راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

هشت گفتار درباره فاشيسم
نیم خیزهای فاشیستی
تا لحظه سلطه فاشیسم
تولياتی رهبر فقيد حزب كمونيست ايتاليا
ترجمه و تنظيم- ن. كيانی
 

گفتار دوم
"حزب تراز نوين" بورژوازي
بخش اول

در گفتار نخست كوشيديم به استناد اسناد انترناسيونال كمونيست و تجربه ايتاليا تعريف دقيقی از ماهيت فاشيسم بدست دهيم. تلاش كرديم عناصر بنيادين ديكتاتوری فاشيستی را بدقت روشن كنيم و بنيان ماهيت طبقاتی آن را نشان دهيم. بر دو نكته انگشت گذاشتيم. اول اينكه فاشيسم تجلی ارتجاعی ترين عناصر بورژوازی است. دومين ويژگی فاشيسم آن است كه آنچنان جريان سياسی است كه موفق می‌شود جنبش توده‌ای خرده بورژوازی را بسوی خود جلب كند.
همه گفتار ما متوجه بررسی اشتباهاتی بود كه درباره فاشيسم وجود داشته است. اين اشتباهات مانع می‌شد كه بتوان تحول فاشيسم را درك كرد. زيرا اجازه نمی‌داد عناصر مختلف آن و مناسباتی كه ميان آنها وجود داشت ديده شود.
بخشی از گفتار اول ضمنا به مسئله كاركرد ايدئولوژی فاشيستی اختصاص داشت. گفتيم كه اين ايدئولوژيی است مبهم و التقاطی كه كاركرد آن جمع كردن قشرهای خرده بورژواست، قشرهايی كه بخشی از جنبش توده‌ای فاشيستی را می‌سازند.
ما نسبت به اشتباه قالبی انديشی هشدار داديم، اشتباهی كه من امروز می‌خواهم با توجه به يكی از مسايل تاريخ فاشيسم در ايتاليا مجددا شما را از آن برحذر دارم.
اشتباه بزرگی است كه تصور شود فاشيسم از 1920 يا از زمان راه پيمايی بر رم با برنامه‌ای از پيش تنظيم شده، از قبل ثابت، برای برپايی رژيم ديكتاتوری شروع شد. اين رژيم ديكتاتوری آن چنانكه امروز می‌بينيم رژيمی است كه بعدها در طول ده سال سازماندهی شد.
تمام واقعيات تاريخی تحول فاشيسم نفی كننده تصور برنامه ريزی قبلی فاشيسم است. اما اين همه بحث نيست. با مبدا قرار دادن چنين تصوری ما بناگزير در دام ايدئولوژی فاشيسم می‌افتيم، يعنی به اين يا آن شكل تحت تاثير مستقيم يا غيرمستقيم ايدئولوژی فاشيستی خواهيم بود. اين خود فاشيست‌ها هستند كه می‌خواهند وانمود كنند هر آنچه انجام داده‌اند بر مبنای يك برنامه‌های از قبل طراحی شده بوده است.
چنان كه گفتيم اين ادعايی نادرست است اما بايد روی آن كمی مكث كرد تا ياد گرفت كه چگونه با اين اشتباه مبارزه كرد. زيرا در مبارزه با اين اشتباه ما ضمنا با ديگر انحراف‌های احتمالی در عرصه سياسی مبارزه می‌كنيم.
دربرابر اين مفهوم نادرست از فاشيسم ما بايد مفهوم درست، مفهوم دقيق ديكتاتوری فاشيستی را قرار دهيم. فاشيسم بر اثر عوامل عينی، عوامل واقعی بدانسو رفت كه شكل‌های كنونی را بخود بگيرد. اين عامل عينی همانا وضع اقتصادی و جنبش توده‌ای بود كه اين وضع بوجود آورده بود. البته منظور ما اين نيست كه عامل آگاه و سازمانده در اين روند دخالت نداشت. اما خطرناك است كه تنها اين عامل را ديد و شرايط عينی را كه موجب ايجاد اين امر در لحظه‌ای معين شد در نظر نداشت. بورژوازی به هر حال همواره چون يك عامل سازمانده مداخله می‌كند.
اگر اين شرايط را بدرستی نبينيم و مطالعه نكنيم موفق نمی‌شويم كه چشم انداز سياسی را با دقت تعيين كنيم و خط عملی فعاليت حزب را دقيق كنيم. اهميت اين موضوع روشن است : اگر در يك لحظه مشخص، جنبش توده‌ای می‌توانست بيشتر به اين شكل مداخله كند تا به آن شكل، ديكتاتوری شكل‌های ديگری به خود می‌گرفت.
اگر طی جريان بحران قتل ماته‌ئوتی، توده‌ها به شكلی ديگر مداخله می‌كردند - متفاوت با آن شكلی كه واقعا مداخله كردند - وضع بی ترديد به شكلی ديگر تحول می‌يافت. ما اين را امروز هم می‌بينيم : زمانی كه حزب ما فعالانه تر مداخله می‌كند، فاشيسم وادار می‌شود به برخی مسايل بيشتر توجه كند مانند تغيير ساختار سنديكايی، موضوع عفو، مسئله جوانان فاشيست، تجديد سازمان حزب ناسيونال - فاشيست، تلاش برای سازش با سوسيال دمكراسی و غيره.
همه اين مواضعی كه فاشيسم اتخاذ می‌كند واكنش‌هايی دربرابر جنبش توده هاست. اگر اين را نبينيم بناگزير زير نفوذ فاشيسم و در بدبينی انقلابی قرار می‌گيريم. تازه اگر از هم اكنون زير نفوذ آن نباشيم. اين بدبينی انقلابی در ايتاليا، در ميان قشرهای خرده بورژوا بسيار فراگير است. آنان پذيرفته‌اند و قبول كرده‌اند كه فاشيسم ضرورتا بايد اين راه را در پيش می‌گرفت. پذيرفته‌اند كه راهی كه فاشيسم رفت جز اين نمی‌توانست باشد و آنچه شد ناگزير بود.
ما بايد با اين شيوه نگرش مبارزه كنيم. زيرا تنها در مبارزه با آن است كه می‌توانيم درك كنيم چگونه دورنمای تحول فاشيسم وابسته است به دورنمای وضع اقتصادی و دورنمای مبارزه طبقات.
دورنمای تغيير و تحول در فاشيسم نه امروز بسته شده و نه در مسيری از پيش تعيين شده پيش می‌رود. امروز هم مانند هميشه اين دورنما در پيوند با چشم انداز وضع اقتصادی و مبارزه طبقاتی است.
اين موضوع را با استناد به واقعيات روشن تر كنيم. ما در تمام اين گفتارها بر اين مسئله تاكيد خواهيم كرد، زيرا وای بر ما اگر تصور كنيم كه چشم انداز كنونی فاشيسم چيزی ثابت، برقرار، بادوام و هميشگی خواهد بود. هميشه بايد بخاطر داشته باشيم كه دستگاه دولتی چيزی نيست جز روبنای سياسی ناشی از مناسبات طبقاتی.

برای درك مطلب توسعه فاشيسم را در ايتاليا از نظر بگذرانيم.
من اين بررسی را به سه دوره تقسيم می‌كنم : دوره اول، از آغاز فاشيسم تا راه پيمايی بر رم (تا پايان 1922). دوره دوم از 1922 تا 1925، دوره‌ای كه می‌توان آن را دوران تلاش برای ايجاد يك دولت فاشيستی غير توتاليتر ناميد. و بالاخره دوره سوم، كه از 1925 تا 1930 طول می‌كشد و دوران ايجاد توتاليتاريسم و ورود به بحران بزرگ اقتصادی است.
در مرحله اول كه تا راه پيمايی بر رم طول می‌كشد بارزترين مسئله، فقدان يك برنامه مشخص فاشيستی است. اگر شما مواضع سياسی فاشيسم را از 1919 تا 1922 تعقيب كنيد می‌بينيد كه اين مواضع مدام تغيير می‌كنند. شما وضع اين دوره را می‌شناسيد. در مورد آن قبلا سخن گفتيم. يكبار ديگر برخی عناصر آن را بياد آوريم : بحران انقلابی عميق، از هم پاشی نهادهای سياسی بنيادين، نارضايتی عمومی - بويژه توده‌های وسيع كارگر و دهقان- و گرايش به همراه شدن نيروهای كارگری و دهقانی انقلابی در يك بلوك با هدف تغيير اوضاع.
برنامه بورژوازی برای نجات خود چه بود؟ در لحظات مختلف، بورژوازی برنامه‌های مختلفی را اجرا كرد.
برنامه نخست، برنامه نيتی بود كه نماينده سرمايه مالی در نمونه وار ترين شكل آن بود. نيتی مرد بانك‌های بزرگ، كسی بود كه بزرگترين بانك ايتاليا را سازمان داده بود : بانك تنزيلات. اما نيتی در عين حال مرد توسعه يافته ترين، پيشرفته ترين شكل دمكراسی بود. در برنامه نيتی ما وحدت دو عنصر را می‌بينيم : تقدم سرمايه مالی و يك برنامه دمكراسی. دو عنصر كه در نظر اول متضاد بنظر می‌آيند : اولی بسود سرمايه مالی است و ديگری يك برنامه بسيار پيشرفته عوامفريبی اجتماعی است.
اين برنامه معرف چه چيز است؟ معرف تلاش بورژوازی برای يافتن راه برون رفتی از اوضاع. نيتی تحولی عميق در جامعه را پيش‌بينی می‌كرد. او گذار به شكل‌های دولت جمهوری خواهانه، گذار به تشكيل مجلس موسسان را از نظر دور نمی‌داشت. او امكان همكاری نه تنها با حزب مردم بلكه حتی با سوسياليست‌ها را منتفی نمی‌دانست.
نيتی سياست امتياز دادن به گروه‌هايی معين را با هدف به فساد كشاندن آنان ادامه می‌داد. او كوشيد اين سياست را گسترش دهد، به آن پيشرفته ترين شكل‌ها را بدهد.
او به خواست‌های ارتجاعی ترين عناصر بورژوازی گردن گذاشت و گارد شاهی را تشكيل داد، گاردی كه بعدا به آن متكی شد. اما در همان حال به لاس زدن با سوسيال دمكراسی هم مشغول بود و با آنان در مورد اقداماتی جسورانه درعرصه اقتصادی و غيره بحث می‌كرد.
برنامه نيتی را با برنامه اوليه 1919 "فاسيو(دسته)‌های مبارره" فاشيستی مقايسه كنيد. تقريبا همه نكات آن با يكديگر مشترك است. برنامه فاسيو‌ها يك برنامه جمهوريخواهانه است، برنامه نيتی هم راجع به جمهوری زياد سخن می‌گويد. برنامه فاسيوها از تشكيل مجلس موسسان حرف می‌زند. برنامه نيتی آن را منتفی نمی‌داند. برنامه فاسيوها از اقدامات ضدسرمايه داری سخن می‌گويد مانند ماليات تصاعدی بر سرمايه‌ها و غيره، برنامه نيتی نيز به آن اشاراتی دارد.
مشاهده می‌كنيد تلاش‌های بورژوازی ايتاليا را در پايان 1919 و تا نخستين ماه‌های 1920. همه اين تلاش‌ها بر روی برونرفت از بحران از طريق مانوورهای سياسی بسيار پيشرفته متمركز بود. بازتاب آنها در برنامه فاسيوهای مبارزه در 1919 كاملا مشخص است.
با اينحال برنامه نيتی شكست خورد و تحقق نيافت. وضع بگونه‌ای بود كه اجرای آن را ناممكن می‌كرد. اين برنامه به يك سلسله عناصر متضاد برخورد می‌كرد و بناگزير بايد دربرابر موانع سياسی عبورناپذير و فايق نيامدنی متوقف می‌شد.
با اينحال در اساس، اين پرولتاريا و دهقانان جنوب بودند كه برنامه نيتی را خراب كردند. يعنی همان توده‌هايی كه مانورهای رفرميستی پيشرو برای جذب آنان بود. اما آنان مسايلی باز هم پيشروتر را مطرح می‌كردند، يعنی مسئله قدرت، مسئله اشغال زمين‌ها و غيره. كارگران كشاورزی در اميلی، منطقه‌ای كه سنديكاها در آن زمان در آن به بالاترين حد توسعه خود رسيده بودند، مسايلی را طرح می‌كردند كه مالكيت خصوصی در روستاها، يعنی تمام پايه‌ای را كه جامعه بر روی آن قرار داشت به لرزه انداخته بود. برنامه نيتی برنامه‌ای اتوپيست و خيالپردازانه، برنامه‌ای محكوم به شكست بود.
بورژوازی تلاش ديگری كرد. دومين تلاش بورژوازی در دوران پس از جنگ برای برونرفت از بحران دولت جيوليتی بود. جيوليتی يكی از دولتمردان كهنه كار بورژوازی بود. در دوران جنگ او را خائن، شكست طلب می‌دانستند. او نيز موضعی تقريبا جمهوريخواه گرفت مثلا پيشنهاد داد قانون اساسی اصلاح و حق اعلام جنگ از پادشاه سلب شود. يعنی با آنكه او وفادارترين شخص به سلطنت بود و می‌توان گفت كه همو بود كه سلطنت را در مفهوم مدرن آن سازمان داده بود با اينحال موضع جمهوريخواهانه گرفت.
اما برنامه جيوليتی با برنامه نيتی تفاوت داشت. جيوليتی زمانی به قدرت رسيد كه برنامه نيتی ديگر شكست خورده بود.
در برنامه جيوليتی دو عنصر مشاهده می‌شود. نخست اينكه در آن اهميت فاشيسم و همچنين لزوم چنگ زدن به آن همچون جنبشی مسلح برای درهم شكستن پرولتاريا مشاهده می‌شود. از طرف ديگر در برنامه او طرح نابود كردن حزب سوسياليست از طريق بيرون راندن انقلابيون، منزوی كردن رفرميست‌ها و استفاده از آنان در دولت پيش‌بينی شده است.
برنامه جيولتی، آنچنانكه می‌كوشيد در 1921 تا ابتدای 1922 به اجرا گذارد يك برنامه سياسی بود مبتنی بر همكاری طبقاتی در عرصه پارلمانی ميان نيروهای قديمی طبقات حاكم ارتجاعی از يكسو با دو حزب بزرگی كه پس از جنگ شكل گرفته بودند يعنی حزب سوسياليست و حزب مردم. اما همانطور كه ديديم، جيوليتی روی جنبش فاشيستی نيز حساب می‌كرد و آن را همچون جنبشی مسلح در نظر می‌گرفت كه می‌تواند مواضع نيرومند پرولتاريا را در هم شكند.
می توان گفت كه فرمول جيوليتی همان فرمول استامپای تورين بود : ما به يك كابينه جيوليتی، موسولينی، توراتی (سوسيال دمكرات) نياز داريم. اين پايه سياسی و اجتماعی برنامه جيوليتی بود كه تلاش می‌كرد با شكل‌هايی از اين دست بحران را پشت سر گذارد.
در اين زمان چه اتفاقی افتاد؟ لايه‌های تعيين كننده بورژوازی ايتاليايی دريافتند كه برونرفت از وضع بدون مبارزه مسلحانه ممكن نيست. پس از جنبش اشغال كارخانه‌ها، آنان به فاشيسم پيوستند. در اين دوران حزب فاشيست چه می‌كرد؟ شما همان تغييراتی را در آن می‌بينيد كه در بورژوازی ديده می‌شود. برنامه 1919 دسته‌های فاشيستی كنار گذاشته می‌شود. فاشيسم همچون حزبی سياسی وارد پارلمان می‌شود و موسولينی سخنانی كاملا انقلابی بر زبان می‌آورد. او برنامه‌ای را برای همكاری با سوسياليست‌ها در نظر می‌گيرد.
خطی كه فاشيسم بسوی آن حركت می‌كرد همان خط لايه‌های تعيين كننده بورژوازی است. دز اين زمان اين لايه‌های تعيين كننده بورژوازی هستند كه دست بالا را بدست آورده اند. شكل‌ها تغيير می‌كرد، اما مضمون ثابت مانده بود.
اين وضع تجلی سياسی خود را در "پيمان مصالحه" يافت. موسولينی در داخل حزب فاشيست برای انعقاد پيمان مصالحه با حزب سوسياليست مبارزه می‌كرد. سوسياليست ها، پس از رفتن كمونيست‌ها، زير فشار حناح راست خود اين پيمان را پذيرفتند. موسولينی اين پيمان را امضا كرد كه در زير آن می‌توان نام شناخته شده ترين عناصر جنبش سوسياليستی را ديد.
با اينحال و عليرغم اين طرح‌ها، برنامه جيوليتی هم شكست خورد. چرا؟ زيرا همان عواملی كه موجب شكست برنامه اجتماعی نيتی بود همچنان عمل می‌كرد يعنی مداخله توده ها. برنامه جيوليتی نيز در نزد توده مردم جنبشی را به شكل ضدحمله و مقاومت دربرابر حمله فاشيسم بوجود آورد. اين مقاومت موجب پيدايش "سازمان دفاع از خود در برابر فاشيسم" (آرديتی دل پوپولو) شد. اين سازمان‌ها اهميت سياسی بنيادينی داشتند. اينان يكی از عناصری بودند كه موجب به هوا رفتن برنامه جيوليتی شدند.
پيمان مصالحه حياتی كوتاه داشت. مالكان بزرگ زميندار، صنايع بزرگ سنگين، صاحبان مالی برای نابود كردن پيمان مصالحه وارد كار شدند. ناسيوناليست‌هايی كه از موسولينی سازش ناپذيرتر بودند خواهان مبارزه آشتی ناپذير برای برچيدن همه سازمان‌های پرولتاريايی شدند.
طرح جيوليتی نيز در گل واماند. عناصر راست حزب سوسياليست نتوانستند وارد قدرت شوند. نتيجه مستقيم ورود آنان به قدرت انزوای آنان بود يعنی ميليون‌ها كارگر عضو "كنفدراسيون عمومی كار" از آنان جدا می‌شدند. كارگران آنان را به حال خود وا می‌گذاشتند و در نتيجه در دولت، وزرای سوسياليست نماينده كسی جز خودشان نبودند. در آن زمان وقتی توراتی، رهبر حزب سوسياليست، به مقر پادشاه رفت ديگر قابدستمالی بيش نبود. او ديگر نماينده هيچ چيز نبود. نماينده نيرو نبود نماينده ضعف بود.
اين طرح نيز شكست خود، تنها يك راه باقی ماند : راه پيمايی فاشيست‌ها بر رم. از اينجا می‌بنييم اين ادعاها كه راه پيمايی بر رم برضد بخشی از بورژوازی بود يا اينكه ژنرال‌ها تصميم داشتند شليك كنند و غيره چه اندازه كم جدی هستند. اينها با واقعيت منطبق نيست.
درست است كه درون بورژوازی مبارزه بزرگی جريان داشت. بخش مهمی از آنان با بازگشت جيوليتی به قدرت مخالف بودند. اما اين مبارزه درون بورژوازی چيزی نبود جز بازتاب مبارزه توده ها.
در جريان راه پيمايی بر رم، لايه‌های تعيين كننده بورژوازی، بانك‌ها، صنايع بزرگ، فرماندهان، طرف فاشيسم را گرفتند. حتی سلطنت نيز در اين سو ايستاده بود در اين معنا كه مسئله فاشيسم قبلا در دربار طرح و حل شده بود. واتيكان هم از فاشيسم پشتيبانی می‌كرد. بنابراين لايه‌های تعيين كننده موافق بودند. خط آنان همان خط فاشيسم بود.
درون حزب فاشيسم می‌توان يك سلسله تغييرات نسبتا مهم را ديد. مهمترين آن حذف اشاره‌های قبلی به جمهوری بود. اينها در سخنرانی يكی از رهبران فاشيست، تنها سه هفته پيش از راه پيمايی بر رم حذف شده بود. حزب فاشيست خود را همچون يك حزب حكومتی در شرايط آن روز ايتاليا نشان داد.
در همان حال حمله لجام گسيخته‌ای برضد مناطق اصلی مقاومت پرولتاريايی آغاز شد و اينها برچيده شدند. استحكامات پرولتاريايی مناطق اميلی و توسكانا با خاك يكسان شدند. اكثريت بزرگ شهرداری‌های سوسياليست دوباره بدست فاشيست‌ها افتاد. جنبش انقلابی اقليت‌های ملی در منطقه ترنتين به كلی سركوب شد و در تريه‌ست ترور خونينی به راه افتاد. مواضع تعيين كننده نيروی جنبش پرولتارايی ايتاليا بدينسان نابود شد. بورژوازی راه ديگری نداشت، هيچ نيروی سازمان يافته ديگر بورژوازی طرح ديگری را نمی‌توانست ارائه دهد.
چه طرح ديگری می‌توانست وجود داشته باشد؟ تنها يكی : يعنی مبارزه انقلابی پرولتاريا. اين تنها راه حل بود. ما امكان‌هايی را بسيار فراتر از آنچه مورد استفاده قرار داديم بوجود آورده بوديم. كافيست به نمونه "سازمان دفاع از خود پرولتاری" (ارديتی دل پوپولو) توجه كنيد. اما در زمان راه پيمايی بر رم، تناسب نيروها كاملا ديگر به زيان ما شده بود.
يك سياست بهتر، سياستی دقيق تر حزب كمونيست می‌توانست امكان‌های بزرگتری را دربرابر ما باز كند، می‌توانست به تشديد مبارزه ياری رساند. اگر سياست حزب كمونيست آگاه بود و می‌توانست همه توده‌های ناراضی را در يك جبهه واحد مبارزه جمع كند، به احتمال قوی می‌توانست وضع را تغيير دهد و امكان بحران انقلابی را دوباره بازگشايد.
اما در آن زمان ديگر تناسب قوا به زيان ما تغيير يافته بود.
چرا من می‌خواهم به اين مسئله اشاره كنم؟ اين را می‌گويم تا آنچه را در ابتدا گفتم يادآوری كنم و توضيح داده باشم : هيچگاه نبايد تصور كرد كه تكليف سرنوشت مقابله با فاشيسم ديگر بطور قطع روشن شده است. به فرانسه در 6 فوريه نگاه كنيد. تصور می‌شد كه كار ديگر تمام شده است. حزب كمونيست غافلگير اوضاع شده بود. اما بسرعت خود را بازيافت و با يك سياست هوشمندانه‌ی جبهه واحد، توانست در راس توده‌های خلقی قرار گيرد، جهش نوينی به مبارزه دهد، آنان را به سمت نبرد برضد فاشيسم هدايت كند، سدی دربرابر پيشروی آن بوجود آورد.
اين را هيچگاه نبايد فراموش كرد : هربار كه حزب كمونيست موفق می‌شود درون فاشيسم كوچكترين شكافی، كوچكترين روزنه‌ای مشاهده كند بايد گوه‌ای در آن فرو كند و آن روزنه را باز و بازتر كند برای آنكه بتواند بدينطريق اوضاع را تحول بخشد و امكان‌های مبارزه را بازگشايد.

پايان بخش اول از گفتار دوم



راه توده 161 17.12.2007

 

 فرمات PDF                                                                                                        بازگشت