راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

ولایت فقیه

همان انتخاب

رئیس برای

عشیره است!

علی گلاویژ - 55

 

 

در تاریخ 3 شیوه احراز مقام ریاست عشیرت وجود داشته است که عبارت بود از انتخاب، توارث و انتصاب از بالا. گرچه شیوه انتخاب بیش از همه معمول بود، ولی معمولا به کمک دو شیوه دیگر پیاده می شد و تحقق می یافت. صرف نظر از این که کدام یک از سه شیوه مذکور در فوق به کار بسته می شد، در همه حال در تعیین رئیس عشیرت، اصولا عوامل زیر نقش عمده داشتند:

مقدار گله و ثروت آن شخص،

تعداد افراد مسلح، اقوام نزدیک (طایفه و تیره) و هواداران او،

کیفیت شخصی و نفوذ و احترام وی، روابط او با خارج عشیرت و به ویژه با حکومت مرکزی و غیره.

هنگام بررسی تاریخ عشایر کردستان، قانونمندی جالبی از خلال صفحات قرون خودنمایی می کند و آن این که به هر اندازه که مالکیت بر زمین خصلت "اشتراک" آرکائیک را بیشتر از دست می داد و در سمت تبدیل شدن به مالکیت خصوصی کامل افراد پیشروی می کرد، به همان اندازه نیز دایره تعیین رئیس عشیرت از طریق انتخاب محدودتر گشته و شیوه های توارث و انتصاب از بالا (از جانب دولت) وسعت بیشتری می یافت. این خود یکی از روندهای عمده افول دمکراسی داخلی عشیرت بود.

در قرن 20 گاهی رئیس عشیرت با تلفیق هر سه شیوه مذکور در فوق تعیین می شد. مثلا، ریاست عشیرت حکاری در ابتدا موروثی بود، ولی برای آن که همان شخص بتواند باز هم ریاست عشیرت را ادامه دهد (یعنی برای بار دوم و الی آخر مقام ریاست را احراز نماید)، می بایست در شورای ریش سفیدان رای گیری به عمل آید. اگر رئیس اعتماد عشیرت را از دست می داد شورای ریش سفیدان وی را احضار و در حضور وی مسئله را مطرح می نمود و تصمیم می گرفت. شخصی که از ریاست برکنار می شد، فقط پس از گذشت زمان معین و کسب مجدد اعتماد عشیرت می توانست بار دیگر مقام ریاست را احراز نماید. سرجان ملکم نیز به معمول بودن چنین شیوه ای در میان عشیرت حکاری اشاره کرده و نوشته است که هر گاه شورای ریش سفیدان عشیرت در باره برکناری رئیس موجود تصمیم می گرفت، آن گاه یکی از افراد حاضر پا شده کفش های رئیس را در آستانه جفت می کرد و در پیشش می نهاد که یعنی: کار تو تمام است، کفش هایت را به پوش و برو.

در دوران مورد بحث گاهی ریاست جمعی نیز وجود داشت. طبق نوشته راولینسون در ربع اول قرن 19، عشایر پشتکوه هر یک دارای رئیس جداگانه خود نبودند، بلکه به طور دسته جمعی یک شورای ریش سفیدان داشتند که "توشمال" نام داشت و نقش رئیس عشیرت را نسبت به همه آن عشایر بازی می کرد. به نظر و. مینورسکی "توشمال" یک واژه مغولی بود که ریشه اتیمولوژیک آن (tüsime) و یا (tushimel) و به معنای "آدم قابل اعتماد و یا دارای مقام و منصب" بوده است. اصول "توشمال" مرسوم در عشایر پشتکوه را می توان نوعی فدراسیون عشایری محسوب نمود. این گونه فدراسیون های عشایری در نقاط دیگر هم مشاهده می شدند. خورشید افندی می نویسد (در اواسط قرن 19) که عشیرت زرزا (1700 خانوار ساکن منطقه اشنویه) و عشیرت سورچی (راوند) توسط یک شورای ریش سفیدان مرکب از چهار نفر اداره می شوند.

هر قدر که شیوه دمکراتیک منسوخ و شیوه ارثی بودن مقام رییس عشیرت بیشتر رواج پیدا می کرد تعداد خاندان های "معتبر" و "مشهور" در میان عشایر کردستان افزایش می یافت. خاندان های "معتبر" در قرون قبل نیز فراوان بودند، ولی خاندان های "معتبر" قرن 19 و اوایل قرن 20 با خاندان های "معتبر" قرون گذشته فرق داشتند. این ها در شرایطی پدیدار می شدند که در تاریخ کشور دوران تکامل نهایی مالکیت خصوصی بر زمین فرا رسیده بود و دین علت و بر پایه همین مالکیت در حال تکامل، دارای پایه محکم، ثابت و قابل اعتماد بیشتری بودند و لذا خود ثبات بیشتری داشتند. سیر منطقی تاریخ چنین بود که خاندان های "معتبر" از سویی در نتیجه سیر تکاملی مالکیت ارضی مقام ریاستشان بر عشیرت بیشتر تثبیت می شد، ولی از سوی دیگر باز در نتیجه همین سیر تکاملی مالکیت، مقام ریاستشان در سراشیبی فروپاشی تاریخی قرار می گرفت، زیرا که خود سیستم عشیره ای در نتیجه تکامل مالکیت خصوصی ارضی به پایان حیات خود نزدیک می شد.

در میان همه عشایر کردستان این گونه خاندان های "معتبر" وجود داشتند، از قبیل: خاندان های علی خانی و محمد شریف (عبدویی و کاردار) در عشیرت شکاک، خاندان های شیخ عیسی، ملانبی و شیخ فرج در عشیرت گردی، خاندان های بیگزاده عباسی، سادات نهری و پاش میر در خاک شمزینان، خاندان های بیگزاده و خانزاده در عشایر جاف و بایان و مکری، خاندان های یونس خان و قادرخان در خاک بانه، خاندان چالاوی (چلبی) در عشیرت سنجابی، خاندان "سان" در عشایر اورامان و ده ها خاندان دیگر. گاهی عامل مذهبی نیز در پیدایش و اعتلای این گونه خاندان ها نقش مهم داشت.

از ربع چهارم قرن 19 به بعد انتساب رئیس عشیرت از جانب دولت بتدریج به شویه اصلی تبدیل شد. در اجرای این شیوه عامل دادن "پیشکش" به حکومت نقش تعیین کننده داشت. این عامل نه به معنای رشوه، بلکه به صورت یک رسم "مقبول" و سنت "قانونی" به قدری ریشه دار بود که حتی پس از انقلاب مشروطه و تضمین مالکیت توسط متمم قانون اساسی و الغای اصول تیول نیز هنوز ادامه داشت. مثلا در سال 1286 (1907) رئیس عشیرت شرف بیانی پس از دادن هزار تومان پیشکش به حاکم کرمانشاه حکم این مقام را برای خود از وی گرفت. در سال 1296 (1917) امیر کل حاکم کرمانشاه پس از گرفتن 4 هزار تومان پول نقد، 4 راس قاطر و 2 راس اسب به عنوان پیشکش از سلیمان خان کلهر، فرمان حکومت منطقه ایوان و ریاست عشیرت کلهر را برای او صادر نمود.

یکی از وسایل احراز مقام ریاست عشیرت اعمال زور بود که به ویژه از قرن 19 شکل خشن تری به خود گرفت. اتفاق می افتاد که رئیس یک عشیرت موجود خاک دیگران را اشغال و ریاست خود را نیز بر آنها تحمیل می نمود. این عمل بیشتر برای توسعه قدرت اقتصادی بود و نه گسترش قلمرو سیاسی و با تبدیل شدن زمین به منبع درآمدهای کلان و سیر مالکیت خصوصی ارضی به سوی تکامل، پیوند مستقیم داشت.

گاهی نیز مقام ریاست عشیرت به طور "تصادفی" به دست می افتاد. مثلا دروویل در سال 1819 می نوشت که طایفه بیلام (از عشیرت حکاری) وقتی که علیه جور و ستم رئیس عشیرت حکاری سر به عصیان برداشتند، خود به خود زیر ریاست شخصی "تصادفی" به نام اسمعیل بیگ قرار گرفتند. اسمعیل بیگ که در کوهستان زاگروس قلعه مستحکمی داشت، ابتدا به طایفه بیلام قول داد که از آنها حمایت نماید و استقلال داخلی آنها را محترم به شمارد. ولی پس از آن که حاکمیت خود را بر آنها تحکیم نمود زیر قول خود زد، خود را گماشته ولیعهد اعلام نمود و رسما به رئیس آنها تبدیل شد. در نتیجه این عمل اسمعیل بیگ، طایفه نامبرده اولان) زیر حاکمیت وی قرار گرفتند و ثانیا) مجبور شدند تعهد بسپارند که هنگام بروز جنگ، 15 هزار سوار مسلح در اختیار دولت بگذارند.

 

بررسی طرق مختلف احراز مقام ریاست عشیرت به روشنی نشان می دهد که شیوه مشخص این امر قبل از هر چیز از سرشت مشخص مالکیت ارضی ناشی می شد. هر اندازه که حالت "اشتراک" آرکائیک موجود در مالکیت ارضی عشیرت به افول می رفت و مالکیت خصوصی ارضی شکل می گرفت و تکمیل می شد، به همان اندازه نیز سازمان اداری عشیره ای و از آن جمله طرز احراز مقام ریاست عشیرت عناصر دمکراتیک خود را بیشتر از دست می داد. البته، نقش سنن و محافظه کاری و روتین را نیز نباید فراموش کرد. برای نمونه دو مثال زیر می تواند جالب باشد:

اول: در سال 1294 (1915) عشیرت بلباس در نتیجه رشد تاریخی خود عملا به یک فدراسیون مرکب از 15 عشیرت تبدیل شده بود که اتباع آنها جمعا در حدود 13 هزار خانوار (65 هزار نفر) بودند. در داخل این فدراسیون بعضی از عشیرت ها مانند سکر در حال متلاشی شدن، ولی عشایر دیگری از قبیل منگور و مامش و آکو در حال قوت و فعالیت هر بیشتر بودند و دیگر عشایر بلباس را زیر تاثیر نیرومند خود قرار می دادند. گرچه این سه عشیرت هر یک دارای قریب 3 هزار خانوار اتباع بودند، ولی کثرت تعداد اتباع نتوانست هیچ یک از آنها را به ریاست فدراسیون بلباس برساند. لکن عشیرت اجاق قادری (کاخدری) که جمعا 700 خانوار ابوابجمعی داشت به نیروی سنت، رهبری فدراسیون بلباس محسوب می شد.

دوم: در سال های 20- 10 قرن 20 عشیرت شکاک به دو طایفه (22 تیره) تقسیم می شد، در احراز مقام عشیرت حتی ضابطه و معیار بسیار قدیمی، یعنی کثرت تعداد نیروی مسلح نیز نمی توانست در این مورد نقش بازی کند. بر طایفه کاردار که یکی از طوایف شکاک بود نه قوتاس آقا که 200 نفر سوار مسلح داشت، بلکه عمرخان که جمعا دارای 60 سوار بود ریاست می کرد. بر همه عشیرت شکاک هم نه نماینده طایفه کاردار که 623 نفر سوار مسلح داشت، بلکه فردی از طایفه عبدوبی (اسمعیل آقا- سمکو) که دارای 470 سوار بود رهبری می نمود.

دو مثال فوق ثابت می کند که سیستم عشیره ای حتی در دوران فروپاشی خود نمی توانست سنن قدیمی را به کلی کنار بگذارد. در تعیین رئیس عشیرت و طایفه و تیره، علاوه بر مقدار گله و اقتدار اقتصادی و سیاسی و نظامی، سنت و روتین و بستگی خاندان های "معتبر" نیز نقش نیرومند بازی می کرد. بستگی به سنن عشیره ای خاص عشایر کردستان نبود. حتی قبیله قاجار پس از 120 سال پادشاهی، وقتی محمدعلی میرزا از سلطنت خلع (1288) و احمد میرزای پسرش به جای وی گذاشته شد، به علت صغر سن احمد میرزا، فعلا طبق سنن عشیره ای "سالخورده ترین ریش سفید خاندان قاجار و ایلخان این عشیرت"، یعنی عضدالملک را قائم مقام وی معین نمودند.

 

 

برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر می توانید مراجعه نمایید:                                                                                             

 

1-                http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/khodmokhtari.h

 

2-   http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/galavish.htm

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/galavigh.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/galavijh.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/galavigh.htm

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/glavigh.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/galavigh.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/galavigh.html

9 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/galavigh.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/galavij.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/galavijh.html

12- www.rahetudeh.com/rahetude/indexfolder/2016/jolay/index562

13  http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/galavigh.html

14- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/galavigh.html

15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/galavigj.html

16- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/galavijh.html

17- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/galavijh.ht

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/galavgj.htm

19- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/galav

20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/galavi

21 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/galavijh

22 - http://rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/galavijh.ht

23 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/galavijh.html

24- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/574/galavij.html

25- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/galavijh.htm

26- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/galavigh.ht

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/galavijh.htm

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/galavijh.htm

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/galavijh.htm

30- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/galavigj.htm

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/galavijh.htm

32 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/galavijh.htm

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/galavijh.htm

34- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/glavijh.html

35- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/galavijh

36 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/glavijh.htm

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/glavijh.htm

38 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/galavijh.html

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/galavigh.htm

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/galavijh.html

41 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.htm

42- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/galavijh.html

43- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/galavijh.html

44 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/galawijh.html

https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/galavigh.html

 

45-

46 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/596/glavijh.html

47 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/597/galavijh.html

48 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/598/glavijh.html

49 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/599/galavijh.html

50 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/may/600/galavijh.html

51- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/601/galavijh.html

52 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/602/galavijh.html

53 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/jon/603/galavijh.html

54 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/joan/604/galavijh.html

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 605  راه توده -  15 تیرماه  1396

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت