراطی ها" را بگیرند و بهای نفت را عملا" به میزانی كه اقتصاد سرمایه داری قدرت هضم آن را داشته باشد، كاهش دهند. از آنجا كه بهای نفت با طلا و یا ارزهای محكم پرداخت نمی شود، بازی با مظنه ارزها- بویژه دلار به حدی كافی موثر است. كشورهای نفت خیز خلیج فارس در سال 1977 بابت هر بارل نفت اسما" بیش از 10 دلار دریافت كرده اند، اما از آنجا كه ارزش دلار از 1973 تا 1977 بیش از 35 درصد كم شده بهای واقعی نفت برای انحصارات امپریالیستی هر بارل كمتر از 7 دلار در آمده است كه كاملا" در چهارچوب پیشنهادی كیسنجر می گنجد.
مبارزه كشورهای نفت خیز در حال رشد برای دفاع از منافع خویش بخشی است از نبرد جهانی ضد امپریالیستی ولذا سرانجام در ارتباط با تغییر تناسب قوا میان سوسیالیسم و امپریالیسم و در ارتباط با رشد جنبش های انقلابی ضد امپریالیستی و بویژه رشد جنبش های انقلابی در خود این كشورها حل خواهد شد.
و اما آنچه مربوط به آینده انرژی است پیش بینی آن در حال حاضر دشوار است. با شكستن مكانیسم انرژی ارزان منطقا" باید كنترل انحصاری- دولتی بهای مواد معدنی انرژی زا- كه تاكنون در جهت ارزان كردن و نزدیك كردن آن به بهای منابع پرمحصول بود- جای خود به مكانیسم عادی اقتصاد سرمایه داری بدهد یعنی بهای مواد معدنی انرژی زا برمبنای گرانترین منابع مورد بهره برداری تعیین گردد. روشن است كه مكانیسم نوین نیز قطعا" تابع كنترل انحصاری- دولتی خواهد بود.
برخی از منابع انرژی زا كه چشم انداز امید بخشی نیز دارند- مانند انرژی خورشیدی، انرژی هسته ای، هیدروژن و نظایر آن – در طبیعت فراوانند ولذا قابل انحصارنیستند. اگر بشرب ه این منابع دست یابد در آن صورت تولید انرژی نظیر سایر رشته های صنعتی خواهد بود و دیگر مسئله "بهره زمین" جائی در آن نخواهد داشت.


راه توده 222 11.05.2009
 

 

(1) برپایه این محاسبه بود كه كیسنجر وزیرخارجه وقت آمریكا به كشورهای پیشرفته سرمایه داری پیشنهاد می كرد كه برای نفت خام بهای حداقلی بمیزان 7-8 دلار بپردازند. پیدایش بحران وتورم شدید دركشورهای سرمایه داری پیشرفته نشان داد كه بهای منابع انرژی جانشین نفت ارزان بمراتب بالاتر از اینهاست.
(2) درسال 1970 پنج انحصار نفتی بزرگ آمریكائی عضو كارتل بین المللی نفت درعین حال 50% زغال تولید شده درداخل آمریكا را فروخت و 85% تولیدگاز طبیعی،قریب نصف منابع كشف شده اورانیوم را در آن كشور و 75% موسسات نوین استخراج وغنی كردن اورانیوم را تحت كنترل داشت.
(3) از مجموع 16 میلیارد دلار كه انحصارات آمریكائی درسال 1972 در خارج ازمرزهای آن كشور درصنایع نفت وگاز سرمایه گذاری كرد بودند فقط 9/1 میلیارد آن درخاورمیانه بكار افتاده بود.

 

بازگشت