کم اطلاع
ترین ایرانی – حتی در میان نسل بعد از انقلاب- با خواندن اخبار رسمی و
منتشر شده سال 54 متوجه بحرانی می شود که مانند بهمن سقوط از قله ثباتی که
شاه تصور آن را داشت سرازیر شده است. این بهمن کمتر از سه سال بعد به دامنه
(خیابان ها) رسید و شاه و رژیم را در خود بلعید. درحالیکه اعدام و ترور
سیاسی در تهران و برخی شهرها همچنان ادامه دارد ( دو سازمان چریک های فدائی
خلق و مجاهدین خلق) و زندان ها از زندانیان سیاسی پر شده، شاه در سفر به
امریکا در یک مصاحبه می گوید: زندانی سیاسی نداریم! درست شبیه استدلالی که
35 سال است در جمهوری اسلامی می شود.
تولید
خوابیده و با استفاده از پول باد آورده نفت واردات به اوج رسیده است. حاشیه
تهران و برخی شهرهای بزرگ ایران از جمعیت ورم می کند. آنها روستائیان بی
پناهی اند که در جستجوی کار و نان خود را به حاشیه شهرها رسانده اند و دو
سال بعد به موتور انقلاب 57 تبدیل می شوند. بنادر ایران ظرفیت تخلیه
کالاهای وارداتی را ندارند. همین پول بادآورده بزرگترین فساد مالی را در
دستگاه حکومتی موجب شده است. فسادی که در راس آن خود دربار شاه قرار دارد.
مبارزه با باصطلاح گرانفروشی جای تغییر جهت گیری اقتصادی کشور را می گیرد.
سرمایه داری وابسته و تجاری که سر نخ آن در دربار است و بسیاری از نظامی ها
را نیز به کام خود کشیده، به جان سرمایه داری نیمه ملی می افتد. دستگیری
سرمایه داران داخلی بعنوان رقیب سرمایه داری وابسته (کمپرادور) آغاز می
شود. شاه می بیند که تا زیر گوشش در دربار، رشوه و فساد و اختلاس راه
یافته، اما چون خود آلوده به این فساد و رشوه های بین المللی نفتی و
باصطلاح پورسانت هاست، چشم بر واقعیت می بندد. فساد مالی سپهبد و ارتشبد و
سرلشکر فاش می شود اما آب از آب تکان نمی خورد. حتی نام سپهبد ایادی، پزشک
مخصوص او بعنوان یکی از سرنخ های فساد مالی رژیم اعلام می شود اما ایادی
همچنان پزشک ویژه در کنار شاه می ماند و سرانجام نیز همراه او از ایران
فرار می کند. آنها که در این 35 سال خود را فریب داده و سقوط رژیم شاه را
تبانی امریکا و انگلیس میدانند و یا با اشاره به وضع کنونی جمهوری اسلامی
می گویند "گذشته بهتر بود"، حتی یکبار هم این اخبار را صادقانه مرور نکرده
و نمی کنند تا بدانند ریشه انقلاب و سقوط در کجا بود. همانگونه که حاکمیت و
قدرت در جمهوری اسلامی در خواب غفلت است و از دیدن چهره واقعی خود در آینه
حوادث و رویدادها می گریزد.
در همین
سال، 9 زندانی مشهور سیاسی را ساواک به تپه های اوین برده و به رگبار مسلسل
می بندند. آنقدر جنایت در جمهوری اسلامی شده که آن نوع اعدام ها و حوادث در
پشت این حوادث قرار گرفته است، اما جنایت در جمهوری اسلامی هرگز نباید
بهانه ای شود برای فراموش کردن آن جنایات و رویدادهائی که هر کدام به نوبه
خود انقلاب 57 را شکل بخشیدند.
فرو ریختن
سقف فرودگاه مهرآباد تهران، یک فاجعه بود. فاجعه ای که بیش از 400 قربانی
داشت. شرکت خارجی سازنده سالن فرودگاه مقصر اعلام شد اما آن دست هائی که در
دربار شاه رشوه گرفته و با آن شرکت ها قراردادها را بسته بودند فاش نشدند.
مطبوعات با زیرکی از بذل و بخشش های شاه به کشورهای غربی و حتی کشوری مانند
اردن هاشمی می نویسند و ایران به بحران آن کشورها کمک کرده است. اما در
حقیقت، مطبوعات با زبان بی زبانی می نویسند که 7 میلیارد دلار پول نفت را
شاه به باد داده است. شاه نیز همان روشی را برای مقابله با قاچاق مواد مخدر
و معتادان داشت که بعدها در جمهوری اسلامی دنبال شد. شاه نیز همان روشی را
با اوباش و چاقوکش هائی که خودسر بودند و نه در کنار شعبان جعفری های مطیع
دربار، همان کرد که در جمهوری اسلامی می کنند. همین اوباش در شهرهائی که
تبعیدگاهشان بود شبکه های اوباش را درست کردند و درکنار مساجد قرار گرفتند.
حیرت آور
است این تشابه رویدادها. اختلاس ها و فساد مالی، در خیابان گرداندن و سپس
تبعید کردن اوباش در جمهوری اسلامی را به یاد بیآورد و سپس اخبار زیر را
بخوانید.
توصیه می کنیم مرور اخبار ایران از انقلاب مشروطه تا
انقلاب 57 را در همین شماره راه توده با دقت بخوانید! |