راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

صبر تلخ – 26

خوش بینی رهبری حزب:

تا خمینی هست حزب را نمی زنند!

واقعیت این است که تابستان سال 60 و به ویژه پاییز 60، حزب را تکان داد. ما دقیقا می دانستیم روندی که آغاز شده، به سمت سرکوب حزب می رود! و به همین علت هم تصمیم گرفتیم رهبری حزب را به خارج منتقل کنیم. در اجلاس هیئت سیاسی که خروج اعضای کمیته مرکزی از ایران تصویب شد، در جوار این تصمیم، برای غیر علنی شدن حزب هم تصمیم گرفته شد. اکثریت رهبری این نظر را داشتند که حزب سرکوب نخواهد شد، ولی جلو فعالیتش را می گیرند. دقیقا این اطلاع را داشتیم که کسانی در حاکمیت جمهوری اسلامی به سرکوب حزب مصر هستند! این اطلاع را هم داشتیم که کسانی در حفظ حزب مصر هستند و در راسشان خود آقای خمینی بود. نمونه آن نپذیرفتن پیشنهادات فخرالدین حجازی و هادی غفاری برای سرکوب حزب بود!

 

تشکیلات با جوانشیر بود ولی فکر می کنم ما به شدت در جهت افزایش عضو بودیم، به نحوی که سال 60 به تشکیلات توصیه شد که یک مقدار شرایط عضویت را سختگیرنه تر بکند! خیلی به حزب روی آورده بودند. دلیلش هم این بود که اقدامات مسلحانه نتیجه بخش نبود. و موضع گیری هایی توسط جریاناتی مثل «رزمندگان» و مثل خود فدایی ها انجام گرفته بود که عدم کارایی چنین روشی ثابت شده بود و مسئله روی آوردن به کار سیاسی، یواش یواش در درون این گروه ها، به خصوص جوان ها شکل گرفته بود. مبلغ یک چنین کار سیاسی هم از همان ابتدا حزب توده ایران بود. این بود که روی آوری به طرف حزب زیاد شده بود.

یادم می آید در یکی از جلسات هیتت سیاسی به مسئول تشکیلات کل توصیه شد که در زمینه عضوگیری یک مقدار سخت گیری شود و علامندان به صورت هوادار باشند. هوادار می تواند فراوان باشد، ولی پر کردن آنکت (برگه عضویت) و عضو گیری، مقداری محدود تر باشد. چون هم ممکن بود گاهی این روی آوردن به حزب، یک حالت فرصت طلبانه باشد، هم ما فکر می کردیم با گسترش تشکیلات و برگزاری جلسات حوزه ها و افزایش کادرهای آموزش دیده و ارتباطات گسترده، آن هم در چنین زمان و شرایطی، یک مقدار دست و بالمان بی خودی بسته می شود. اصلا در آن شرایط، حفظ خود سازمان، ضمن حفظ انسجام تشکیلاتی، بیشتر ضرورت داشت. چون آرام آرام اوضاع به سمتی می رفت که پیشنهاد مخفی شدن حزب بیشتر مطرح می شد. در سال 1361 این اندیشه به وجود آمده و مقدماتی هم انجام گرفته بود. بنابراین هر قدر تشکیلات محدودتر باشد، این کارها راحت تر می تواند انجام بگیرد و شناسایی ها کمتر خواهد بود. 

– یعنی قبلش تصور این نبود که مخفی اش کنید؟

عموئی: خیر، ما از همان اول تصمیم مان این بود که سازمان «نوید» را حفظ کنیم. 

سال 1360 ما موقعیت خیلی خوبی داشتیم. ما پلنوم هفدهم را درست فروردین سال 1360 داشتیم. در روند سال 1360 هم ارتباطات نسبتا خوبی داشتیم. منتها بعد از خرداد 1360 محدودیت زیاد شد. آنجا بود که این ذهنیت ها پیش آمد که با حزب چه خواهند کرد؟ سرکوب مجاهدین و همچنین دستگیری تعداد زیادی از فدایی ها، حتی در کشتارهای اوین، از فدایی ها هم کشتند...

– از اکثریت هم کشتند. چون یادم می آید اولین اعدامی که کردند یک شاعر بود. سعید سلطانپور...

عموئی: سعید که جزو اقلیت بود.

یکی از اعتراضاتی که من به لاجوردی داشتم همین مسئله فدایی ها بود. وقتی که نسبت به این کشتارها اعتراض کردم، گفت از شما که نکشتیم! گفتم آقا مگر اینها چه کاره اند؟ اینها مگر چه هستند؟ این بچه ها موضع سالم دارند، درست هستند، اینها نیروهای انقلابی تمیزی هستند. گفت:« اینها به هر حال یک زمان طرفدار مبارزه مسلحانه بودند. ممکن است دوباره به سرشان بیفتد باز...»

در سال 1359 و اوایل 60 هر درهای حکومتی که من می رفتم، به رویم باز بود، استقبال می کردند و هاشمی رفسنجانی برای رفتن به آنجا در واقع کارت بلانش (برگ سفید عبور) داده بود! یعنی جلو من به رییس دفترش دستور داد که «هر وقت آقای عمویی زنگ زد و وقت برای ملاقات خواست، همان موقع، بلافاصله شما وقت بدهید!» و واقعا این طور  بود. اما این مربوط به دوره ای می شود که آنها هنوز این امید را داشتند که با این شیوه تایید حزب از نظام جمهوری اسلامی، بهره هایشان را ببرند و بعد هم به حسابش برسند! کما این که تقریبا از اردیبهشت 1360 یا 61 (در تاریخش تردید دارم) تمام تلفن های من کنترل می شد. 

ما با این آقایان خیلی کل کل داشتیم. مثلا بر سر مسئله پایان جنگ یا ادامه جنگ بعد از پیروزی خرمشهر، کلی بگو مگو با اینها داشتیم.

ما دو نوع ارتباط با اینها داشتیم، یکی دیدار های گاه گاهی که با تلفن وقت می گرفتیم و بعد می رفتیم؛ غالبا من می رفتم و گاهی اوقات به اتفاق آقای کیانوری می رفتیم. راه دیگری به صورت مکتوب بود که ارسال می  کردیم. معمولا هم دو نسخه، یکی برای مقام مربوطه مسئول، (حالا وزیر کشور است، رییس مجلس است، دادستانی است)، و یک نسخه را هم به جماران برای خود آقای خمینی می فرستادیم.

– یکی از انتقاداتی که از درون یا بیرون حزب مطرح می شود، یا در انشعابیونی مثل بابک امیرخسروی و یا دوستان، این است که یکی از نقاط ضعف های رهبری حزب (و دکتر کیانوری به خصوص) اصرار بر فعالیت علنی بود؛ یعنی چون حزب می خواست فعالیت علنی داشته باشد خیلی به جمهوری اسلامی باج می داد و آن شعار «اتحاد – انتقاد» بدل به «اتحاد – اتحاد» بود. آیا انتقاداتی از درون حزب متوجه این رفتار بود؟ آیا بحث نشده بود؟

عموئی: این بخش از  انتقاد، که توسط کسانی نسبت به موضع حزب در قبال جمهوری اسلامی مطرح می شود، اگر چه با اغراض و اهداف گوناگون انجام می گیرد، ولی آن بخش بی غرضانه اش واقعیتی است. به نظر من هم بیش از آن حدی که جایز بود، به جنبه های مثبت بها داده شد. درست آن، همان «انتقاد – اتحاد» بود و من هنوز هم به این شعار موضعی – برای آن زمان – باور دارم که از نقاط و دستاوردهای مثبت جمهوری اسلامی بعد از انقلاب دفاع بشود و از کاستی هایش انتقاد بشود. در کمال تاسف با گذشت زمان، به رغم این که موضع جمهوری اسلامی روز به روز گرایش به طرف راست داشت و منطقا بایستی موضع حزب بیشتر رنگ انتقادی به خودش می گرفت. حزب به موقع چنین موضعی نگرفت.

البته این کار به سادگی پیش نمی رفت، انتقاداتی در درون حزب نسبت به این عملکرد وجود داشت، چه در سطح بدنه حزب که طبیعتا رهبری حزب از طریق شعبه بازرسی و رسیدگی از آن موضع گیری بدنه مطلع می شد، چه گزارشاتی که از تشکیلات به رهبر حزب می آمد و چه در خود  رهبری حزب، همه رفقای رهبری، یکدست موید این تعبیر از موضع «انتقاد – اتحاد» نبودند. انتقاد را با محتوای واقعی اش تلقی می کردند و میزانش را هم متناسب با عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی می دانستند.

در واقع یکی از انتقاداتی که بعدها در هیئت سیاسی ما توسط پاره ای از رفقایمان مطرح شد این بود که «واقعیت این است که حالا دیگر مسئله (اتحاد – انتقاد) مطرح نیست، دیگر دارند همه چیز را پایمال می کنند، همه را سرکوب می کنند، حالا اگر هنوز ما را نگرفته اند – که مقدمه اش انجام گرفته – گزارشات همه حکایت از این دارد که همه هفته تعداد زندان رفته های ما بیشتر از آنهایی است که از زندان بیرون می آیند، یعنی همین طور این آمار دارد بیشتر و بیشتر و بیشتر می شود، ما با کی می خواهیم اتحاد کنیم با لاجوردی؟ می گویم با لاجوردی نه، با نیروهای ترقی خواه خط امام، کجایند؟ در مراکز قدرت چه نقشی ایفا می کنند؟ کو؟ چه عملی انجام می گیرد؟ بنابراین می ماند فقط انتقاد. واقعیت این است که ما انتقاد هم نمی کنیم. الان شعار حزب شده (اتحاد و اتحاد) و این برای ما برخورنده است! واقعیت این است که تابستان سال 60 و به ویژه پاییز 60، حزب را تکان داد! در حزب نظراتی پدید شد که بعضی مواردش حتی داشت یک حالت افراطی پیدا می کرد که گویا ما اساسا از اول موضع غلط اتخاذ کردیم! یعنی همان نظری که دیگران نسبت به حزب داشتند که حزب چرا برای «رای آری» دادن شرکت کرد؟! واقعا در حزب داشت یک چنین نظراتی پدید می آمد.

به گمان من خیلی طبیعی است، وقتی که داستان افراط و تفریط هست، وقتی از یک جهت زیاده روی بشود، وقتی آثار منفی آن زیاده روی نمایان بشود، آن وقت می زند به طرف دیگری که تفریطی زیاده از حد می شود. «اعتدال» به معنای اتخاذ دقیق ترین تاکتیک ها، متناسب با شرایط زمان، «اعتدال» به معنای نرم سخن گفتن، نرم رفتن، آسته بیا آسته برو نیست، اصلا! اصلا! ما مارکسیست ها چنین باوری نداریم. پارامتر «شرایط ویژه زمان را ملحوظ داشتن و تلاش کردن برای دیدن این تغییرات»، این را اعتدال می دانیم. یعنی نه چپ روی می کنیم نه راست روی، این به آن معناست.

من تصور می کنم که حزب ما بعد از انقلاب، در آغاز کاملا سیاست صحیحی اتخاذ کرد. واقعیت جامعه ما را به خوبی درک کرد. شرایط حضور علنی در جمهوری اسلامی را به درستی درک کرد. سعی کرد ارتباطاتش را گسترده بکند و این فقط مربوط به گسترش روابطش با نظام نبود، بلکه با کل جریانات سیاسی بود. تلاش برای ارتباط با «سازمان مجاهدین خلق»، تلاش برای گسترش مناسباتش با «سازمان فداییان» و حتی اگر زمینه مساعدی در نیروهای دیگری حتی مائوئیست ها پیدا می کرد، در داخل حزب این پتانسیل وجود داشت. یعنی در درون رهبری حزب کسانی بودند که از چنین چیزی استقبال کنند و سعی کنند این مناسبات را آنجا هم گستردش بدهند و پیش ببرند.

اگر چه مقاومت هایی در درون حزب در این زمینه وجود داشت اما ما عملا شاهد این مطلب بودیم که اگر این روند تداوم پیدا کند، اگر عمر این فعالیت یک مقدار درازتر بشود، در حزب این پتانسیل وجود دارد. این هم محدود به سه چهار سالی می شد که تازه سال آخرش در واقع با محدودیت بسیار زیاد مواجه شد و سال اولش هم آغاز شکل گیری ها بود. یعنی تمام انرژی حزب معطوف به زدن شعبه هایش در این و آن استان و شهرستان و پیدا کردن رفقایی به عنوان مسئول بود. زمانی ما برای پیدا کردن رفیقی که توانایی اداره فلان شعبه را داشته باشد واقعا فقیر بودیم. کسانی ابتدا از محل تعیین می شدند که می فهمیدیم اصلا شایسته نیستند.

جمهوری اسلامی دستگاه امنیتی و اطلاعاتی اش را تبدیل به یک دستگاه وحشتناک عجیبی کرده است! الان از پیشرفته ترین ابزار تعقیب و مراقبت برخوردار است. از همه تکنیک هایی که الان در سطح جهان به کار گرفته می شود، برخوردار شده است و لذا مسئله این نیست که، چند تا دانشجو اینجا، چند تا کارگر آنجا، یواشکی با هم فعالیت بکنند؛ به خوبی می بیند و به خوبی متوجه است! خیلی جاها اصلا خودش نمی بیند درگیر شود. البته بعضی وقت ها هم عناصر خام و رده پائینش دنبال چنین چیزهایی می روند... والا مغزهایشان پی این چیزها رفتن را اصلا جایز نمی دانند!

الان دستگاه امنیتی – اطلاعاتی جمهوری اسلامی دقیقا می داند آقای عمویی چه اندیشه و تفکری دارد، کجا می رود، به کجا می آید، تلفنش را کنترل می کند، آمد و رفت او را زیر نظر دارد! آنجایی که احساس بکند که از اظهارنظر و بیان عقایدش یک پله جلوتر، به سمت ایجاد حلقه برای تشکیلات رفته، بلافاصله واکنش نشان می دهد و حساسیت عجیبی نسبت به ایجاد تشکیلات دارد!

ببینید، ما دقیقا می دانستیم روندی که آغاز شده، به سمت سرکوب حزب می رود! و به همین علت هم تصمیم گرفتیم رهبری حزب را به خارج منتقل کنیم. در آن اجلاس هیئت سیاسی که خروج اعضای کمیته مرکزی از ایران تصویب شد، در جوار این تصمیم، برای غیر علنی شدن حزب هم تصمیم گرفته شد. 

– دقیقا چه تاریخی می شود؟

عموئی: پاییز سال 1361 شرایط واقعا مساعد نبود! با گذشت زمان، شرایط به تدریج این گونه شد.

– چرا این تعلل صورت گرفت؟ این خیلی مهم است!

عموئی: ما یک احساس قانونیت برای حزب می کردیم و اشاره کردم در آن جلسه ای که در باره (آینده حزب چگونه خواهد شد؟) تشکل شد، سه نظر به وجود آمد. اکثریت رهبری این نظر را داشتند که حزب سرکوب نخواهد شد، حزب را نگه می دارند ولی جلو فعالیتش را می گیرند، نمی گذارند ما موفق بشویم که در بین کارگرها، نهادهای صنفی را شکل بدهیم، سندیکاها را تبلیغ بکنیم و علاقه مندی طبقه کارگر را به ایجاد این تشکل ها افزایش بدهیم. حتی احتمال دارد بعضی از اعضای ما را دستگیر هم بکنند – چنانچه آمارهای شعبه روابط عمومی به خوبی نشان می داد که رقم بازداشت رفقای ما هفته به هفته در جهت افزایش است، با وجود این که تعدادی از آنها را هم می رویم آزاد می کنیم – ولی سرکوب نخواهد بود.

خوب ما برای رسیدن به چنین نیتجه ای، قرینه هایی داشتیم. دقیقا این اطلاع را داشتیم که کسانی در حاکمیت جمهوری اسلامی به سرکوب حزب مصر هستند! این اطلاع را هم داشتیم که کسانی در حفظ حزب مصر هستند و در راسشان خود آقای خمینی بود. نمونه آن دستوری بود که به دادستان انقلاب داده بود. نمونه آن نپذیرفتن پیشنهادات فخرالدین حجازی و هادی غفاری برای سرکوب حزب بود!

اینها مواردی بود که خوشبینی ایجاد می کرد. در واقع تکیه کلام کیانوری این بود که «تا وقتی امام هست، حزب را سرکوب نمی کنند ولی محدود می کنند.» این نگرش موجب شده بود که ما به دست خودمان، قانونیت خودمان را از بین نبریم. درست است که محدود می شویم، ولی اگر یکباره برویم مخفی بشویم و از رو به زیر برویم، خودمان به دست خودمان می گوییم بله، ما غیر قانونی هستیم!

                  :برای مطالعه شماره های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html

2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm

4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html

5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html

6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm

7 -  https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html

8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html

10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html

11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html

12 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/783/sabr.htm

13 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/784/sabr.htm

14 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/sabr.htm

15 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sabr.htm

16 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sabr.html

17 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/sabr.html

18 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/sabr.htm

19 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/790/sabr.htm

20 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/791/sabr.htm

21 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/792/sabr.html

22 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/793/sabr.html

23 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jolay/794/sabr.html

24 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jolay/795/sabr.html

25 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/796/sabr.html

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 797  - 13 مرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت