سرمقاله راه توده 624
چهره زشتی، که این بار
از زیرآوار زلزله بیرون آمد
زمین
لرزه یک حادثه ویرانگر است که در دل تحولات طبیعت نهفته است. این حادثه در هر جا
میتواند روی دهد و متاسفانه کشور ما از این نظر بیش از دیگر کشورها در معرض آسیب
قرار دارد. ولی هر حادثه ای در ایران بسرعت به آئینه تمام نمای همه مسایل اجتماعی
ما تبدیل
میشود چنانکه زمین لرزه اخیر در غرب کشور بدان تبدیل شد.
گام اول با پنهان کاری آغاز شد. بجای آنکه اطلاعات دقیقی در مورد کانون زمین لرزه و
خسارات احتمالی آن در اختیار مردم گذاشته شود و مردم در جریان دقیق حادثه قرار
گیرند ادعا شد که کانون زمین لرزه در عراق قرار داشته و در نتیجه این تصور ایجاد شد
که خسارات اندکی احتمالا در ایران برجای گذاشته است. خود این نوع خبررسانی به
هشیاری و بسیج نیرو در سطح ملی و کمکهای مردمی آسیب رساند.
در
مرحله بعد مشاهده شد که شمار مهمی از بناهای آسیب دیده ساختمانهای نوساز مسکن مهر
هستند که در دوران محمود احمدی نژاد به عنوان یک پروژه بزرگ و ملی که بخش مهمی از
منابع کشور را بلعید و به جیب چپاولگران ریخت اجرا شد. به این ترتیب مسئله دلایل
اجرای این طرح، حامیان آن، هزینههای آن، امنیت مردمی که در این ساختمانها زندگی
میکنند، آینده فروش واحدهای مسکن مهر که اکنون نامعلوم است، بررسی دوباره این
ساختمانها در سراسر کشور و تعیین میزان مقاومت آن در برابر حوادث طبیعی، زد و
بندها و امضا فروشی و فساد و رشوهای که در جریان احداث این ساختمانها رخ داده است
و … همگی از جمله مسائلی است که با این زمین لرزه بیرون ریخت و بار دیگر مطرح شد.
به همین شکل زلزله مسئله امنیت شهرهای بزرگ کشور از جمله تهران را دربرابر احتمال
وقوع آن مطرح کرد. نحوه اداره شهرهای بزرگ، تراکم فروشی، میزان رعایت مقاوم سازی و
ایمنی یا بی توجهی به آن با رشوه و زیرمیزی و زد و بند و غیره همگی از مسائلی است
که با زمین لرزه اخیر بار دیگر طرح شد.
مسئله بعدی کمک و یاری به زلزله زدگان بود که در اینجا نیز بیاعتمادی ملی به
ارگانهای حکومتی آشکار شد. بخش مهمی از مردم حاضر نیستند به نهادهای رسمی اعتماد
کنند و کمکهای خود را در اختیار آنها بگذارند. در نتیجه شماری از هنرمندان،
ورزشکاران، شخصیتهای فرهنگی و سیاسی و نهادهای غیرحکومتی که مردم به آنها اعتماد
بیشتری دارند پا پیش گذاشتند تا از طریق آنها کمکهای مردمی جمع اوری شود و به
مناطق آسیب دیده روانه گردد. این بیاعتمادی عمومی خود از یکسو ناشی از عمق فساد در
دستگاه حکومتی و فامیل سالاری و عدم شفافیت است و از سوی دیگر بازتاب بیاعتمادی
حکومت به مردم. به همان اندازه که حکومت به مردم بیاعتماد است، نمایندههای آنها
را رد صلاحیت
میکند، شخصیتهای مورد علاقه و اعتماد آنها را به حبس و حصر محکوم
میکند، نفر آخر مجلس خبرگان را برای دهن کجی کردن به مردم رئیس آن مجلس
میکند، مردم هم به حکومت بیاعتماد هستند. بازتاب دهن کجیهای حکومت به مردم در
اینجا و در دهن کجی و بی اعتمادی مردم به حکومت خود را نشان
میدهد...
ادامه
|