راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

رهبران حزب توده ايران
محمود بقراطي
تشکيلاتچي صبور
و دورانديش حزبي
 

 

محمود بقراطي، تاريخ زنده انقلاب و جمهوری انقلابي گيلان بود. سال 1299- 1300 سال تجربه و درس های بزرگ برای انقلابيون آن دوران در گيلان بود و بقراطي در شمار آنها.
جمهوری گيلان که برپا شد، سن و سال او هنوز در حد حضور در هرم هدايت آن انقلاب و آن جمهوری نبود، اما چشم و گوشي بود باز و هوشيار و همه رويدادها را بخاطر سپرد.
کادر نوجوان انقلاب!
بقراطي در سال 1283 شمسي متولد شد، در يک خانواده روشنفکر بزرگ شد. پدر و جدش هر دو پزشک بودند.
در سال 1304 برای ادامه تحصيل راهي تهران شد و در1305 در اتحاديه محصلين تهران فعاليت را شروع کرد. از فعالان اعتصاب کالج دارالفنون در سال 1306 شد که سيزده روز طول کشيد.
در انتخابات دوره هفتم مجلس که تشکيلات مخفي آزاديخواهان تهران دو نفر را کانديد کرده بود او نيز به اين کارزار انتخاباتي پيوست و بدنبال آن، در سال 1308 رسما به عضويت اين تشکيلات پذيرفته شد.
در1310، که قانون سياه رضاشاهي (عليه هر نوع فعاليت کمونيست ها در ايران) تصويب و به اجرا گذاشته شد، و بدنبال توقيف عده زيادی از رهبران تشکيلات مخفي آزادی خواهان او بدستور تشکيلات مخفي به مشهد رفت و 3 سال در آنجا، در حالي که مدير يک دبستان بود به فعاليت مخفي ادامه داد.
پس از آن برای ادامه تحصيل، در سال 1313 عازم اتحادشوروی شد و پس از دو سال، در سال 1315 به ايران بازگشت. اين بار، او به تشکيلات مخفي کمونيست های ايران به رهبری دکتر تقي اراني معروف به گروه 53 نفر پيوست.
پليس که از همان ابتدای بازگشت بقراطي به ايران در تعقيب وی بود، سرانجام در بيستم اسفند 1315 او را دستگير و زنداني کرد.
در1317 همراه با گروه 53 نفر محاکمه و به 10 سال زندان محکوم شد، اما، مانند ديگر محکومان اين گروه که در زندان زنده مانده و به سرنوشت دکتر اراني گرفتار نشده بودند، در مهرماه 1320- يک ماه پس از سقوط رضاشاه و تبعيد انگليسي او به افريقای جنوبي- و پس از 5 سال، از زندان بيرون آمد. از جمله کساني که در ميان گروه 53 نفر، در زندان و پيش از بيرون آمدن از آن در بحث های مربوط به ضرورت تشکيل حزب توده ايران شرکت داشت، محمود بقراطي بود و به همين دليل نيز از بنيانگذاران اوليه حزب توده ايران شد.
رنج زندان رضاشاهي او را بشدت شکسته و نحيف کرده بود اما عزم او را برای ادامه مبارزه نه.
خونسردی، تعادل در انديشه و تصميم، در کنار مقاومت بي امان در برابر دشواری ها، او را بزودی در حزب توده ايران نيز به چهره ای آشنا تبديل کرد.
چند ماه پس از تاسيس حزب توده ايران، تهران را بدستور رهبری حزب و به قصد برپائي تشکيلات حزبي در خراسان ترک کرد. در خراسان، او در کنار اديب آزاده و توده ای "پروين گنابادی" قرار گرفت و آن دو، به ياری هم استوارترين تشکيلات حزبي را در سرزميني بوجود آوردند که هنوز در اندوه کشته شدن "کلنل پسيان" رهبر قيام انقلابي خراسان بود.
در ارديبهشت 1322 اولين کنفرانس ايالتي خراسان تشکيل شد و پس از تحقق اين ماموريت بقراطي، وی بدستور حزب راهي اصفهان شد. تا مرداد 1323 مسئول حزبي اصفهان بود و برای شرکت در اولين کنگره حزبي از اصفهان انتخاب شد. او در همين کنگره به عضويت در کميته مرکزی انتخاب شد.
او با همين سمت، به اصفهان بازگشت تا در قلب شهر و منطقه ای فعاليت را ادامه بدهد که در آن کارگران بيدار شده و ارتجاع مذهبي و بازاری بيمناک دست به هر توطئه ای – از جمله متشکل کردن انواع گروه های فشار- برای جلوگيری از متشکل شدن کارگران و فعاليت حزب مي زد. شجاعت بقراطي در ادامه فعاليت حزبي در اصفهان و متشکل کردن مبارزات کارگری چنان برجسته بود که سرانجام رهبری وقت حزب توده ايران لقب "قهرمان جنوب" را برای وی انتخاب کرد.

بقراطي پس از بازگشت از اصفهان به تهران، يکبار ديگر با تعقيب پليسي روبرو شد و به همين دليل و برای دور شدن از چنگ پليس راهي رشت شد. با به ميدان آمدن دسته های مسلح وابسته به ارتجاع، کارخانه داران و زمينداران بزرگ مازندران وظيفه ديگری در برابر زنده ياد بقراطي قرار گرفت. او که در شهر رشت تقريبا بصورت مخفي زندگي مي کرد، اين بار و با شناختي که حزب از دورانديشي، تسلط به خويش و خونسردی وی در رويدادهای غافلگير کننده داشت، مامور تشکيلات مازندران غربي شد و مسئوليت کل تشکيلات دهقاني مازندران را نيز برعهده اش گذاشتند. پس از سامان دهي وظائفي که حزب برعهده اش گذاشته بود، به گيلان بازگشت و سپس بار ديگر راهي تهران شد. بقراطي استعداد خارق العاده ای در کار تشکيلاتي داشت، به همان اندازه که در سخن گفتن و قضاوت کردن شتاب نداشت و ابتدا مي انديشيد و سپس دهان باز مي کرد. اين خصلت بقراطي، از وی يک طرف مشورت همگاني ساخته بود. پيگردهای پليسي، سرانجام مهاجرت نا خواسته ايی را به بقراطي تحميل کرد و او نيز سرانجام، مانند شماری از کادرهای انقلابي ايران در مهاجرت (اتحاد شوروی) پس از يک عمر تلاش انقلابي و پايداری بر سر ايمان خويش، چشم بر جهان فروبست.

 

    

  فرمات PDF                                                                                                        بازگشت