راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

نظامی های

رضا شاه

بر سر کردها

آوار شدند!

"مناسبات ارضی در کردستان"

علی گلاویژ (34)

 

 

 

4- تحول قطعی در طرز زندگی

 

تحول در مسئله استفاده از زمین موجب تحول در طرز زندگی نیز شد. از سویی اسکان داوطلبان وسعت و سرعت فراوان کسب نمود و از سوی دیگر اسکان اجباری ("تخته قاپو" کردن) به سطح سیاست دولت ارتقاء یافت. روشن است که هیچ کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی "طبق خواست قلبی خود" طرز زندگی اسکان اختیار نمی کند. ما قسمتی از اسکان را بدان جهت اسکان داوطلبانه می نامیم که تحمیل کننده آن بر مردم نه فشار و جبر عریان دستگاه دولتی، بلکه زندگی اجتماعی و اقتصادی خود جامعه بوده است.

نخستین مبتکر و مجری سیاست اسکان اجباری در کردستان، دولت عثمانی بوده است. دولت عثمانی این کار را از سال 1845 (1224) شروع کرد و اگر چه با تانی، ولی بهر حال آن را پیش می برد. در نتیجه فعالیت "اسکان باشی" (ماموران اسکان) و فشار متمادی دولت عثمانی طی ده ها سال، بالاخره در سال های 1913- 1910 (1292 – 1289) قریب یک سوم کوچ نشینان و نیمه کوچ نشینان کردستان عثمانی به کلی و یا تقریبا به کلی اسکان یافته بودند. سرعت گرفتن اسکان در کردستان عثمانی خود به خود در کردستان ایران اثر می گذاشت. زیرا هم کردهای عثمانی که تا این تاریخ برای ییلاق به کردستان ایران می آمدند و هم کردهای ایران که تا این تاریخ برای قشلاق به کردستان عثمانی می رفتند با تشدید اسکان از جانب دولت عثمانی، با اشکالات جدید روبرو شدند. دولت عثمانی با این کار دو هدف را تعقیب می کرد. یکی حرکت در سمت تمرکز سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور و دیگری فشار بر خلق کرد به منظور "تبدیل نمودن وی به ترک!"

ولی دولت ایران تا آغاز ربع دوم قرن 20 سیاست اسکان اجباری را به مثابه سیاستی در سطح دولت به موقع اجرا نگذاشته بود. اما از این دور به بعد دولت ایران نیز به منظور اسکان اجباری کوچ نشینان و نیمه کوچ نشینان در سرتاسر ایران و از آن جمله در کردستان دست به یک رشته اقدامات نظامی، سیاسی و اداری زد. اسکان که در شرایط تاریخی معین رویدادی مترقی است، در ایران آن روز به یکی از وسایل اجرای سیاست تمرکز ضد ملی و ضد دمکراتیک کشور زیر رهبری رژیم دست نشانده استعمار انگلیس مبدل شد. بهمن بیگی که در باره عشایر استان فارس تدقیق نموده می نویسد: شخصی به نام سروان عباس که مامور اسکان قشقایی ها بود، شیر زنان ایل را به توله سگ هایش می نوشانید و در مقابل این جور و تطاول ها بود که قشقایی ها در سال 1308 سر به قیام برداشتند. نویسنده دیگر (مهدی بامداد) می گوید: امیر احمدی و خزاعی- دو امیر لشکر رضاخان – که مامور اسکان لرها بودند، برای فریب مردم به دروغ قرآن مهر کردند و آنها را قتل و عام نمودند. اعمال زور و ستم علیه ایلات و عشایر به نام اسکان به قدری شدید بود که حتی مرتجع خونخواری مانند مخبرالسطنه هدایت می گفت: اگر در این جنایات شرکت کنم در برابر "وجدانم" شرمسار خواهم بود.

تمرکز به دست رژیم کمپرادور- فئودال دست نشانده، بیش از این نمی توانست باشد. در همان ایام کسانی هم بودند که در این مسئله دید معقول تری داشتند و به جای اسکان اجباری در کردستان، پیشنهاد اشاعه فرهنگ، تاسیس مدارس صنعتی، افتتاح شعب بانک فلاحت، ایجاد کارخانه ها، کشیدن راه، ایجاد مراکز بهداشتی و دامپزشکی و غیره می کردند و معتقد بودند که از این طریق می توان سیاست اسکان واقعی را درکردستان اجرا نمود.

مسئله ای که بیان آن از لحاظ علمی قابل توجه است این است که دامداران کوچ نشینی در قوام ملی خلق کرد نقش مهمی داشته است. این دامداری از سویی به علت تک کالایی بودن، مبادله را ضروری می ساخت و از سوی دیگر موجب آن می شد که هر سال دو بار ده ها و صدها هزار خانوار دامدار کوچ نشین در داخل کردستان از قشلاق به ییلاق (که گاهی صدها کیلومتر فاصله داشتند) حرکت کنند. آنان با این مبادله و با این حرکت، در میان فرهنگ های ساکنان اسکان یافته مناطق ییلاقی و فرهنگ های ساکنان اسکان یافته مناطق قشلاقی نوعی ارتباط دائمی برقرار می کردند. به طور ساده می توانیم بگوییم که حرکت منظم این توده عظیم هر سال دو بار از یک سر کردستان به آن سر دیگر، به مثابه قاشقی بود که در میان دو منتهی الیه مسیر خود "دیگ جامعه" را بهم می زد و به آمیزش فرهنگ های قبیله ای و ناحیه ای و لهجه ها و شیوه های بیان و غیره کمک می نمود و آنها را یک دست می ساخت. امروز در کردستان مناطق فراوانی وجود دارند که گرچه گاهی صدها کیلومتر از هم دورند، ولی حتی در مسائل فرعی و غیره عمده هم یک وحدت عجیب در میان فرهنگ های محلی آنها مشاهده می شود. گاهی اهالی دو منطقه که صدها کیلومتر با هم فاصله دارند با چنان لهجه واحدی از زبان کردی تکلم می کنند که تشخیص آنها از هم خیلی مشکل است.

طرز زندگی و اقتصاد قرون وسطایی دیگر دورانش سپری شده بود. ولی سیاست رژیم پهلوی حاکم بر ایران آن روز مانع از آن شد که این تحول ضروری تاریخی، یعنی الغای طرز زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی مجرای طبیعی و معقول خود را طی کند. حکومت پهلوی بی آن که کوچک ترین انگیزه و شرایط مساعد برای اسکان ایجاد کند، در اجرای این سیاست فقط و فقط به زور و سرکوب متکی بود. تنها کاری که این حکومت برای تشویق اسکان انجام داد و در انتشارات آن روز به چشم می خورد این است که در 12 مرداد سال 1307 قانونی به تصویب مجلس رسید که طبق آن مقرر شد از آن تاریخ به بعد مالیات دام فقط از کوچ نشینان اخذ شود و اسکان یافتگان از این مالیات معاف باشند.

بقیه هر چه بود سرکوب و قتل عام و غارت و تبعید و قلدری بود. دولت ایران برای اجرای اسکان اجباری، دولت آن روز ترکیه را هم به یاری طلبید و با اتکاء بر قرارداد 1309 ایران و ترکیه، در زمینه اسکان جسورانه تر و جری تر عمل نمود و علیه چندین گروه بزرگ ایلات دامدار کردستان دست به تضییقات سیاسی و عملیات نظامی زد، مثلا در همین دوران بود که ایل بزرگ حلالی به شدت سرکوب و افراد آن به اردبیل و قم و ساوه و قزوین تبعید شدند. به همراه سران ایل حلالی، هزاران نفر از افراد زحمتکش و محروم و ده ها هزار راس اغنام و احشام آنها در تبعید و اسارت از بین رفتند.

تنها حلالی ها نبودند که قربانی سیاست ضد ملی و ضد دمکراتیک رضاشاه شدند جنایاتی که نیروهای شاه به فرماندهی سرهنگ کلنعلی خان نخجوان علیه عشایر و طوایف کرد مرتکب شدند، در میان کردها هنوز هم با نام "فاجعه کردهای آرارات" یاد می شود. سرنوشت خونین گلباخی ها مریوانی ها و جوانرودها هنوز زبانزد خاص و عام است. ولی در آن دوران مطبوعات رسمی شاهنشاهی این جنایات را یا مسکوت می گذاشتند و یا تحت عناوین "فتوحات مشعشع" به خورد مردم می دادند.

به هر حال، زیر تاثیر عوامل عینی و ذهنی، طرز زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی در کردستان به زوال گرائید. این گونه اسکان اجباری ضد ملی و ضد دمکراتیک نمی توانست جز ویرانی و استیصال نتیجه ای به بار بیاورد. دلیلش هم روشن است. ادامه آن اقتصاد و طرز زندگی که از وضع مشخص و سطح رشد مشخص جامعه محلی جوشیده بود، از جانب دولت منع می شد و برای ایجاد اقتصاد جدید و طرز زندگی جدید هم از جانب دولت هیچ گونه شرایطی ایجاد نمی شد. نتیجه یک چنین سیاست مخربی هم معلوم است: از آنجا رانده و از اینجا مانده. یکی از علل عقب ماندگی وحشتناک کردستان، همین "حل نظامی" مسائل اجتماعی و ملی و خلقی بود که باید نظام های متکی بر منافع توده های محروم و زحمتکش، از آن تجربه اندوزی کنند و از این "راه حل" احتراز نمایند.

محض داشتن، تصور مشخص از جریان اسکان در کردستان ایران، طرز زندگی اخلاف عده ای از بزرگ ترین ایلات و عشایر کوچ نشین و نیمه کوچ نشین سابق کردستان را، در اواسط قرن 20 مورد بررسی قرار می دهیم. طبق اسناد فرهنگ جغرافیایی ایران منتشره در سال 1331 (1952) در آن دوران (اواسط قرن 20) طرز زندگی اخلاف عشایر و ایلات مورد نظر بدین قرار بوده است:

کلهرها. در این زمان از کلهرها فقط 5 تیره (اردشیری، شیرزادی کیانی، باپیر و عبدالمحمدی) که جمعا در حدود 1500 خانوار بودند زندگی کوچ نشینی داشتند.  بخش گیلان غرب (محل سکونت کلهرها) در همانسال عبارت از 5 دهستان مشتمل بر 118 آبادی با 39900 نفر سکنه بود.

سنجابی ها. موطن اصلی آنها دهستان سنجابی دارای 147 ده با 19 هزار نفر سکنه بود. قسمت اعظم سنجابی ها به طور دائم در ده زندگی می کردند و قسمت دیگر آنها فصل زمستان در خانه های واقع در دهات و فصل تابستان در چادرهایی که در حوالی دهات برپا می شد، بسر می بردند. دامداران ثروتمند در فصل زمستان با گله ها و خانواده های خود به قصر شیرین، زهاب، نفت شاه، سرگله و حیگیران می رفتند و در آنجا در چادر زندگی کرده به تربیت اغنام و احشام مشغول می شدند.

گوران ها. مسکن آنها، یعنی بخش گوران مشتمل بر 113 آبادی با 18 هزار نفر سکنه بود. همه طوایف گوران مسکن ثابت داشتند. با وجود این در فصل زمستان بخشی از گوران ها گله های خود را به دشت زهاب می بردند.

قبادی ها، ولدبیگی ها و باباخانی ها. همه آنها حداقل برای فصل زمستان مسکن ثابت داشتند و اکثریت آنها به طور کامل اسکان یافته بودند.

جوانرو (جوانرودی ها)، دهستان خوانرود (موطن آنها) دارای بیش از 100 روستا با قریب 12 هزار نفر سکنه بود. جز تیره های ایناخی، زردوئی و امامی بقیه کاملا اسکان یافته بودند.

گروه های ساکن سرزمین مکری. در میان اسلاف منگورها، دیبوکری ها، مامش ها، پیران ها، زرزاها، گورگ ها، خانزاده ها و بیگ زاده ها که ساکنان قدیمی این منطقه اند، در اواسط قرن 20 جز شقاق ها کوچ نشین دیگری وجود نداشت. شقاق ها که بیش از چند صد خانوار نبودند، در فصل تابستان به کوهستان های افشار و سهند می رفتند و در زمستان به دشت میاندوآب و سواحل چپ "زرینه رود" و جنوب شرقی دریاچه ارومیه باز می گشتند و در زاغه هایی که زیر زمین می کندند زندگی می کردند. ده ها هزار خانوار دیگر ساکن سرزمین مکری اسکان کامل یافته بودند. برخی ها بر این عقیده اند که در این دوران در سرزمین مکری تعداد کوچ نشنیان از 3-2 هزار نفر تجاوز نمی کرد.

شکاک ها و جلالی ها. همه شکاک ها و اکثریت جلالی ها اسکان یافته کامل بودند. جلالی ها در دهات دهستان های ساری سوباسار (44 روستا) از اراضی این ده ها به مثابه قشلاق استفاده می نمودند و در فصل تابستان گله های خود را به ییلاق های اواجیق و چالدران می فرستادند.

میلان ها. در دهات گجرات واقع در همین بخش زندگی می کردند و در فصل تابستان گله های خود را به کوه های ساری چیچک و ساری چمن می فرستادند.

مطلبی که ذکر آن هم از لحاظ اجتماعی- اقتصادی و هم از لحاظ سیاسی دارای اهمیت است این است که با وجود الغای طرز زندگی کوچ نشینی و نیمه کوچ نشینی، در مناطقی از کردستان و همچنین سرتاسر ایران حرکت ییلاق و قشلاق هنوز هم ادامه دارد. ولی این حرکت ییلاق – قشلاق را نمی توان کوچ نشینی نامید زیرا اینان، اولا) مسکن ثابت دارند، ثانیا) اقتصاد آنها یک اقتصاد انفرادی مستقل است، ثالثا) اقتصاد آنها بستگی گروهی و ساختمانی پاتریارکال – فئودالی ندارد، بلکه یک اقتصاد کالائیست که با هزار پیوند به بازار سرمایه وصل شده است. این گونه اقتصاد های کوچنده دامداری در پیشرفته ترین کشورهای جهان وجود دارند که هر سال طبق نیازهای تولیدی و بر اساس به کلی متفاوت با نومادیسم، دام های خود را از قشلاق به ییلاق می برند و برعکس. بسیاری از کسانی که در باره ایران و به ویژه کردستان مطلب نوشته اند، به محض یافتن چند چادر در ییلاق، حکم صادر کرده اند که در این منطقه زندگی کوچ نشینی دایر است! بدترین اشتباهات در این مورد به محققان ایرانی و ترک تعلق دارد.

در نیمه دوم قرن 20 حتی این گونه کوچ کردن ها هم در کردستان به شدت کاهش یافت. یعنی در سال 1335 در استان آذربایجان غربی (که قسمتی از آن کردنشین است) 28/0 درصد، در استان سنندج 036/0 درصد و در استان کرمانشاهان 4/6 درصد مساکن عبارت از مساکن چادری و روستایی بود. بی شک در بخشی از این چادرها هم نه کوچ نشینان کلاسیک، بلکه کسانی زندگی می کردند که کوچ کردنشان بر مبانی جدید قرار داشت. این فاکت در تاریخ کردستان ایران دارای اهمیت فراوان است. زیرا از طرفی بیانگر تغییرات مهم در ساختمان اقتصاد روستایی کردستان و مسئله استفاده از زمین است و از طرف دیگر اثبات می کند که کرد نه "ترک کوهستانی" و نه "چادر نشین" است و بلکه مثل همه خلق های دیگر جهان راه رشد تاریخی جامعه بشری را می پیماید.

 

برای مطالعه بخش های پیشین می توانید به لینک های زیر مراجعه نمایید:       

 

1 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.html

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/may/index552.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html

9 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/galavij.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/galavijh.html

12- www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/jolay/index562

13  http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/galavigh.html

14- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/galavigh.html

15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/galavigj.html

16- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/galavijh.html

17- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/galavijh.ht

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/galavgj.htm

19- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/galavigj.ht

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/galavijh.ht

21 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/galavijh.html

22 - http://rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/galavijh.htm

23 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/galavijh.html

24- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/574/galavij.html

25- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/galavijh.htm

26- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/galavigh.ht

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/galavijh.htm

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/galavijh.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/desamr/index579.h

30- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/galavigj.htm

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/galavijh.htm

32 -http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/galavijh.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/galavijh.html

 

 

تلگرام راه توده 

https://telegra.me/rahetudeh

 

 

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 584  راه توده -  30 دی ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت