راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

۳۳ اسطوره سيستم - 6

4 توصیف از جهنم

در تمدن سرمایه داری

نویسنده: "دارن آلن"Darren Allen

برگردان: بامداد شرقی

 

 

 بخش شش از "تاریخچه کوتاهی از سیستم"

همزمان با شروع شکل گیری مظاهر فعلی (و همان طور که خواهیم ديد، مظاهر تکاملی) تمدن، بسیاری از نویسندگان و اندیشمندان دست به گمانه زنی و پیش بینی در باره آنچه که می‌تواند در انتظار ما باشد، زدند. سر چشمه گرفته از این پیش بینی های کابوس گونه و آنچه را که ما امروز تجربه می‌کنیم، ما چهار نویسنده و متفکر (“جورج اورول” George Orwell، “آلدوس هاکسلی” Aldous Huxley، “فرانتس کافکا”  Franz Kafka و “فیلیپ دیک” Philip K. Dick) را به عنوان نمونه برگزیده‌ایم تا از اندیشه ، موضع گیری ها و نوشته های آنها  در مورد جوهر وجودی، استعدادهای بالقوه و بالفعل سيستم استفاده کنیم. هر یک از آنان به نوبه خود تصویری نزدیک به واقع از این خیال آباد (سيستم) را به ما معرفی می‌کند.

تصاویری (شايد برای پاره ای اغراق آمیز) که ”اورول“ از روبرویی با واقعیات استخراج شده از سيستم معرفی می‌کند، شامل  جمعیت، حزب یا گروه نخبگان تمامیت خواه مستبد می‌شود، که محدودیت انتخاب، سرکوب گفتار، سرکوب اقلیت ها، اعتقاد به نظم، اخلاق ذهنی (جسمانی وابسته به عشق شهوانی) و آزادی جنسی از طریق نظارت شديد بر انگیزه های جنسی را در مجموعه ای از قوانین، سرمشق جامعه قرار داده و از این طریق راه برای به سرانجام رساندن آماج خود را می‌سازد. این حزب یا گروه برای اعمال قوانین و دست یابی به اهداف خود از ابزاری مانند ایجاد ترس، اعمال خشونت صريح، سرکوب مخالفان، اجبار به اطاعت از "خط حزب“، ممنوعیت، تحريف یا کاهش واژگانی که می‌توانند مشكل آفرین باشند، یا باعث گسترش دامنه تفكر شوند، و حتی تحريف روزانه تاريخ استفاده می‌کند، تا جامعه متقاعد شود، که بدون اقتدار بالاسری‌ها (پادشاهان، راهبان، کشیش‌ها و زمره‌ همسان) نمی‌توان تصميم گرفت و بدین دليل جامعه را باید از وجود مردم سالاری، کمونیست ها، آنارشیست ها، افراط گرایان، رادیکال ها، کافران، جناح ها، پرولت ها، مجاهدين، جنایتکاران و غيره در امان نگاه داشت.

هاکسل ضوابط و قوانینی را به تصوير می‌کشد که در حکومت های دموکراتیک، توتالیتر، سرمایه داری، تکنوکرات حاکم هستند. این ضوابط و قوانین تنها در جذب و ادغام اقلیت‌ها (که معمولا از طریق ”توکنیسم“ روشهای ادغام و جذب سطحی رنگین پوستان، زنان و غيره که با آن در اسطوره پنج بيشتر آشنا خواهیم شد.)، اجبار ضمنی به باورهای بنیادی مانند - اخلاق عاطفی، تخيلات عمومی و ”انعطاف پذیری“ در سطوح زندگی، نظارت پذیری با میل، عادی سازی بدهی و مبارزه با مواد مخدر (که شاید با آگاهی و نظارت حکومت‌ها یا حد اقل صاحبان قدرت تولید و يخش می‌شوند) -، خلاصه نمی‌شوند؛ بلکه به همراه اینها به کار گیری  ضرورات فن و صنعت، و در کنار آن تهدید ضمنی با خشونت توسط این حکومت ها خود نمایی می‌کنند. شاید برجسته ترين این صفات ”بازرسی و کاربری نا آشکار“ با مخالفت ها باشد، که در آن سيستم،  صداهای دوستدار سيستم و خودسانسوری ناخودآگاه را ترجيح  می‌دهد و آن را تشويق می‌کند. از این جمله مشهودات قابل استخراج، می‌توان از - بازرسی تفکرات و گسترش کاربری اطلاعات در مرزهایی که  نخبگان و متخصصان مورد پذیرش سيستم آنها را تعریف و تایین می‌کنند. - و - ابزار درک حقیقت در فرایندی به نام "آموزش یا تحصيلات" برآمده از سيستم  یاد کرد، که فقط "افراد شرور" می‌توانند از آن امتناع ورزند. - نام برد (1). دیگر مثالها در این ضوابط مشترك، سرکوب آزادی در روابط جنسی با ایجاد و ترويج عشق شهوانی از طریق ایجاد، گسترش و ترويج پورنوگرافی، هرزگی و زن ستیزی است. مثال های دیگر: کنترل بدن از طریق لذت و اعتیاد به لذت، نظارت بر ذهن از طریق تکثیر اطلاعات و محصور کردن گفتار در مرزهای حرفه ای (نگاه کنید به افسانه 28). حقيقت و شناخت فکری-نظری آن (آیین علم گرایی: به اسطوره 23 مراجعه کنید).

شناخت و توصيف کافکایی، که بوروکراسی، نظارت بر مردم (و طبيعت) از طریق ثبت آنها برجسته می‌شود. در این راستا، حاشیه‌های بوروکراسی مانند ثبت اسامى، نقشه برداری از زمين، تعريف معیارهای استاندارد، ردیابی حركت، نظارت توسط شمارگری، اندازه گیری و ضبط هر آنچه در همه جا اتفاق می‌افتد، در نتيجه انتزاع آن و مدیریت آن، که به خودی خود باعث پریشانی و خودتنظیمی در گوشه گیری اجتماعی می‌شود، نمایان هستند. در واقع تعامل‌ها و عملکردهای بوروکراتیک در یک سيستم انتزاعی در حال گسترش به گونه‌ای طراحی می‌شوند، که همسو با خروجی‌های انتزاعی خود سيستم باشند. در این روند، همه آنانی که درگیر این بوروکراسی هستند، همواره ارتباط کمتری را با نیازمندی‌های زندگی واقعی احساس می‌کنند، لزوماً آن را نا امید کننده، خسته کننده، غیر انسانی و بی معنى می‌یابند، در حالي که سيستم آن را وضعیتی مجاز دانسته و حتی آنرا مورد تشويق قرار می‌دهد، و به گونه‌ای خودکار کسانی که مدیریت آن را تهدید می‌کنند را، ترد و خرد می‌کند. در نکته سنجی که کافکا از سيستم به تصوير می‌کشد، همه کسانی که به دنبال رابطه مستقيم با همنوعان خود هستند، برای سيستم غیرقابل تحمل است، چرا که تثبيت و تداوم قدرت کارمندان بالا رتبه و مديران و در نتيجه این انتزاع در هماهنگی با رابطه غیر مستقيم با همنوعان رقم می‌خورد، و نیز از طریق ایجاد ترس از زندگی، روند کنترل مدارک راه بان زمینه‌ گریز ناپذیر برای بقا می‌شود.

فیلیپ دیک تصویری را برای ما ترسم می‌کند، که در آن تصویری مجازی از انتزاع جانشین واقعيت می‌شود. (رجوع شود به اسطوره ۹). صنعت نظارت خود مختار بر جامعه با گسترش و ترويج خواندن و نوشتن (سواد) آغاز شد (2). اختراع یا ابداع علائم نوشتن، حس هوشمند الهام بخشی جمعی را بی ارزش ساخت و آن را به انحصار شخصيت در آورد. گفتار و نوشتار شاید قابل ذخيره کردن باشند، ولی فقط از طریق نخبگان می‌توانند تحت مالکیت در آیند و فقط آنها می‌توانند در صحت و یا استفاده درست از آن صاحب نظر باشند. ما شاهد چنین روندی در مدارس، دفاتر کار، زندانها و دیگر مراكز اجتماعی مانند فضای مجازی هستیم، که با نظارت دائمی، کامل، تحریک احساسات مثبت و منفی، شرکت کنندگان در این فضا را رهبری می‌کنند. عدم انطباق با سر مشقی که ”سيستم“ آن را پیش رو قرار می‌دهد، تهدیدی جدی علیه تقاضاهای تولید این جهان مصنوعی است.

این چهار توصيف از جهنم، همگی بر گرفته از سيستم متمدن هستند. این بنیاد یا پیش زمینه ، به عنوان مبدا و نقطه ملاقات جهان‌های (اورول ، هاکسلی ، کافکا و فیلیپ دیک) عمل می کند، که لزوماً در نقاط اصلی با یکدیگر تعامل دارند. یعنی جهالتي که به خصوص سرمايه داری آن را تمدن می‌نامد، کالایی سازی همه چیز را در بر می‌گیرد، رویکرد فوق تخصصی و فوق فنی به زندگی را سرمشق قرار داده و کوشای گسترش روز افزون آن است، در نتیجه آن ریشه های مشترک شاخه های مدرنیته و پسامدرنیته رشد یافتند و می‌یابند، که اورول ، هاکسلی ، کافکا و دیک آنها را کشف و توصيف کردند.

ایدئولوژیست‌ها، همانا دانشگاهیان، کارگردانان سينما، روزنامه نگاران و غيره ترجيح می‌دهند حداقل دو قطب را در سيطره خیر و شر به ما معرفی کنند. به عنوان مثال کمونیسم مقصر و پایه گذار تقسيم فقر معرفی می‌شود، اما سرمایه داری هیچ ارتباطی با آن ندارد و یا این دو قطب بالعکس معرفی می‌شوند. در این معرفی، مطمئناً، توده های ما زندگی بدبختی مشابه زندگی آنها را دارند، تحت همان جنون دیوان سالاری حلزونی هستند، در جهان مشابهی مملو از بوروکراسی شب را به روز می‌رسانند و شاهد همان تخريب فاجعه بار طبیعت و زیبایی‌های آن هستند، اما حداقل جهان سرمايه داری دارای دموکراسی است! حداقل خانواده‌های ما با هم در ارتباطند! حداقل قطارها سر وقت حركت می‌کنند! حداقل بازی کامپیوتری gta به زودی منتشر می‌شود! حداقل المپیک باعث گشایش روحیه ما خواهد شد!

واقعيت یا شبه واقعيت وجودی توصيف شده توسط این اندیشمندان، بخصوص در بحرانهای سیاسی، اجتماعی-فرهنگی یا اقتصادی برجسته و ملموس می‌شوند. زمانی که دنیای هاکسلی در اوج خود تحت تأثير بحرانه ها به فرو پاشی نزدیک می‌شود، گذار به كابوس وصف شده اورول محسوس شده و راه به آن سو پیچ می‌خورد. (در این ایستا لازم است از بحرانی ملموس با وقایع اخیر یاد شود، تا برخی از شبهه‌ ها، که همگی ما را در اسارت خود درآورده است را به آینه قضاوت بسپاریم، و با برخی از حاشیه های سيستم مورد بحث بیشتر آشنا شویم. بحران اخیر متاثر از شیوع ویروس کرونا، که "شاید کاملا اتفاقی" با بحران اقتصادی شدیدتر از بحران مالی ۲۰۰۸، که برای دهه بيست میلادی پیش بینی‌ شده بود «رجوع شود به (3) م.»، متلاقی شده باشند. نخست کشورهای پیشرفته صنعتی و سپس باقی کشورها را بر آن داشت تا به محدودیت های شدید مدنی علیه همشهریان خود دست بزنند. پرسشی ضمنی نیز در اینجا متبلور میشود، که کدامیک از آن دو بهانه برای آن دیگری است – شیوع بیماری علت رکود اقتصاد جهانی سال ۲۰۲۰ میلادی شده است یا بحران اقتصادی پیش بینی شده در سال ۲۰۱۸ برای سال ۲۰۲۰ باعث "بروز" همه‌گیری این بیماری؟ م.) وقتی "قانون و نظم" سرمایه داری با تهدیدهای جدی روبرو می‌شود، حامیان قدرتمند این نظام فرصتی را از دست نمی‌دهند تا جای خود را در راس باندهای فئودال و جنایت پیشه بیابند. زمانی که یک انقلاب سوسیالیستی بر یک نظام کاپیتالیستی پیروز می‌شود، متخصصان کاپیتالیسم همه همت خود را جزم ایجاد نظامی تک حزبی (یا خصمانه ترین شکل آن "کلپتوکراسی" (4) م.) می‌کنند. هنگامی که کمونیسم سقوط می‌کند، بسیاری از کمیسارها با شتابی تند با دیوهای سرمایه‌داری همگام می‌شوند (5). در روند گذار، چرا اندیشه و ایده هرگز به جایگزینی درخور بشر و طبیعت راه نمی‌یابد؟ ما به گونه‌ای در سيستم رشد کرده و پرورش یافته‌ایم که توانایی تفكر خارج از آن چهارچوب یا غیر ممکن و یا غیر عملی قلمداد می‌شود.

 

 

         مقولات و کسانی که سيستم را می‌سازند، نگهبان آن و یا کوشای نگهداری از آن هستند، رغبتی در موشکافی آن از خود نشان نمی‌دهند. یعنی همان چیزی که فراتر از تقابل مغرضانه جهان عاطفی-عقلانى باشد. بلاتکلیفی، رمز و راز، زنانگی، بی گناهی، طبیعت و زمینه (معروف به واقعیت غیر تخصصی) همگی تار‌های شريان‌ ترس سيستم-زدگان هستند، که درک وجودی آنها با خصومت و رنجش پاسخ داده می‌شود. تجربه، اشيا، ایده ها، حقايق، ارقام، کالاها، قيمت ها، دست مزدها و غيره به میزان چیزهای قابل اندازه گیری سقوط می‌کنند. این سيستم ادعاهای خارق العاده ای را مانند:

·        زندگی مردم از نظر کمی بهبود یافته است،

·        زمین یا کار بیشتر کالایی شده و تولید بیشتری شده است،

·        همچنین دنیای مجازی سریعتر یا با دقت بیشتری از تجربه حسی تقليد می کند،

·        افراد از نظر اقتصادی ثروتمندتر هستند و یا از امکانات، مدارک، دانش، امنیت یا انتخاب بیشتری برخوردار هستند -

عنوان می‌کند، تا بقای خود را بر پایه این عطا دوام بخشد.

هر گونه انتقاد ریشه‌ای نسبت به سيستم با شمارش ”کیفیات“ حاصل از “پیشرفت” پاسخ داده می‌شود. (اسطوره ۲۴ بيشتر در این باره توضيح خواهد داد.) سيستم ما را در این باره توجيه می‌کند، که کیفیاتی مانند، تعدد مشاغل، - درآمد، لذت، راحتى، توان، مبارزه با فقر و نگهداری از طبيعت - بارزتر در جهان خودنمایی می‌کنند، ولی پرسش در اینجاست که چرا زندگی ما بهتر نمی‌شود. ما روز به روز تنها تر، بیمارتر (شیوع بیماری‌های گوناگون و یا نو ظهور)، ديوانه تر (گسترش بیماری‌های روانی در جوامع) می‌شویم، با خسته کنندگی دست و پنجه نرم می‌کنیم و بسیاری چیزهای دیگر. آری، ممکن است که برخی از پیشرف‌های صنعتی در اختیار ما قرار گرفته باشند، اما این پیشرفت‌ها تا به حال از بردگی روز افزون ما، نابودی بشر و طبيعت جلوگیری نکرده‌اند. شواهدی که دال بر- زمین به مکانی بهتر برای زندگی تبدیل می‌شود - باشد، وجود ندارد. در واقع هر آنچه در آن قرار دارد و عمیقاً به آن اهميت می‌دهیم توسط امكانات، توانایی انتخاب کالاها، رفاه، شغل و پیشرفت از بین می‌رود. 

پاسخ تهدید آمیز سيستم به چنین انتقادی قابل پیش بینی است. این سيستم و خدمت گذاران آن با برشماری کمیات به انتقادهای کیفی علیه آن پاسخ می‌دهند. اینگونه پاسخ‌ ها مجموعه‌‌ای مانند:

1. مدرکی برای اثبات زوال این کیفیت‌‌ها نشان دهید،

2.  جزئيات را برای ما توضيح دهید،

3. زندگی من آنگونه هم که شما می‌‌‌انگارید، بد نیست؛

4. رجوع کنید به مقالات و مطالب وسايل ارتباط جمعی؛

5. و یا معنای همه اینها که می‌گویید، چیست؟

را در بر می‌گیرد.

البته، این بدان معنى نیست، که جایی برای واقعیات مطرح شده توسط هواداران متخصص سيستم وجود ندارد، بلکه مشكل و راه حل چنین نارضایتی، با توسل به روش‌های موجود مانند نگاه فنى، عقلانى و عینی گرایی، که در چهارچوب سيستم قرار دارند، قابل حل نیست. (نگاه کنید به اسطوره 23) هنر در آن است که حد اقل تفکرات ما باید از کلیشه های ساخته شده توسط سيستم، خارج شوند. به همین دليل است که فرماندهان جهان مقدار زیادی انرژی صرف در برجسته سازی ”هنر بزرگ“ می‌کنند، تا معنی‌های دیگری جایگزین انتقادهای بنیادین شوند.

پس از این انتظار بر این است که هواداران یا خدمت گذاران سيستم به پرخاش‌گری روی آورند، چرا که انتقاد به ريشه یا تار و پود سيستم، یورش به اعتقادات، باورها و خرافات تنیده در سيستم برآورد خواهد شد، و منتقد هیچ راهى نخواهد یافت تا استدلالهای خود را که ناگزیر به زیر پرسش بردن مستقيم یا ضمنى اعتقادات، باورها و خرافات نیز وابسته است، عنوان کند، چرا که همه اینها حاکی از سُهشی رایج و مشترك، یا چهره‌ای از حقیقیت، یا شعر و هنری ادغام شده در زندگی اجتماعی، یا عشق به  چیزی / شخصیتی می‌باشند، که می‌توانند بخشی از نظم - سرمايه داری، کمونیسم، علم، مذهب، نهاد و یا پسا‌مدرنیسم - باشند.

———————————

(1)  مدیریت یک کشور توتالیتر، زمانى واقعاً کارآمد خواهد بود، که در آن همه مجريان, اربابان سیاسی، مديران و ارتش، “برده واران” آن جامعه را آنگونه رهبری کنند، که آنان به پیروانی تبديل شوند، که با اختيار از رهبری تبعیت می‌کنند، زیرا آنها با بندگی خود آمیخته شده و آن را دوست دارند. آلدوس هاکسلی، پیشگفتار دنیای قشنگ نو.

 

(2)   بدیهی است که من پیشنهاد نمی‌کنم سواد ذاتى یا کاملاً ذهنى باشد، اما این آغاز یک روند تحقیرآمیز برای ذات است، که با جوامعی شروع می‌شود که برای مشارکت در آن سواد می‌خواهند - و ارزش گفتار، گویش و اشكال بيان بداهه را کاهش می‌دهند یا محدود می‌کنند - و با ريشه کن کردن کامل واقعيت این تخريب هستی با هر قدم به سوی مجازى گری (چاپ، چشم انداز، عکاسی، تلویزیون، اینترنت) افزایش می‌یابد، دیگر هیچ احترامى برای تعالى، انسانیت، معنى یا خلاقیت واقعى وجود ندارد. که مشکوک می‌شوند.

 

«(3) در اینجا تنها به ذکر سربرگ این دو خبر تحلیلی زیر بدون ترجمه کامل متون پیچها بسنده می‌شود، چرا که موضوع بحث این بخش از کتاب ربطی به گمانه زنی یا شکندگمانی در باره "تئوری توطئه" یا "شگرد انحراف" افکار عمومی توسط رسانه‌های ارتباط جمعی ندارد.

 

۱- مقاله ”زوددویچه تسایتونگ“ Süddeutsche Zeitung به تاريخ ۲۷ اوت ۲۰۱۹ و منبع پیچ زیر (چندین ماه پیش از حتی زمزمه بحران کرونا)

بحران بزرگ بعدى اقتصادى در پیش است و همه با بی اهمیتی از کنار آن می‌گذرند.

سال 2020 می‌تواند سال بحران بزرگ اقتصادى بعدى باشد، برخلاف بحران مالی-جهانی ۲۰۰۸، این بار بسیاری از سیاست مداران و اقتصاد دانان از ماه‌ها پیش، از آن مطلع هستند. اگر این پیش بینی به واقعيت بپیوندد، این بحران طولانی‌ترین زمان را برای هشدار در بر داشته است …

https://www.sueddeutsche.de/wirtschaft/wirtschaftskrise-2020-rezession-1.4576139

۲- مقاله ”اینفوسپربر“ (نشریه مجازی سوئیسی) به تاريخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸ و منبع پیچ زیر (بیش از یک سال و نیم پیش از بحران همه گیری کرونا)

”نوریل روبینی“  Nouriel Roubini دانشمند آمریکایی یکی از معدود افرادی بود که بحران مالی ۲۰۰۹ - ۲۰۰۸ را پیش بینی کرد. او رکود جهانی بعدى را نیز برای سال ۲۰۲۰ پیش بینی می‌کند. وی و ”برونلو روزا“ Brunello Rosa محقق ریسک مالی، سقوط اقتصاد مالی همراه با رکود شدید را برای سال ۲۰۲۰ بسته به تحولات سیاسی داخلی در ایالات متحده آمریکا و تصميمات بانک فدرال - پیش بینی می‌کنند. این دو با استناد به ده دلیل اصلی پیش بینی خود را مطرح کرده‌اند.

https://www.sueddeutsche.de/wirtschaft/wirtschaftskrise-2020-rezession-1.4576139

 ۲- مقاله ”اینفوسپربر“ (نشریه مجازی سوئیسی) به تاريخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۸ و منبع پیچ زیر (بیش از یک سال و نیم پیش از بحران همه گیری کرونا)

”نوریل روبینی“  Nouriel Roubini دانشمند آمریکایی یکی از معدود افرادی بود که بحران مالی ۲۰۰۹ - ۲۰۰۸ را پیش بینی کرد. او رکود جهانی بعدى را نیز برای سال ۲۰۲۰ پیش بینی می‌کند. وی و ”برونلو روزا“ Brunello Rosa محقق ریسک مالی، سقوط اقتصاد مالی همراه با رکود شدید را برای سال ۲۰۲۰ بسته به تحولات سیاسی داخلی در ایالات متحده آمریکا و تصميمات بانک فدرال - پیش بینی می‌کنند. این دو با استناد به ده دلیل اصلی پیش بینی خود را مطرح کرده‌اند.

https://www.infosperber.ch/wirtschaft/kapitalmarkt/die-naechste-finanzkrise-schon-2020/

 

بنا بر اینکه موضوع بحث این بخش از کتاب ربطی به گمانه زنی یا شکندگمانی در باره "تئوری توطئه" یا "شگرد انحراف" افکار عمومی توسط رسانه‌های ارتباط جمعی  ندارد.

 

(4) تعبیری که ویکیپدیا فارسی از این مضمون برداشته مملو از تمجید از جورج بوش پسر است. گستره این شکل از حکومت را می‌توان همچنین "طایفه سالاری" نامید، که به خصوص در حکومت فعلی ایران ملموس است.

(5) یکی از نمونه‌های بارز آن، روسیه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به خصوص در دوره ریاست جمهوری یلتسین می‌باشد.

لینک های شماره های گذشته:

1 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/bamdad.html

2 - - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sharghi.htm

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sharghi.html

4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/sharghi.html

5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/sharghi.html

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 




 



 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 790  -  19 خرداد 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت