راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

سمینار 80 سالگی حزب توده ایران

در کودتای سال 32

شرایط انقلابی در ایران حاکم نبود

 

بمناسبت هشتادمین سالگرد تاسیس حزب توده ایران، سمیناری با حضور چند پژوهشگر تاریخ ایران بطور عام و تاریخ حزب توده ایران بطور خاص برگزار شد. سخنران اصلی این سمینار پژوهشگر ارشد تاریخ سیاسی معاصر ایران "یروان آبراهامیان" بود. پس از سخنرانی وی، پرسش و پاسخ ها آغاز شد. ما تاکنون علاوه بر سخنرانی یروان آبراهامیان در این سمینار یا کنفرانس، پرسش و پاسخ ها را عینا و  به ترتیب منتشر کرده ایم. از جمله، بخشی که دراین شماره می خوانید.

 

 

افشین متین عسگری: به عنوان یک احساس درونی میخواستم این پرسش را در مقابل پروفسور آبراهامیان مطرح کنم. میتوانم تصور کنم که افرادی از میان حضار نیز همچون من در این فکر باشند که شما واقعاً چه انتقاد اساسی به حزب توده دارید؟ و این نقص چه نقشی در ضعف یا شکست آنها داشت. اصلاً آنها چه کار اشتباهی کردند؟

یرواند آبراهامیان: در کدام دوره؟

افشین متین عسگری: منظور من بیشتر اشتباهات کلی استراتژیک است نه اشتباهات تاکتیکی. من مطمئنم که شما خواهید گفت که آنها اشتباهات زیادی مرتکب شدند. فکر میکنم بحثی که ما تا به حال داشته ایم در واقع تلاش برای باطل کردن پیشداوری ها و سوءتفاهمات درباره حزب توده بوده است و تلاش کرده ایم اتهامات دروغینی را که به حزب توده زده شده است و مشکلاتی را که درباره آنها مطرح شده است، و نداشته اند، برملا و اصلاح کنیم و روایت درستی به دست بدهیم. فکر میکنید که نقطه ضعف یا اشتباه اساسی و استراتژیک آنها چه بود؟

یرواند آبراهامیان: پرسش شما بار دیگر به همان چیزی مربوط میشود که به آن تهیه کیمیا میگوییم. اگر کیمیا درست باشد، در آن صورت شما در وضعیت درستی قرار دارید. بیایید موضوع را به نحو دیگری مطرح کنیم. آیا در جامعه ایران امکان پذیر بود که ما چه در دهه 20 تا31  انقلاب داشته باشیم؟ اگر شما به متن اصلی جامعه نگاه کنید، هیچ کیمیایی برای تبدیل کردن آن به طلا به کار گرفته نشده است و شما اساساً فقط فلزات پایه در اختیار دارید و هیچ نوع شعبده یا جادو یا محرک قرون وسطایی نمیتواند فلزات پایه را به طلا تبدیل کند. در سال32 نیز این فکر که اگر حزب توده به نحو درستی عمل کرده بود، ما میتوانستیم به جای کودتا با انقلاب پیروزمند مواجه شویم، اشتباه بود. اگر مجدداً به اسناد تازه ای که منتشر شده اند نگاه کنید، می بینید که احتمال چنین چیزی وجود نداشته است. در سال 32 سیا آشکارا ادعا میکرد که ایران در آستانه انقلاب قرار دارد و بسیاری از ما در واقع به نحوی با گفتمانی که در 32 رایج بود گمراه شده بودیم و تصور میکردیم که کشور در آستانه یک انقلاب است، زیرا آمریکایی ها و انگلیس ها ادعا میکردند که کشور در آستانة یک انقلاب قرار دارد، شاه ادعا میکرد که کمونیستها قادرند قدرت را به دست بگیرند و خیلی ها بر این اساس تصور میکردند که امکان واقعی یک انقلاب سوسیالیستی وجود دارد. تعداد زیادی از نسلهای جوان این جور فکر میکردند و حتی هنگامی که من نیز شروع به کار کردم اساساً این خط را دنبال میکردم. اما اگر حالا به اسناد، حتی اسناد خود سیا، نگاه کنید، می بینید که حرف دیگری زده اند و چنین چیزی کاملا بی منطق و باورنکردنی است. خود اسناد سیا اساساً میگویند که حزب توده هیچگونه شانس به قدرت رسیدن ندارد. سندی از سیا وجود دارد که درست یک روز قبل از کودتا تهیه شده است، و این همان کودتایی بود که قرار بود مانع از موفقیت کودتای کمونیستها بشود. سیا در این سند به روشنی و با قاطعیت میگوید که کمونیستها در موقعیتی قرار ندارند که قدرت را به دست بگیرند. آنها از لحاظ عددی کم اند، اساساً در شهرها متمرکزند، مسلح نیستند، برای صحبت کردن درباره انقلاب آمادگی ندارند و اساساً درباره حمایت از مصدق صحبت میکنند. بنابراین همه این ماجرا منظره ای ظاهری و ساختگی است که در پشت آن چنین واقعیتی وجود ندارد و بسیاری از مردم آن منظره را به عنوان واقعیت در نظر گرفتند. شباهتی که اغلب به کار می برند آن است که ایران شبیه به چکسلواکی بوده است و ایران قرار بود که به راه چکسلواکی برود و حتی امروز مع الفارق است. در چکسلواکی، حزب کمونیست و متحدانش بیش از  11 درصد جمعیت را تشکیل میدادند. در ایران حزب توده  3.2 درصد از آراء انتخاباتی را به دست آورد. در چکسلواکی، حزب کمونیست وزارتخانه های عمده را در کنترل داشت، امنیت، رسانه ها، و پلیس. بیشتر ارتش توسط ارتش سرخ آموزش داده شده بود. همه کاری که مجبور بودند انجام دهند آن بود که مازاریک را وادارند که کنار برود و آنگاه کودتا روی داده بود. سیا نشان میدهد که هرچند حزب توده در سازمان دادن تظاهرات یا سازمان دادن درخواستها مهارت داشته است، اما به هیچ وجه در موقعیتی قرار ندارد که کودتا کند یا انقلابی را به راه بیندازد. بالا بردن اهمیت یا اندازة حزب توسط مخالفان و البته خود حزب انجام میگرفت، نظیر هر حزبی که به بزرگ کردن خود و اهمیت خود تمایل دارد و تلاش نمیکند که خود را کم اهمیت یا کوچک نشان بدهد. در نتیجه، بر اساس این تبلیغات، سرانجام نتیجه میگیریم که حزبی عظیم یا بزرگترین حزب وجود داشته است. بعد می پرسیم، پس چرا موفق نشد؟ اما حزب توده در واقعیت در جایگاهی قرار نداشت که در چنین کاری موفق شود. خود مصدق نیز در دادگاه خود این را گفته است که حزب توده حتی یک تانک یا یک مسلسل نداشته است، چگونه میتوانست قدرت را تصرف کند؟

ما اغلب فراموش میکنیم که آمریکایی ها بیش از ده هزار قشقایی مسلح داشتند و انگلیسها نیز تعداد بیشتری افراد مسلح در بختیاری و بویراحمد داشتند. به چکسلواکی که نگاه میکنم یادم نمیآید که قبیله ای در آنجا توسط انگلیسها و آمریکاییها مسلح شده باشد (خنده) تا به مقابله با کمونیستها برآیند. بنابراین موازنه قدرت در این دو کاملاً متفاوت بوده است و کل این فکر که اگر حزب توده درست عمل میکرد به نحوی میتوانست در سال 32 انقلابی به راه اندازد به نظر من کاملاً تخیلی است و به کیمیاگری قرون وسطایی شباهت دارد.

افشین متین عسگری: منظورم این نبود که آنها انقلابی به راه بیندازند. منظور من این بود که آنها میتوانستند سرسپردگی خود را به اتحاد شوروی کنار بگذارند، به مصدق بپیوندند و به حزب ایرانی مشروطه خواهی با گرایش سوسیالیستی تبدیل شوند که میتوانست خط متفاوتی را به وجود آورد که غیرممکن نبود. این علت رویگردانی از آنها و انتقادات نسبت به آنها از سوی چپ بود. شاید آنها نمیتوانستند آن خط را اصلاح کنند. من انتظار برپا کردن انقلاب از آنها ندارم. من از آنها انتظار داشتم که در مسیری که آغاز کرده بودند به حرکت ادامه بدهند. من فکر میکنم این یک راه حل بود، اما آنها از آن استفاده نکردند.

یرواند آبراهامیان: البته در اوت 32 آنها به طور کامل از مصدق حمایت میکردند و من نمیدانم این سیاست علیه سیاست شوروی بود یا نه و من نمیدانم که اگر آنها بیشتر حمایت کرده بودند آیا این کار از کودتا جلوگیری میکرد یا نه اما من واقعاً فکر میکنم که مسائل مرزی وجود داشتند که کودتا را نه به تصمیمی تاکتیکی برای انجام این یا آن کار تبدیل کرد. شورویها تقریباً آن زمان از مصدق حمایت میکردند و در واقع فکر میکنم یکی از دلایل کودتا این بود که مصدق به شورویها نزدیکتر شده بود و سه ماه قبل از کودتا مذاکراتی را با اتحاد شوروی آغاز کرده بود. مذاکرات صمیمانه ای میان مسکو و در تهران انجام شده بود.

استفنی کرونین: افشین صحبتهایی در این زمینه کرد که من به آن فکر میکردم، اما هنگامی که ما به این جنبه از استراتژی حزب توده نگاه میکنیم، واضح است که در دهة 30 شرایط عینی به شکل نمایانی نامساعد بود. در این مورد تردیدی وجود ندارد. اما معهذا این وظیفة یک حزب سیاسی است که استراتژی مناسبی تدوین کند که اهداف او را در میان مدت و بلند مدت به پیش ببرد و به نظر نمیرسد که حزب توده این کار را در آن دهه انجام  داده باشد. البته احتمالاً توانایی و فرصت رهبری یک انقلاب برای حزب توده وجود نداشت، اما یک استراتژی که به آن امکان میداد نوعی نفوذ را در کشور حفظ کند، لازم بود. اما به نظر من میرسد که چنین برنامه ای تهیه نشد و وضعیت به نظر بسیار مشکل آفرین شد و حزب توده نه تنها با کودتا مواجه شد، بلکه عملاً در داخل کشور نابود شد،

بنابراین، همانطور که افشین در اظهار نظر دوم خود گفت، میخواهم بدانم که بسیار خوب، انقلاب را کنار میگذاریم و قبول داریم که شرایط بسیار دشواری وجود داشته است، اما آنها چه باید میکردند که دستکم به آنها امکان میداد اعتبار خود را در داخل کشور حفظ کنند. آیا فکر کردن دربارة آن ناممکن است یا میتوانیم به استراتژیهای دیگری در آن دوران فکر کنیم؟

یرواند آبراهامیان: به این دلیل است که فکر میکنم اسناد داخلی اهمیت زیادی دارند، زیرا ما از همه بحثهایی که در فاصله 22 تا 32 انجام گرفته بود اطلاع نداریم. در اینجاست که به نظر من اشتباهات واقعی صورت گرفته است، یعنی هنگامی که جنبش ملی شروع به ملی کردن نفت کرد، از 30تا 31 و حزب توده به مصدق انتقاد میکرد و این امر سپس موجب بروز شکاف عمیق میان جنبش ملی و جنبش حزب توده شد. بنابراین دوست دارم بدانم که در بحث ها چه کسی اساساً علیه مصدق استدلال میکرد و چه کسی به نفع او. و از این مسئله اغلب سوءاستفاده شده تا علت کودتا را به واسطه آن توضیح بدهند. این ماجرا علت کودتا را نشان نمیدهد، زیرا تا 32 حزب توده سیاست خود را نسبت به مصدق تغییر داده بود و به طور کامل از مصدق حمایت میکرد، بنابراین مثال هایی که افراد از انتقادات حزب توده به مصدق ارائه میدهند مربوط به دوره های قبل است و آنهایی که این داستان را از خود درمیآورند، وانمود میکنند که این انتقادات همچنان تا  32 ادامه داشته است، اما در سیاست حزب توده  تا 32 و در واقع پس از قیام 30 تیر تغییر جدی نسبت به مصدق ایجاد شده بود و اینکه چرا این تغییر جدی روی داد و چه کسی اساساً نقش اصلی را در این تغییر داشت، مهم است.

در اینجا ممکن است نقش شورویها مهم باشد و از آنجا که ما از بحثهای داخلی اطلاع نداریم، نمیتوانیم نظر قاطع بدهیم. من جداً معتقدم که بزرگترین اشتباه، نشناختن ماهیت کارزار ملی شدن نفت بود و آنها به جای اینکه آن را یک جنبش ملی واقعی بدانند، نوعی اقدام از سوی آمریکا برای تضعیف انگلیس ارزیابی میکردند و این سیاست در واقع این وضع بسیار نامساعد را در برخورد با مصدق و همچنین در کل جنبش ملی برای آنها به وجود آورد. برای اطلاع دقیق از دلایل این وضع باید به آرشیوهای داخلی حزب دسترسی داشت و ما سرانجام ممکن است به این نتیجه برسیم که شخصیت هایی که در واقع اغلب رقیب یکدیگر بودند در مورد این مسئله در واقع اتفاق نظر داشته اند، زیرا در این سیاست این شخصیت ها یا «من»ها نبودند که تعیین کننده بودند، بلکه در واقع ارزیابی آنها از وضعیت و تعهداتشان تعیین کننده بود، اما این چیزی است که من دربارة آن اطلاعی ندارم اما به شدت مایلم بدانم که نظر افراد در این مورد چه بوده است.

 تورج اتابکی: در پاسخ به افشین، میخواهم از دو اپیزود یاد کنم، یکی زمانی است که امتیاز نفت شمال توسط اتحاد شوروی مطرح میشود. این بهترین وقت برای آن بود که حزب توده موازنة منفی نظیر مصدق به کار ببرد: نه اتحاد شوروی نه انگلیس. این بهترین سیاست بود، نه اینکه مردم را به خیابان بیاورد و از امتیاز قدیمی پشتیبانی کند.

این حرکت واقعاً در داخل حزب توده مشکل ایجاد کرد. دومین نکته که برای حزب توده مشکل ایجاد کرد منحل کردن کل شاخه های حزب ظرف مدت 33 ساعت در آذربایجان و تحویل دادن آن به پیشه وری بود.

یرواند آبراهامیان: این موضوع همانطور که متذکر شدم یکی از عرصه هایی است که ما واقعاً باید بحث ها را در کمیته مرکزی در اختیار داشته باشیم و ببینیم هنگامی که آنها به طور ناگهانی با این واقعیت رو به رو شدند که شورویها درخواست امتیاز نفت کردند چه بحث هایی کردند. رادمنش درست یک هفته قبل از این در مجلس درباره ملی شدن صنعت نفت صحبت کرده بود و ناگهان آنها با درخواست شورویها رو به رو شدند.

البته اگر شما این موضوع را به طور مجزا و بی ارتباط با دیگر مسائل بررسی کنید، از دیدن تصویر بزرگ غافل خواهید شد که طبق آن آمریکایی ها و انگلیس ها نیز در همان زمان در تلاش گرفتن امتیاز نفت در آذربایجان بودند!

لینک شماره های گذشته:

1 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/yeravan.htm

2 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/abrahamiyan.htm

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/yerevan.htm

4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/yervan.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 790  -  19 خرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت