سرمقاله 602
جنجال سازی های رهبر
اعتباری در میان مردم ندارد!
از
آخرین هفته انتخابات ریاست جمهوری که پیروزی حسن روحانی تقریبا قطعی شده بود تا
روزهای اخیر، آیتالله خامنهای یک سلسله سخنرانیهایی انجام
داده و میدهد که ویژگی مشترک همه آنها جنبه عصبی و غیرمنطقی و التهاب آفرین آن
است. آقای خامنهای که ابتدا مهمترین مسئله انتخابات را توجه نامزدها به "معیشت"
مردم اعلام کرده بود، ناگهان در میانه راه "معیشت مردم" را فراموش کرد و یاد سند
2030 یونسکو افتاد. بنام مخالفت با این سند در هفته آخر انتخابات وسیع ترین یورش
علیه حسن روحانی به راه افتاد که البته مفتضحانه شکست خورد. در پی این شکست و
سخنرانی های پس از پیروزی حسن روحانی در انتخابات شروع شد.
از
جمله، در دو هفته اخیر آقای خامنهای سه سخنرانی کرده که در هر سه مطالبی را بر
زبان آورده که فقط التهاب و جنجال و حاشیه سازی را در جامعه گسترش داده است. ابتدا
از دهه 60 سخن گفت و اینکه جای جلاد و قربانی نباید عوض شود. یعنی آنان که اعدام
شدهاند جلاد بودهاند و امثال آقای رئیسی قربانی! در سخنرانی بعدی اصطلاح نظامی
"آتش به اختیار" را در یک دیدار دانشجوئی و باصطلاح فرهنگی به کار گرفت که برخی آن
را مجوز حادثه سازی و ترور ارزیابی کردند. در آخرین سخنرانی نیز یاد سال 59 (عزل
بنی صدر) افتاد و…
این
سخنان پریشان آقای خامنهای را که ظاهرا شمار آنها رو به افزایش خواهد بود چه به
حساب بالا رفتن سن، تشدید بیماری و یا عدم تعادل جسمانی و روانی و خود بزرگ بینی
فزاینده ایشان بگذاریم، یا به حساب چالش دامنه دار ایشان با مردم و رای آنها و
نارضایتی از پیروزی حسن روحانی، یا احتمالا هردو، تردید در یک نکته باقی نمی گذارد.
آن نکته اینست که وزن ایشان در ساختار کنونی جمهوری اسلامی در حدی نیست که بتواند
تغییری بنیادین در برابر رای و خواست مردم ایجاد کند. همین پیروزی حسن روحانی در
انتخابات 92 و 96 نمونهای از نداشتن موقعیت وی در میان مردم و حتی روحانیون است.
این کاهش وزن رهبر در حدی است که در انتخابات اخیر، شخصی مانند محمود احمدی نژاد
وقعی به حرف ها و توصیه های دستوری او برای عدم حضور در انتخابات نگذاشت.
امروز، هم مردم و هم خود آقای خامنهای
میدانند که سخنان ایشان و دوران پندار "فصل الخطاب" بودن سالهاست که به یک خاطره
تبدیل شده و انتخابات 88 و مداخله ایشان به نفع کودتا علیه میرحسین موسوی به این
موقعیت اگر هم
میتوانست وجود داشته باشد پایان داد. بنابراین به بازتاب سخنرانیهای پیاپی آقای
خامنهای باید در حد تزریق التهاب و تنش به پیکر جامعه و جلوگیری از برقراری یک
ثبات و آرامشی که دولت و مردم بتوانند از طریق آن مسائل بنیادین جامعه را حل کنند
نگاه کرد. به ویژه نباید وارد بازی جناح راست شد که به سخنرانیهای آقای خامنهای
نگاه ابزاری دارد و
میکوشد آن را به وسیله جنجال و التهاب و جلوگیری از پیشرفت کار دولت تبدیل کند.
بنظر
میرسد مردم ایران از این پس باید بپذیرند و عادت کنند که با یک جناح راست ناامید و
شکست خورده که جز جنجال و تنش هنری دیگر ندارد؛ و با رهبری با شخصیت غیرمتعادل و
سخنانی غیرمتعادل تر که در خدمت جنجال سازی است سر و کار دارند. راه مردم که آرامش
و سازندگی است از راه رهبر و حامیان وی که التهاب و ویرانگری است همیشه جدا بوده و
امروز از هر زمانی جداتر است. ...
ادامه |