راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها...- احسان طبری- 6

مذهب، عرفان و جادو

مذاهب از دل اسطوره ها

و پدیده های طبیعی بیرون آمد

 

بشر می خواست علت پیدایش موجودات جاندار و بیجان را برای خویش توضیح دهد و چون معرفتش کافی نبود و عطش کنجکاوی خود را فرو نشاندن می خواست، لذا دست به دامن اسطوره زد. در اسطوره ها پدیده های طبیعی مانند رعد، برق، باد، طوفان، ماه، خورشید، آسمان، زمین، مرگ، خواب و غیره به صورت خدایان، نیمه خدایان، پهلوانان، پریان و غیره در می آیند؛ یعنی اسطوره تجسم (اغلب انسانی) پدیده های طبیعی است. اسطوره مادر مذهب است.

 

 

 

 

عناصر مهم جهان بینی های ایرانی

 

دو نوع رویا و خیال وجود دارد. «خیال آفریننده» که از آن قدرت تعمیم و انتزاع علمی، و قدرت تصویر سازی هنری زاییده شده است و رویا یا خیال ابتدایی به تعبیری «خیال بیمار و سرگشته» که ما آن را معمولا «وهم» نیز می نامیم، و از آن مذهب، عرفان و جادو زاییده شده است. ابتدایی بودن مدنیت انسان و محدودیت مطلق وسایل و افزار و معرفت واقعی به جهان پیرامون و لذا عجز وجهالت آدمی در مقابل قوای طبیعی و در مقابل قوای اجتماعی که بر او مسلط بودند، وهم سرگشته را به سوی ساختن اسطوره هایی کشاند که از آن دین، عرفان و جادو نشات گرفته است.

 

اسطوره (که با واژه «ایستوریا» به معنای تاریخ همریشه است و به صورت تعبیر «اساطیر الاولین» در قرآن، منتها به معنای افسانه های گذشتگان آمده است) واژه ای است که ما مترادف میث بر می گزینیم. اسطوره یا میث در آغاز بیان پدیده های طبیعی و گاه اجتماعی به کمک تصاویر و قصه های خیالی و ساده لوحانه است. در اسطوره ها پدیده های طبیعی مانند رعد، برق، باد، طوفان، ماه، خورشید، آسمان، زمین، مرگ، خواب و غیره به صورت خدایان، نیمه خدایان، پهلوانان، پریان و غیره در می آیند؛ یعنی اسطوره تجسم (اغلب انسانی) پدیده های طبیعی است. اسطوره مادر مذهب است، ولی همیشه آمیخته با مذهب نیست. وقتی به نزد قبایل و طوایف بدوی یا به روستاهای عقب مانده بروید، در باره هر پدیده طبیعی یک داستان اساطیری برای شما نقل می کنند.

 

بشر می خواست علت پیدایش موجودات جاندار و بیجان را برای خویش توضیح دهد و چون معرفتش کافی نبود و عطش کنجکاوی خود را فرو نشاندن می خواست، لذا دست به دامن اسطوره زد. یکی از انواع اسطوره ها را ما داستان ها یا افسانه ها می نامیم. (Legenda) متاسفانه واژه ها در فارسی حد و رسم دقیق و لازم را ندارند و در برابر «لگندا» یا «لژاند» فرانسه می توان هم داستان گفت و هم افسانه.

 

به هر ترتیب، اسطوره شناسان بین اسطوره محض و لژاند یا داستان تفاوتی نمی گذارند و می گویند چه بسا در پایه داستان ها واقعه ای تاریخی وجود دارد مانند داستان طوفان نوح که برخی آن را به طوفان معینی که در تاریخ بابل از آن یاد می کنند، منسوب می دارند.

 

از خیال یا وهم سرگشته اسطوره آفرین آدمیزاد چهار فرزند زاییده شده است:

 

1) جادو و کلیه «علوم غریبه» یا «علوم سریه»

2) مذهب و کلام (تئولوژی)

3) عرفان و صوفی گری

4) فلسفه ایده آلیستی که مرز بین تخیل سرگشته و تعقل است.

 

هر چهار عامل نامبرده، به ویژه سه عامل فوق در دوران پیش از اسلام و همه آن ها در دوران پس از اسلام از عناصر مهم جهان بینی های ایران اند. عجز و جهل ایرانی در قبال طبیعت سرکش و قوای اجتماعی اشرافی- استبدادی ستمگر بیش از آن بود که بتواند از بند این چهار شکل وهم آمیز بیرون جهد. اگر چه علم و ماتریالیسم که از عقل کاونده، تجربه جوینده، و تخیل آفریننده برمی خیزد در کشور ما به نوبه خود تاریخی دلکش دارد، اما روشن است که مختصات طبیعی و اجتماعی سرزمین به آن ها عرصه محدودتر داده است تا به عناصر اولی. برای دریافت سرشت اجتماعی- معرفتی جهان بینی های ایرانی، آشنایی کمابیش دقیق تری با این مفاهیم سودمند است.

 

 

جادو و علوم غریبه (لدنی)

 

جادو و شعبده را در زبان های اروپایی «ماژی» می نامند که از واژه یونانی (Mageia) مشتق شده که خود آن از واژه «مغ» آمده است. پیداست که یونانیان حکمت مغان را چنین می نامیدند و چود در آن عناصر علوم غیبی و غریبه بسیار بود، واژه «ماژی» بعدها به مطلق سحر و جادو و «علوم» مربوط بدان اطلاق شد.

 

جادو اعمال، آداب و تشریفات و مقرراتی است که هدف شان آن است که بر پایه ایمان به وجود یک جهان سری و نامشهود ماوراء طبیعی و نیرومندتر از طبیعت مشهود، در واقعیت تاثیر کند و در جهان واقعی طبق میل جادوگر یا جادوپرست تغییرات مطلوب به وجود آورد. از جهت علمی جادو را به نوع «جادوی تعرضی» یا سیاه یا مضر و «جادوی پیشگیری» یا تدافعی یا سفید و یا مفید تقسیم می کنند. هدف از جادوی تعرضی زیان زدن به دیگری و هدف از جادوی تدافعی حفظ خود در قبال زیان دیگری است.

 

موافق تقسیم دیگر، جادو می تواند عملی انفرادی، گروهی یا جمعی باشد. مثلا وقتی کسی ورد می خواند و بر خود می دمد تا در فلان کار موفق شود این یک جادوی انفرادی است و وقتی مثلا گروهی از بومیان استرالیا پیش از رفتن به شکار و به قصد طلسم کردن صید خود دست به رقص های ویژه می زنند، این جادوی گروهی است. از همین نوع است رقص و تواجد صوفیان برای نیل به خلسه و جذبه و دست یافتن به اشراق و الهام. همچنین، به عنوان نمونه سوم می توان از نماز جمعی یک شهر در مصلی برای طلب باران مثال زد. جادو به لفظی و عملی نیز تقسیم می شود.

 

از قدیم الایام تا امروز مسایل جادویی به صورت «علوم» تنظیم شده مانند علم اسطرلاب و نجوم (آسترولوژی که غیر از آسترونومی به معنای ستاره شناسی است)، علم اعداد، علم حروف و نقاط، علم اسماء، جفر، رمل، سیمیا، کیمیا، حساب جمل، کف بینی و سیما شناسی (فیزیونومی) و تفال و تطیر و تعبیر خواب و علم طلسمات و غیره و غیره. به کار بردن اوراد و اذکار، ترسیم اشکال و تصاویر غریب، به کار بردن ادویه مختلف و اشیاء گوناگون، دست زدن به نیایش ها و رقص ها، توسل به بانگ های مختلف انسان ها و یا افزارها، استفاده از پدیده های طبیعی و غیره و غیره، وسایل کار جادو و جادوگری است.

 

از کاهنان مصری و بابلی و مغان ایرانی و شمنان مغول و مرغزان تبت و جوکیان هند و جادوگران سرخ پوست و سیاه پوست گرفته تا طرفداران اسپریتیسم و علوم ازوتریک معاصر که می کوشند جادوی کهن را با اصطلاحات و استدلالات «علمی» و «عقلی» بیآرایند، همه در واقع در این نکته مرکزی مشترکند که جهان نمود که ما آن را «طبیعت» می نامیم، مقهور جهان بود یا جهان باطن یا جهان ماوراء طبیعت است و بشر قادر است با آن جهان ماوراء وارد مراوده سری شود و در جهان طبیعت خرق عادت کند. از همین منشاء است که مفاهیم «باطن» و «ظاهر» و ضرورت دل نبستن به ظواهر و کشف بواطن امور بعدها در نزد طرفداران تاویل احکام مذهبی پدیدار می شود.

 

در ایران از قدیم الایام جادوی ایرانی و هندی و بابلی نفوذ وسیع داشت. علم زمان مادی و هخامنشی، پارتی و ساسانی (مانند ستاره شناسی و پزشکی) سخت با جادو آمیخته بود. سپس از اوایل قرن سوم میلادی از منابع غربی نیز موجی از علوم جادویی یا علوم هرمسی به ایران رخنه کرد. علوم هرمسی منسوب به فردی افسانه ای موسوم به «هرمس» مصری ملقب به «سه باروالا» است که گویا مظهر خدای بزرگ مصری «Toth» بوده است. از اوایل ساسانیان، در مصر و سوریه تحت عنوان «آثار هرمسی» رسالات متعددی نگارش یافت. یامبلیکسوس این آثار را به 200 هزار بالغ می داند، سخنی که اغراق صرف است. در واقع، این آثار 24 رساله بیشتر نبوده که از آن ها 17 رساله تا امروز در دست است. این رسالات سرشار از حکمت فیثاغورثی و نوفیثاغورثی و افلاطونی گری و رواقی و حاکی از آن مشهودات سری بود که گویا هرمس بدان دست یافته بود. موافق حکمت هرمسی تنها زبدگان مستعد آن بودند که از راه معرفت اشراقی به این اسرار دست یابند. نویسندگان این رسالات عینا مانند نویسندگان رسالات اخوان الصفا در ایران نوفیثاغورثی بودند که حکمت فیثاغورث را در باره رمز اعداد، نغمه ها و خطوط و سطوح اجسام هندسی احیاء کرده بودند.

 

فیثاغورثیان و نوفیثاغورثیان از همان قدیم الایام اتحادی به نام «برادران» به خاطر ایجاد زندگی پاک داشته اند و به احتمال محافل سری «گشتک دفتران» در دوران ساسانی و حوزه های سری سجستانی و محافل سری «اخوان الصفا و خلان الوفاء» نمونه دیگری از محافل برادران پاک فیثاغورثی است. این امر از آن جا مسلم می شود که در رسائل اخوان الصفا تاثیر مکتب فیثاغورثی و نوفیثاغورثی به ویژه درباره راز اعداد روشن تر از آفتاب است.

 

علوم غریبه هرمسی در تعالیم اسماعیلیه نیز رخنه عمیق داشته است و افسانه هایی که در باره اقدامات جادوگرانه آن ها وجود دارد باید دارای پایه ای باشد. نوشته های نثر و نظم ایران از اصطلاحات مربوط به علوم غریبه مانند «همت گماشتن»، «عنایت ازلی»، «اشراف بر خواطر»، «نیل به مقامات و کرامات»، «عزائم خوانی»، «فال زدن»، «مروا و مرغوا»، «رویای صادقانه و احلام و اصغاث»، «تسخیر شمس»، «طی الارض»، «خرق عادت»، «مسخ و رسخ»، «رجال الغیب»، «جواسیس القلوب»، اعتقاد به طالع و اقبال و «سعد و نحس ستارگان» و غیره سرشار است.

 

اعتقاد بی تزلزل و داشتن موهبت خاص (که هرمسیون آن را ویژه زبدگان می دانستند) شرایط دست یافتن به قدرت های جادویی است. حافظ می گوید:

 

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وآنکه این کار ندانست در انکار بماند

 

و یا مولوی می گوید:

 

انبیا عامی بدندی گرنه از الطاف خاص

برمس هستی آن ها کیمیا می ریختی

 

همچنین، مولوی در مثنوی مدعی می شود که «بندگان خاص خدا» قدرت اشراف بر خواطر و ضمیر خوانی دارند و می گوید:

 

بندگان خاص علام الغیوب

در جهان جان جواسیس القلوب

 

باور به نیروهای سحری چنان رایج بود که حتی دانشمند نابغه ایرانی "بیرونی" در التفهیم فی صناعه التنجیم به تاثیر ستارگان و احوال آنان در کیفیت زندگی و احوال بشر حکم می کند و می نویسد:

 

«ستارگان را همیشه اثرات و فعل از چیزهاست که زیر آنانست از پذیرندگان».

 

و از این نوع امثله فراوان می توان شمرد.

 

(در فصل بعدی مذهب و کلام را خواهید خواند- راه توده 550)

 

 

برای دیدن بخش های گذشته لینک های زیر را می توانید ببینید:

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.html

2- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.html

 

 

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       راه توده شماره 549 - 9 اردیبهشت ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت