راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

صفحاتی از تاریخ جنبش جهانی کارگری و کمونیستی
انقلاب 1848
و نقش اعضای اولین
حزب کمونیست جهان
ف.م. جوانشیر
(4)


4- آغاز مبارزه مارکس و انگلس
برای ایجاد حزب انقلابی پرولتری- تشکیل "اتحاد کمونیست ها"

مارکس و انگلس پس از روشن کردن مناسبات خود با انواع نظریات فلسفی و اجتماعی و تدوین اصول اساسی آموزش خویش تلاش خود را برای تشکیل حزب انقلابی پرولتری آغاز کردند، آنرا به مثابه یکی از ارکان فعالیت انقلابی خویش تا پایان عمر ادامه دادند.
قبل از مارکس و انگلس- چنانکه در صفحات پیش گفتیم- پرولتاریا حزب مستقل سیاسی نداشت و خواه نا خواه به دنبال بورژوازی کشیده می شد و طبعا در چنین وضعی قادر نبود نقش تاریخی- جهانی خود را ایفا کند. طبقه ایکه وظیفه و رسالت سترگی داشت قبل از هر چیز می بایست به قدرت و رسالت خویش آگاهی یابد، به نیروی سیاسی مستقلی دارای برنامه استراتژیک و تاکتیک علمی بدل شود تا بتواند قدرت حاکمه را به دست گیرد و تحول انقلابی جامعه و حرکت به سوی سوسیالیسم را رهبری کند. و این همه مقدور نبود اگر پرولتاریا در حزب مستقل سیاسی خویش گرد نمی آمد.
در آن زمان متشکل کردن پرولتاریا در حزب مستقل بر پایه تئوری صحیح انقلابی کار آسانی نبود. انواع نظریات نادرست خرده بورژوائی و تخیلی بر محیط انقلابیون تسلط داشت. یافته ها و دستاوردهای مارکس و انگلس تنها بر تعداد انگشت شماری از یاران آنان شناخته بود. قبل از هر چیز می بایست با نظریات نادرست در افتاد و دستاوردهای علمی را به توده ها رسانید. می بایست عده بیشتری از انقلابیون را در کشورهای گوناگون از اسارت نظریات نادرست رهانید و با اندیشه های مارکسیستی آشنا کرد.
برای انجام این مهم مارکس ابتدا مبارزه با نظریات پرودون Proudhon را لازم دید. پرودون اندیشه پرداز خرده بورژوای فرانسوی، با انتقادی که از سرمایه داری می کرد و جملات تند و پر زرق و برقی که به کار می برد، قشر بزرگی از مبارزین فرانسوی و بویژه جوانان و دانشجویان را جلب می کرد و با نظریات خرده بورژوائی و آنارشیستی خویش آنان را گمراه می ساخت (در صفحات بعد پیرامون آنارشیسم توضیحات بیشتری خواهیم داد). وی در اثری به نام "نظام تضادهای اجتماعی و یا فلسفه فقر " با ادعای بزرگی به میدان آمده بود که گویا علوم اجتماعی را بسیار جلو برده و پاسخ همه پرسش ها را داده است. اما در واقع امر وی چیزی بیان نمی کرد جز نگرانی قشرهای خرده بورژوائی از رشد صنایع بزرگ. مارکس به این اثر پرودون جواب قاطع علمی داد. اثری که مارکس علیه پرودون نوشت با کنایه ای به نام اثر او "فقر فلسفه- پاسخی به" فلسفه فقر " آقای پرودون" نام دارد. در این اثر که از همان کلمه اول با زبان مناظره و مجادله- پلمیک – نوشته شد، مارکس ضمن پاسخگوئی به پرودون بسیاری از اندیشه های فلسفی و اقتصادی خود را بیان می کند و در باره جنبش کارگری و تاکتیک انقلابی پرولتاریا نظریات عمیقی ابراز می دارد. این اثر مارکس یکی از اولین آثار مارکسیسم نضج یافته است.
بعلاوه مارکس و انگلس به این فکر افتادند که میان انقلابیون کشورهای اروپائی روابط منظمی برقرار ساخته و راه را برای تبادل نظر و تبلیغ باز کنند. آنان بدین منظور کوشیدند تا ابتدا کمیته های ارتباطی به وجود آورند که "کمیته های ارتباط کمونیستی" نامیده شد. این کمیته ها انقلابیون اروپا را به هم می پیوست و نظریات مارکس را تبلیغ می کرد. اولین کمیته ارتباط کمونیستی در سال 1846 در بروکسل- که مارکس در آنجا به سر می برد- تاسیس شد و توانست با سازمان های کارگری برخی از کشورها از جمله با سازمان چارتیست ها ارتباط یابد.
از میان سازمان های کارگری، بویژه سازمانی که "اتحادیه دادگران" نامیده می شد نظر مارکس و انگلس را بیشتر می کرد. مرکز این سازمان در فرانسه قرار داشت، اما اعضای آن را به طور عمده کارگران آلمانی مهاجر تشکیل می دادند. سازمان مخفی بود، از عقاید کمونیسم تخیلی که خیاط آلمانی به نام وایتلینگ Weitling تدوین کرده بود، پیروی می کرد؛ خواستار عدالت به معنای اعم این کلمه بود؛ می خواست که میان انسان ها، صرفنظر از اختلافات طبقاتی، روابط برابر برقرار گردد؛ همه خوشبخت باشند و غیره و غیره. شعار این سازمان عبارت بود از "همه مردم برابرند". با وجود این نوع تصورات غیر طبقاتی و عدم درک علل بی عدالتی های موجود و چگونگی برطرف کردن واقعی آنها، تا وقتی که مارکسیسم پیدا نشده بود، عقاید وایتلینگ و "اتحاد دادگران" نقش مثبتی ایفا می کرد. اما وقتی مارکسیسم کشف شد باقی ماندن در مواضع کمونیسم تخیلی ارتجاعی بود.
مارکس و انگلس که با رهبران و اعضای این سازمان آشنائی داشتند برای اصلاح نظریات آنان بسیار کوشیدند؛ نادرستی و ناپختگی تصورات فوق طبقاتی آنان را آشکار ساختند و آنان را به نقش تاریخی- جهانی پرولتاریا آشنا کردند. بر اثر فعالیت مارکس و انگلس بخش بزرگی از اعضای این سازمان به سوی نظریات مارکسیستی روی آورده و از آنان خواستند که به عضویت این سازمان در آمده و آنرا از پایه و بنیان نوسازی کنند. این دعوت از جانب مارکس و انگلس پذیرفته شد؛ و آنان هم از نظر سیاسی و هم از نظر سازمانی به تغییر بنیادی "اتحادیه دادگران" پرداختند و این سازمان را به صورت "اتحادیه کمونیست ها" از نو ساختند.
تغییر برنامه ای در "اتحادیه دادگران" که آنرا به "اتحادیه کمونیست ها" بدل کرد عبارت بود از تغییر کمونیسم تخیلی به کمونیسم علمی، آشکار کردن و تاکید بر نقش تاریخی – جهانی پرولتاریا، تعویض شعار "همه مردم برابرند" به شعار "پرولتاریای جهان متحد شوید".
و اما تغییر سازمانی "اتحادیه دادگران" که آنرا به "اتحادیه کمونیست ها" بدل کرد عبارت بود از حذف هر گونه ماده ای در اساسنامه که این سازمان پرولتری را به یک سازمان توطئه گر شبیه می ساخت، استوار کردن سازمان بر اصول سانترالیسم- دمکراتیک، در اساسنامه "اتحادیه دادگران" موادی که به کیش شخصیت میدان می داد و می توانست رهبران را مافوق اساسنامه و مافوق سازمان قرار دهد، وجود داشت. یکی از اولین شرط هائی که مارکس و انگلس برای عضویت در سازمان پیش کشیدند، حذف همه این مواد بود.

اولین کنگره "اتحادیه کمونیست ها" که این تغییرات را پذیرفت در ماه ژوئن 1847 در لندن تشکیل شد. این کنگره جنبه موسسان داشت و در واقع نخستین مجمع کمونیستی جهان بود که به طور عمده بر اساس مارکسیسم استوار بود. در این کنگره "اتحادیه کمونیست ها" تصویب شد. ماده اول این اساسنامه که مارکس و انگلس در تدوین آن نقش فعالی داشتند، چنین می گوید:
"هدف اتحادیه کمونیست ها عبارت است از سرنگون کردن بورژوازی و استقرار حاکمیت پرولتاریا، محو جامعه کهنه بورژوائی که بر آشتی ناپذیری طبقاتی متکی است و بنیانگذاری جامعه نوین بدون طبقات و بدون مالکیت خصوصی".

مارکس در کنگره حضور نداشت. وی به دلیل مشکلات مالی نتوانسته بود از بروکسل به لندن برود. اما در همه فعالیت کنگره حضور اندیشه های مارکس احساس می شد و کنگره با کمک انگلس زیر رهبری معنوی مارکس جریان داشت.
کنگره به مارکس و انگلس ماموریت داد که برنامه سازمان را تدوین کنند. همین برنامه است که به صورت "مانیفست حزب کمونیست" انتشار یافت و با پیدایش خود دوران نوینی را در تاریخ جنبش کارگری گشود.
مارکس و انگلس در "اتحادیه کمونیست ها" فعالیت وسیعی برای تبلیغ نظریات مارکسیستی انجام دادند. عده ای از بهترین مبارزان جنبش کارگری را با این تئوری آشنا ساختند. برای اولین بار کوشیدند تا تئوری انقلابی را با جنبش کارگری پیوند دهند. "اتحادیه کمونیست ها" سازمانی مخفی بود. مارکس و انگلس با تلفیق کار مخفی و علنی پایه ارتباط وسیع حزب انقلابی را با سازمان های وسیع کارگری و سندیکائی بنیان گذاشتند و کوشیدند چنانکه سزاوار است حزب مخفی پرولتری را به هسته ای که هاله وسیعی از انواع سازمان های کارگری دارد، بدل کنند.
"اتحادیه کمونیست ها" مدت کوتاهی عمر کرد. این سازمان که در 1847 تشکیل شده بود در 1852 الزاما منحل شد. "اتحادیه کمونیست ها" نتوانست به یک سازمان بزرگ و کثیر العده کمونیستی بدل شود و به مثابه یک سازمان نقش موثری در ایجاد و تحول محیط سیاسی ایفا کند. اما به عنوان اولین حزب کمونیست جهان طلایه دار احزاب کمونیست، مکتب انقلابیون پرولتری و سلف بلافصل انترناسیونال اول است.
اعضای "اتحادیه کمونیست ها" در انقلاب 1848 اروپا با تمام قوای خویش کوشیدند و بسیاری از آنها به زندان افتاده و به دادگاه کشیده شدند. ما در بحث از انقلاب 1848 از آنها یاد خواهیم کرد.

 



راه توده 234 14.09.2009


 


                                                                                                     بازگشت