راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

تحلیل هفتگی رویدادهای ایران
کشته شدن دانشجویان انقلابی
خالی شدن میدان برای
آقازاده های از خارج آمده
26 اسفند 1361
(2)
 

یکی از تاریخی ترین اسناد حزب توده ایران، آن تحلیلی است که میان دو یورش به حزب توده ایران و در فاصله بهمن 1361 و اردیبهشت 1362 منتشر شد. هر ایرانی منصف و درعین حال آگاه به مسائل و رویدادهای سه دهه گذشته جمهوری اسلامی، با مرور دقیق این سند، نمی تواند، حداقل در بخش های زیادی از این تحلیل با نظرات بیان شده در آن موافق نباشد و آن را تائید نکند. توجه باید داشت که این سند، پس از دستگیری دبیراول و شماری از اعضای هیات دبیران و هیات سیاسی و کمیته مرکزی حزب توده ایران منتشر شده است. در این دوران زنده یاد جوانشیر مسئولیت دبیراولی حزب توده ایران را در غیاب شادروان کیانوری برعهده داشت و جلسات هیات سیاسی حداقل با شرکت بقایای هیات سیاسی حزب، یعنی طبری، جوانشیر، هاتفی، پرتوی، انوشیروان ابراهیمی و... تشکیل می شد. این تحلیل هفته، که در حقیقت بیانیه این هیات سیاسی در ارتباط با یورش به حزب و ورود جمهوری اسلامی و انقلاب 57 به مرحله ای نوین است، با تائید این هیات سیاسی منتشر شده است.
ما، این شماره تحلیل هفتگی را به دلیل طولانی بودن آن به چند بخش تقسیم کرده و در چند شماره راه توده منتشر می کنیم و در پایان نیز همه آن را بصورت یکجا در آرشیو تحلیل هفتگی قرار خواهیم داد. در این تقسیم بندی سعی شده، چنان عمل شود که تا ابتدای یک موضوع برای هر فصل در نظر گرفته شود تا آنچه در هر شماره – بخش- می آید نیمه کاره نباشد.

26 اسفند 1361- تحلیل هفتگی
مهم ترین عامل دشواری هایی که انقلاب ایران با آن روبروست، حاصل توطئه های مداوم امپریالیسم و قبل از همه امپریالیسم آمریکاست. در گذشته ما شاهد توطئه های مکرر کودتایی و دخالت مستقیم و مسلحانه آمریکا در امور جمهوری اسلامی ایران بوده ایم. این توطئه ها با شکست مواجه شد اما امپریالیسم نه تنها دست از توطئه برنداشت بلکه از شکست ها درس گرفت، نقاط قوت و ضعف جمهوری اسلامی ایران را بهتر شناخت و متحدین تازه ای برای خود در داخل ایران پیدا کرد. پس از روی کار آمدن ریگان، امپریالیسم آمریکا به دنبال سیاست قبلی خود در منطقه خاورمیانه و در مورد انقلاب میهن ما با شدت بیشتری دست به تعرض آشکار و نهان زد و برای این کار نقشه های دور و درازی طراحی نمود و به معرض اجراء گذاشت.
امپریالیسم آمریکا ایران را می خواهد نه کم و نه بیش و برای براندازی جمهوری نوپای ما و به شکست کشاندن انقلاب، از دخالت آشکار و مستقیم نظامی هم ابا ندارد و منتظر فرصت و امکان است. البته تناسب قوای جهانی و پشتیبانی اتحاد شوروی از جمهوری اسلامی ایران، امپریالیسم را به تأمل وا می دارد، ولی از هدف منصرف نمی کند. به ویژه از زمانی که گروه درنده ریگان به کاخ سفید آمده چنان که گفتیم تدارکات نظامی برای دخالت در امور ایران که از زمان کارتر آغاز شده بود با شدت بیشتری ادامه یافته و اینک آمریکا نیروی عظیمی را در خلیج فارس و پیرامون ایران به نام "
فرماندهی مرکزی "مستقر و متمرکز کرده است.
آمریکا با آماده شدن برای تجاوز نظامی به ایران، از محیط متشنجی که در پیرامون ایران از طریق تهدید آشکار به تجاوز پدید می آید، به عنوان عاملی برای ایجاد شرایط دخالت غیر مستقیم نظامی (از راه کشورهای ترکیه، پاکستان، برخی کشورهای عربی دست نشانده) و هم چنین تصریح تکوین وصف آرائی نیروهای ضد انقلابی داخلی بهره می گیرد. در زیر پوشش جنگ روانی که آمریکا به راه انداخته، دشمنان انقلاب در درون جامعه قوی تر می شوند. جو شانتاژ ضد رژیم بالا می گیرد و عوامل امپریالیسم با استفاده از عوام فریبی های به ظاهر مذهبی و تاثیر پذیری نیروهای مسلمان مبارز راحت تر می توانند آن ها را به عقب بنشانند و خود در ارگان های حکومتی بالاتر روند.
امپریالیست های آمریکایی با درس گرفتن از شکست توطئه های قبلی دریافتند که تا وقتی مردم ایران متحد و به انقلاب امیدوارند، تا وقتی ایران دوستان پرو پا قرصی در صحنه جهانی دارد، هجوم به انقلاب و براندازی جمهوری مقدور نیست، اینست که به خرابکاری پرحوصله و حساب شده ای پرداختند و در صدد برآمدند که از نهادهای داخلی و نیروهای مستعد داخلی برای رسیدن به مقصود ماهرانه استفاده کنند و به دست عوامل نفوذی و عناصر ناآگاه قشری و عوامل تروریست خود جو مسموم و متشنجی در کشور ایجاد نمایند. به طوری که مردم نتوانند خود را- حتی در دفاع از جمهوری- راحت احساس کنند. امپریالیست ها محیطی ایجاد کردند که تنها به سود خرابکاران و ناراضی تراشان باشد، شانتاژ ضد کمونیستی را به حدی رساندند که عوامل نفوذی آمریکا در چنان جوی خیلی راحت "انقلابی" شمرده شوند و به آسانی بتوانند تمام دوستان خارجی ایران را برنجانند و برآن افتخار کنند و هر کس را که سر سوزنی عقل زمامداری و دلسوزی نسبت به انقلاب دارد، "شرقی" و "کمونیست" قلمداد کنند.
کار تدریجی و طولانی امپریالیست ها و عمال "سیا"، "موساد" و "اینلیجنت سرویس" اینک دارد به محصول می نشیند. جمهوری اسلامی متاسفانه در وضعی قرار گرفته است که خود دارد به دست خویش پل های دوستی را می شکند و محیط سوظن دلخواه برژینسکی را به وجود می آورد.
برژینسکی به وزارت خارجه آمریکا دستور داده بود که:
"لازم است جو سوء ظن و عدم اعتمادی را که بین ایران و همسایگانش وجود دارد مورد بهره برداری قرار داد.
رئیس جمهور (کارتر و فعلا ریگان) معتقد است که پایان حمایت سیاسی از جمهوری اسلامی خمینی، خصوصا توسط اتحاد شوروی حتما به تضعیف مواضع سیاست خارجی رژیم خمینی منجر خواهد شد.
برژینسکی تاکید می کند که در این مورد باید:
"هم آهنگی وزارت دفاع آمریکا، "سیا" و هم چنین سایر ادارات و موسسات تامین شود و به نظراتی که شاه در مشورت های اخیرش داده است توجه شود.
و حالا هماهنگی وزارت دفاع و "سیا" و همه ادارات آمریکایی به نتایجی رسیده، و کار به آنجایی رسیده که تمام تلاش های اتحاد شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی برای برقراری روابط دوستانه و برابر حقوق با ایران با واکنش های دور از نزاکتی عقیم گذاشته می شود. ولی از سوی دیگر جمهوری اسلامی تمام توهین های کشورهای امپریالیستی را تحمل می کند و اعتراضش به اعمال خشونت بار و ترفندهای براندازی آن ها از حیطه شعارها، که آن هم محدودتر می شود، تجاوز نمی کند و با آشتی جوئی های پشت پرده جبران می شود. و در عین حال برای حفظ "تعادل" در برابر هر اعتراضی کوچک بر ضد جنایت های بزرگ امپریالیسم، الزاما شعارهای خشن در پاسخ محبت های کشورهای سوسیالیستی در روزنامه ها و سخنرانی ها نقش می بندد.
عین همین وضع در مناسبات نیروهای داخلی نیز برقرار شده و خط برژینسکی به طور خزنده همچنان پیش رفته است، تا جایی که امروز دبیر اول و رهبران حزب ما که مدت چهارسال مداوم با قاطعیت از انقلاب و جمهوری اسلامی ایران حمایت کرده و در شکست توطئه های امپریالیستی نقش موثری داشته اند، کسانی که 25 سال در زندان استبدادی شاه پایداری کرده اند، بازداشت می شوند و با روشی خلاف هرگونه اصول اخلاقی (حقوق قانونی که جای خود دارد) حتی به "جاسوسی متهم می شوند! ولی هواداران و متحدین علنی آمریکا، مورد استمالت قرار می گیرند.
موفقیت نسبی توطئه های آمریکا و خط برژینسکی و تاثیر آن ها در تفرقه نیروهای انقلابی و تقویت نیروهای ضد انقلابی- چنان که گفتیم- مهم ترین عامل بحران انقلاب است. بر اثر این موفقیت چنان جوی به وجود آمده است که نیروهای انقلابی و هواداران صدیق راه امام اعتماد و قاطعیت سابق خود را برای پیشبرد انقلاب تا حدودی از دست داده اند- و امید که در آینده این نیرو را باز یابند.
دلیل موفقیت نسبی خط برژینسکی را قبل از هر چیز باید در پایه اقتصادی آن در داخل کشور، در وجود بزرگ مالکان و کلان سرمایه داران جستجو کرد.
در برنامه حزب توده ایران- مصوب فروردین 1360- در این باره گفته می شود:

"سرمایه داران و بزرگ مالکان هنوز حساس ترین شریان های زندگی اقتصادی مردم میهن ما را در چنگ خود دارند و زالووار خون ده ها میلیون زحمتکش غارت شده را می مکند. همین وضع منشاء بزرگ ترین تهدید برای انقلاب است".
امپریالیسم با استفاده از مجموعه شرایط جلو تحول بنیادی اقتصادی را گرفت و از این اهرم برای نفوذ در تمام دستگاه حکومتی و فلج کردن آن استفاده کرد، درست است که در ماه های اول پس از پیروزی انقلاب ضرباتی به سرمایه داران درباری وابسته به امپریالیسم وارد آمد و این خود سبب ازهم گسیختگی برخی رشته های ارتباطی آن ها گشت، ولی امپریالیست ها، به ویژه امپریالیسم امریکا با بدست آوردن متحدین جدید از همان بازاریان بزرگ، رشته های گسیخته را ترمیم کردند، موفقیت نسبی توطئه اخیر آمریکا، همانا در پیدا شدن این متحدین جدید است.
سرمایه داران بزرگ بازار و نمایندگان آن ها، در زمان شاه در سایه سرمایه داران بزرگ مالی- صنعتی وابسته به انحصارات امپریالیستی قرار داشتند و کمتر به حساب می آمدند، پس از پیروزی انقلاب بازار مقام خود را برای بهره کشی و غارت تحکیم کرد و توانست امر بازرگانی داخلی و خارجی را بیش از گذشته در دست خود متمرکز کند و از این راه ارتباط های نزدیک تر اقتصادی و سیاسی با کشورهای امپریالیستی برقرار نماید.
در این چند سال دانشگاه های ایران بسته بود و بهترین دانشجویان خط امام در جبهه ها شهید می شدند (و حتی عده ای از آن ها عمدا به شهادت داده شدند) ولی آن دسته از دانشجویان بسیار بسیار "عزیز" خارج از کشور (یعنی آمریکا و آلمان و انگلستان) که به طور عمده فرزندان همین بازاریان اند، به بهانه این که اعضاء انجمن های به اصطلاح اسلامی هستند، مورد هزار نوع محبت و استمالت واقع شده و تحصیل کرده و نکرده با ریش و تسبیح آمدند- و اگر فارغ التحصیل بودند از گوشه حجره های بازار بیرون شدند- و دستگاه دولتی را پر کردند.
در آغاز انقلاب، سردمداران بازار، با غرض های ویژه خود دنبال انقلاب می آمدند و با رژیم شاه و امپریالیسم آمریکا سرسنگین بودند. اما پس از انقلاب خود طرف معامله سیاسی و اقتصادی واقع شدند و دیگر نیازی به ادامه انقلاب ندیدند و "سه سه بار، نه بار" غلط کردند که انقلاب کردند. لذا برای جبران گناه، در برابر انقلاب ایستادند، و به تناسب رشد جنبش مردمی و طرح ضرورت تحول بنیادی اجتماعی بر شدت مخالفت آنان با انقلاب افزوده شد.


 


راه توده 218 13.04.2009
 

بازگشت