دو مقوله را در کار سیاسی و مبارزه سیاسی باید از هم جدا کرد.
درجریان یک خیزش اجتماعی و فراهم آمدن امکان حضور توده های مردم
در صحنه سیاسی، طبیعی است که آشنائی با سیاست و حتی فعالیت سیاسی با سرعت توفان در
جامعه گسترش می یابد. این حضور و فعالیت با همین سرعت به آگاهی مردم و شناخت آنها
از حاکمیت و رشد انگیزه های پیوند و اتحاد مردم با یکدیگر می انجامد.
از جمله دلائل وحشت حکومت های خودکامه از پیوند آزادانه توده
های مردم با یکدیگر، جلوگیری از متشکل شدن مردم، مقابله با آزادی مطبوعات و آزادی
احزاب در همین نکته نهفته است. یعنی جلوگیری از پیوند بی هزینه و در پناه قانون و
امنیت اجتماعی مردم برای فعالیت سیاسی و رشد آگاهی عمومی. این حکومت ها؛ با سرکوب و
اختناق می کوشند هزینه فعالیت سیاسی را سنگین کنند و با پلیسی کردن شرایط، فعالیت
سیاسی را تا آنجا که می توانند ناممکن سازند.
در این حالت، ظرفیت های بالقوه یک جنبش اعتراضی از بین نمی رود،
زیرا تضادهائی که این ظرفیت را شکل بخشیده اند برجای خود باقی اند، بلکه این ظرفیت
ها در انتظار فرصتی اند تا با هزینه کم دوباره بالفعل شوند.
برای نمونه ما در جریان خیزش محدود 15 خرداد و انقلاب 57 شاهد
هر دو حالت بودیم. یعنی در 15 خرداد حکومت شاه با سرکوب خیزش سیاسی مردم، هزینه
فعالیت سیاسی را بسیار سنگین کرد و ما یک دوران طولانی سیاست گریزی مردم را شاهد
شدیم، و در انقلاب 57 ناممکن شدن سرکوب خیزش سیاسی جدید مردم و عقب نشینی اجباری
حکومت از برابر مردم، فضای نیمه آزادی برای سیاسی شدن و به صحنه آمدن توده های مردم
فراهم آمد. چنان که نظام شاه بر خلاف ادعاهائی که درباره سرنگونی مسلحانه آن مطرح
می شود، با حضور و فعالیت سیاسی مردم در خیابان ها سقوط کرد.
بحث و فعالیت سیاسی و حضور سیاسی مردم در صحنه، در سال 57 و سال
پس از سرنگونی شاه و برقرار جمهوری اسلامی در گسترده ترین حد تاریخی خود را در
ایران شاهد بودیم. و بتدریج هر اندازه فضای سیاسی کشور بسته تر، پلیسی تر و خشونت
حکومتی شدید تر شد، مردم بیشتری برای پرهیز از پرداخت هزینه، از خیابان ها عقب
نشینی سیاسی کردند. اما این عقب نشینی سیاسی به معنای غیر سیاسی بودن و یا غیر
سیاسی شدن مردم نبود. زیرا در جریان انتخابات دوم خرداد 1376 و سپس خیزش عظیم سبز
ما به چشم خویش دیدیم که مردم عمیقا سیاسی اند و در اولین فرصت بصورت دهها میلیونی
برای فعالیت سیاسی به صحنه می آیند. امری که در حال حاضر نیز مصداق دارد. یعنی توده
های وسیع مردم ایران منتظر اولین فرصت اند تا با هزینه ای کم، گسترده تر از خرداد
1388 برای فعالیت سیاسی و بیان نظر خود به خیابان ها بیآیند.
کسانی که از یاس و رخوت سخن می گویند و عادت دارند زانوی غم
"رکود" را در بغل می گیرند، به ریشه ها و اعماق یک جنبش و زمینه های اقتصادی و
اجتماعی آن توجه ندارند.
در ادامه همین بحث است که می رسیم به مقوله مبارزه سیاسی، نه
فعالیت سیاسی.
فعالیت سیاسی و حضور سیاسی همان است که در بالا به آن اشاره شد،
اما در فاصله برقراری اختناق از یکسو و پرهزینه شدن فعالیت سیاسی برای توده های
مردم از سوی دیگر، مبارزه سیاسی دز اولویت قرار می
گیرد. در اینجا، پیشتازان جنبش اجتماعی برای مقابله با حکومت و فراهم ساختن آن
شرایطی که توده های مردم بتوانند به صحنه بازگردند، وارد عرصه مبارزه سیاسی می
شوند. یعنی همان امری که ما امروز در جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم و اخبار مربوط به
هزینه ای که مبارزان سیاسی می پردازند را بی وقفه دنبال می کنیم.....
ادامه |