سرمقاله راه توده 537
هزینه های
"برجام" را نه مردم
که رهبر ج.
اسلامی باید بدهد!
هفته گذشته خبر اجرای رسمی تفاهم اتمی
اعلام گردید و روند لغو تحریم های ایران آغاز شد. خبری که شادمانی و امید مردم در
منازل و کوچه و خیابان های شهر را بدنبال داشت. بدنبال این خبر و فرستادن نامه آقای
روحانی به آیتالله خامنه ای، وی در پاسخ به آقای روحانی نکاتی را یادآور شد که
مهمترین و دقیق ترین آن عبارت زیر بود: "برای آنچه در این معامله به دست آمده،
هزینههای سنگینی پرداخت شده است."
واقعا هم کشور و مردم ایران برای آنچه بدست آمد هزینه و بهای بسیار سنگینی
پرداختند. بهایی که میشد از آن اجتناب کرد اگر کشور بصورت فردی رهبری نمی شد و
جناح راست حکومتی منافع ایران را قربانی منافع خود نمی کرد. آنچه ایران امروز بدست
آورد از آنچه می توانست در سال ۱۳۸۰ و ۸۱ یا حتی ۸۴ بدست آورد کمتر بود بدون آنکه
این همه هزینه پرداخت شده باشد. بیاد آوریم که در اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۱ و درحالیکه
پرونده هسته ای ایران برای رسیدگی به شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی و
صدور اولین قطعنامه ارجاع شده بود، نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم پس از اینکه سه
نامه محرمانه به آیت الله خامنه ای راجع به مسائل کشور نوشتند و به آن نامه ها
توجهی نشد، سرانجام نامهای سرگشاده برای ایشان فرستادند که از انتشار آن نامه در
رسانه های دولتی جلوگیری شد.
در این نامه با اشاره به خطرهایی که کشور را تهدید می کند به درستی گفته شده بود:
"در تاریخ پر فراز و نشیب معاصر ایران، هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت...
شاید دوره کنونی از این لحاظ بی مانند باشد که شکافهای سیاسی و اجتماعی با تهدید
خارجی و برنامه آشکار دولت ایالات متحده آمریکا (به عنوان قدرتی که در برابر خود
مانعی نمی بیند) برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه همزمان شده ... آنچه مانع عملی
شدن تهدیدات خارجی می شود، نه توپ و تانک و موشک و سلاح، بلکه افزایش مشروعیت نظام،
وحدت ملی و یگانگی حکومت و ملت است. ... آنچه ما می فهمیم این است که مسئولان
حاکمیت باید صادقانه از مردم در قبال همه قصورها و سوء تدبیرها پوزش بخواهند... اگر
جام زهری باید نوشید قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی
کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بی تردید این برخورد خردمندانه و
متواضعانه، از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می شود که امام عزیز راحل روبرو شد."
پاسخ این نامه ضرب و
شتم و رد صلاحیت نمایندگان مجلس ششم بود در حالیکه می شد در همان زمان با پذیرش
مفاد این نامه کشور و انقلاب را از ورود به ورطه های بعدی باز داشت. بجای پذیرش این
نامه آقای خامنه ای طرفدار "دیپلماسی تهاجمی" شد و احمدی نژاد به کشور تحمیل گردید
و کار به تصویب قطعنامه های پیآپی علیه ایران کشید.
بعدها هم که میرحسین
موسوی به میدان آمد تا مانع ادامه این وضع شود با کودتا مانع او شدند و احمدی نژاد
در مقام خود ابقا گردید که کار سرانجام به قرار گرفتن ایران زیر فصل هفت منشور
سازمان ملل و تحریم اقتصادی به عنوان مقدمه عملیات نظامی قرار گرفت. در حالیکه در
همان دوران روسیه پیشنهاد کرد که ایران اورانیوم غنی شده خود را به روسیه انتقال
دهد و در مقابل "کیک زرد" دریافت کند، پیشنهادی که آقای خامنه ای امروز پس از تحمل
این همه هزینه سرانجام آن را پذیرفت و عملی کرد.
حکومت با دفن کردن
همه آثار انقلاب و یاران انقلاب در داخل، عرصه انقلاب را به سیاست خارجی انتقال
داده و در این عرصه نیز دیپلماسی انقلابی را با "دیپلماسی تهاجمی" یعنی سخنان
غیرمسئولانه گفتن مخلوط کرد. دست اندرکاران انقلاب خود را از لنین هم انقلابی تر
معرفی می کنند درحالیکه لنین برای حفظ انقلاب اکتبر به وزیر خارجه روسیه دستور داد
که اگر لازم باشد با دامن هم برود و قرارداد صلح معروف به "برس لیتفسک" را امضا
کند، همانگونه که خود وی، در پی یک حادثه، در مقام رهبر انقلاب شخصا رفت و از یک
جوان عضو سفارت آلمان عذرخواهی کرد. این دیپلماسی انقلابی و احساس مسئولیت نسبت به
سرنوشت کشور است که با دیپلماسی بیت رهبری زمین تا آسمان فاصله دارد.
برجام و تفاهم به
بهای هزینه های سنگینی برای کشور ما بدست آمد ولی آقای خامنه ای آخرین نفری است که
باید درباره این هزینه ها سخن بگوید و شعار بدهد، هزینه هایی که ایشان می توانست شش
سال قبل و حتی یک دهه قبل از وارد آمدن آن به کشور جلوگیری کند.
|