راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

صبر تلخ- 32

تلفن آیت الله بهشتی به عموئی:

نمیخواهید با هم دیداری داشته باشیم؟

 

وقتی به قانون اساسی رای دادیم روی مسئله «ولایت فقیه» گفتیم که این اصل خطرات بزرگی را ایجاد می کند. امیدواریم که تا وقتی امام در قید حیات است از این اصل سوء استفاده نشود و بعد از آن این اصل طی یک متممی تصحیح بشود. سازمان های دیگر اصلا به قانون اساسی رای نداده بودند که به ولایت فقیه آن انتقاد داشته باشند. همیشه نکات ریزی توسط یک حزب سیاسی جدی مطرح می شود که توسط سازمان های سیاسی دیگر اصلا به آن توجه نمی شود.  در دیدار با آیت الله بهشتی گفتم: حرف های زیبا را همه به راحتی می توانند بزنند، به خصوص آقایان که دستی در منبر دارند. (شروع کرد به خندیدن) واضافه کرد "شما صبر کنید که ما بتوانیم قانون اساسی را اجرا کنیم، همه این مسائل (حمله به دفاتر احزاب) حل می شود

 

 

یکی از باورهای حزب و فعالیت هایی که به طور مستمر انجام می داد، پیوند و ارتباطی بود که نیروهای سالم موجود جمهوری اسلامی ایران داشت: ارتباطش با «جاما»، «حزب ملت ایران»، مجموعه اطراف بازرگان، آقای ابوالفضل حکیمی و برادرش که در نخست وزیری کار می کرد، ما همواره می نشستیم بحث هایی می کردیم.

دیگری بحث هایی بود که در رهبری حزب در باره مشی اعلام شده حزب داشتیم. چنین نبود که رهبری حزب یکدست طرفداری کند. ما چقدر کوشیدیم تا اصطلاح «خط امام» را که به کار برده می شد و الان هم شما به کار بردید و آقای کیانوری هم به کار می برد، به «خط مردمی و ضد امپریالیستی امام» تبدیل کردیم. یعنی آن بخشی از خط امام که جنبه مردمی و ضد امپریالیستی دارد و حزب توده ایران از این بخش حمایت می کند. خط امام چیزی دیگری هم دارد.

توی حزب گروه هایی بودند که خط امام را همین جوری بیان بکنند بدون هیچ بازخوردی؟

 

عمویی: یکی از علل اساسی به وجود آمدن شعبه بازرسی و رسیدگی توسط کمیته مرکزی حزب، همین مسئله بود. ما بارها با رفقای حزبیمان برخورد می کردیم که می گفتند ما طرفدار خط امامیم! در حالی که ما می گفتیم «خط مردمی و ضد امپریالیستی امام». با «خط امام» فرق دارد. یعنی آن بخش را ما قبول داریم و بخش دیگر را قبول نداریم. همچنان که وقتی به قانون اساسی رای دادیم روی مسئله «ولایت فقیه» گفتیم که این اصل خطرات بزرگی را ایجاد می کند. امیدواریم که تا وقتی امام در قید حیات است از این اصل سوء استفاده نشود و بعد از آن این اصل طی یک متممی تصحیح بشود. یعنی نکات ریزی توسط یک حزب سیاسی مطرح می شود که توسط سازمان های سیاسی دیگر اصلا به آن توجه نمی شود.

البته در مورد «ولایت فقیه» خیلی سازمان های دیگر حرف زدند، خیلی مخالفت شد.

عمویی: سازمان های دیگر اصلا قانون اساسی را نپذیرفتند و به آن رای ندادند.

گفتند ولایت با مردم است.

 

عمویی: و بعد که فدایی ها پذیرفتند، بر همان نکته ای که حزب تکیه کرده بود، یعنی «اصل ولایت فقیه» آنها هم تکیه کردند. اما نکته این بود: اگر چپ می خواست حضوری داشته باشد و بعد از این غیبت چندین و چند ساله با توده های مردم ارتباطی پیدا کند، بایستی فعالیت عاقلانه تری می داشت. باید حضور علنی می داشت. بنابراین باید مشی اتخاذ کند که از لحاظ قدرتمندان مملکت و قانون کشور، بتواند حضور داشته باشد.

با وجود این با انواع و اقسام مشکلات مواجه بودیم. بارها روزنامه و سرانجام دفترمان را بستند. ببینید! چنین نبود که ما متوجه قضیه نباشیم. اصلا جلو چشممان اتفاق می افتاد. همین شیخ معروفی که جلو حزب اللهی ها راه می افتاد و همه جا را به هم می زد...

 

هادی غفاری؟

 

عمویی: همه روزه هادی غفاری با یک عده حزب اللهی جلو دفتر حزب می آمدند و شعار می دادند «حزب فقط حزب اللهی، رهبر فقط روح الله»

معهذا حزب دوباره در روزنامه «نامه مردم» در باره سرنوشت نبرد «که بر که» می نوشت و تاکید می کرد که ما در درون رهبری جمهوری اسلامی نیروهایی روشن بینی را می بینم که در این پیکار تلاش می کنند و ما می کوشیم که این روشن بینان پیروز شوند. و ارتباطمان را هم با آنها زیاد می کردیم. حتی کار به جایی رسید که برای ابراز این مطالب از دعوت تلفنی آقای بهشتی استقبال کردیم و قرار شد دیداری با هم داشته باشیم. ایشان در این دعوت تلفنی گفت: به به آقای عمویی! ما مدت هاست که با اسم و سوابق شما آشنا هستیم. تشریف بیاورید!

گفتم: کجا بیایم؟

گفت: به دفتر «حزب جمهوری اسلامی»

گفتم: جای دیگری نمی شود؟

گفت: تشریف بیاورید اینجا، چه اشکالی دارد؟

گفتم: بله می آیم.

رفتم سرچشمه – همان جایی که بعدا منفجر شد – این جماعت همین جور خیره ما را نگاه می کردند. اصلا مثل جن و بسم الله که از هم فرار می کنند! ما را بردند دفتر ایشان. آقای بهشتی آمد و با ما یک معانقه ای کرد و ...

!عجب عمل شجاعانه ای کرد

عمویی: نشست و گفت: چه عجب آقای عمویی؟ من شنیده بودم شما به دیدار آقای هاشمی می روید، به دیدن آقای منتظری می روید، منتظر روزی بودم که با هم دیداری داشته باشیم.

گفتم: آخر ظاهرا شما در دستگاه قضایی سرتان خیلی شلوغ است.

گفت: نه آقا حالا بالاخره صحبتی باشد.

این مال چه سالی بود؟

عموئی: فکر می کنم اواخر سال 1359.

پس در حقیقت متلکی هم به او انداختید که سرتان خیلی شلوغ است!

 

عمویی: و من در آغاز راجع به پیامدهای یک انقلاب مردمی صحبت کردم که: آقای بهشتی ببینید! واقعیت این است که مردم از دیکتاتوری زمان شاه به جان آمده بودند؛ بسیاری از مردم اصلا آمریکا را نمی شناختند. اصلا نمی دانستند مستشاران آمریکایی در ایران چه کار می کنند. شاید این را روشنفکران می دانستند، ولی آن انبوه مردم که به خیابان می آمدند و تظاهرات می کردند، اصلا نمی دانستند چندتا مستشار امریکایی در ایران هست، اصلا نمی دانستند «پیمان سنتو» یعنی چه؟ ولی آن فشار و آن بسته بودن جامعه و اینکه نمی توانستند آزادانه حرفشان را بزنند و آزادانه دور هم جمع بشوند، رنجشان می داد. اولین آثار یک نظام سربکوبگر آن دیکتاتوری اش است که اعمال می شود. آیا واقعا انقلاب یکی از اهدافش از بین بردن این خصیصه نبود؟

گفت: بله بله!

گفتم: پس این یعنی چه که دفتر حزب را آمدند اشغال کردند، روزنامه را گرفتند، همه وسایل ما را از آن بالا ریختند پایین؟ حتی برای این که آبروریزی بکنند، شیشه داروی آنتی اسید یکی را گفتند داروی جلوگیری از حاملگی است! آیا این شرم آور نیست؟ اینها چه کسانی هستند که دارند این کارها را می کنند؟

گفت: اینها نمی توانند نیروهای انقلاب باشند!

گفتم: آقای هادی غفاری آیا مورد تایید شما هست یا نیست؟

پس چرا استارلایت را به او داده بودند؟

عموئی: آن موقع هنوز کارخانه استارلایت را نگرفته بود. بعد

خوب تایید شد که

عمویی: بله آن موقعی که تقسیم اموال شد، به هر کدامشان سهمیه ای رسید: لاستیک دنا به محمد یزدی رسید، استارلایت به این یکی رسید، به جنتی یک چیز دیگر رسید که هم پیمان با لاستیک دناست.

به هر حال. گفت که آقای عمویی متاسفانه ما هنوز امکان عملی کردن قانون اساسی را پیدا نکرده ایم. به شما اطمینان می دهم وقتی که توانایی اجرا قانون اساسی را پیدا کنیم، آن وقت تمام این مسائل منتفی می شود. آن وقت آزادی بیان، احزاب ...

گفتم حرف های زیبا را همه به راحتی می توانند بزنند، به خصوص آقایان که دستی در منبر دارند. (شروع کرد به خندیدن) گفتم بله آقای بهشتی آن زمانی که ما در زندان های برازجان و عادل آباد و قصر بودیم، آقایان سر منبرهایشان بودند و قول یکی از آقایان که هنگام خداحافظی در زندان قصر به من گفت زندان این جوری خوب است. نه مثل مال شما! گفتم یعنی چه؟ گفت «آدم دو ماه زندان بگیرد، برود بیرون، منبر 100 تومانش بشود 200 تومان. ولی شما چی؟ تا ابد نشسته اید تو زندان!»

در واقع این آن بهایی است که ما به خاطر مبارزاتی که کردیم، داریم می پردازیم و یک عده به نام حزب الله می ریزند دفتر و اصلا امنیت بچه های ما را به خطر می اندازند! حالا ما نه فقط آزادی بیان نداریم، آزادی حیات و زندگی هم نداریم. من به وزارت کشور نوشتم که یا شما امنیت ما را تامین کنید و نیروهای مسلح بگذارید یا این که بگذارید ما خودمان سلاح حمل کنیم و از خودمان دفاع کنیم! ولی مخالفت کردند. حالا من این مطلب را با شما در میان می گذارم. آیا ما نباید در این مملکت واقعا امنیت داشته باشیم؟!

گفت: ما هم نداریم!

گفتم: شما این همه افراد مسلح دور و برتان هست، چطور ندارید؟ خوب ببینید! ما این کلنجارها را هم با اینها داشتیم. ولی در عین حال واقف بودیم برای این که دو نسخه روزنامه هم بیرون بیاید، چهار صفحه «پرسش و پاسخ» بتواند در دست همگان قرار بگیرد، باید یک چنین رابطه ای وجود داشته باشد. با همه اینها، این به هیچ وجه گره خوردن با قدرت نبود. ما اصلا گرفتار ساده اندیشی نشده بودیم که ما می توانیم با قدرت گره بخوریم و اصلا اهل این مطلب هم نبودیم. ما در درون اینها نیروهایی را پیدا کرده بودیم که امید داشتیم شاید در روند تحولات اجتماعی این مملکت، این نیروها دست بالا را بگیرند.

امروز هم در روند اصلاحات همین است. اگر ما از اصلاحات هم حمایت کردیم، به همین سبب بوده است. در دوران انتخابات سال 1376، اغلب شاید تا پس از نیمه شب اینجا مملو از دوستانی بود که برای رای دادن یا ندادن به خاتمی، مردد بودند. گفتم: ببینید رفقا! خیلی روشن است، دو دو تا چهار تا، آقای خاتمی در چارچوب اصل ولایت فقیه، رییس جمهور  این مملکت خواهد شد. نباید گرفتار هیچ توهمی بشویم. ایشان هیچ معجزه ای نمی تواند بکند. اما فضا را تغییر خواهد داد. با پیشینه عملی که از او سراغ داریم، در فضایی که برقرار می شود، ممکن است کسانی که حرف های آزادی خواهانه ای داشته باشند، بتوانند بیان کنند. روزنامه ها محدود به روزنامه های قبلی نمی شود. حالا اگر فقط یک «سلام» هست، تعدادش بیشتر خواهد شد. اما اینجا هم روند «که بر که» خواهد بود. این اصلاحاتی که می خواهد پا بگیرد معلوم نیست موفق بشود. چون آن نیروی اقتدارگرا ریشه تاریخی و منافع اقتصادی وحشتناکی در این جامعه دارد که تا پای جان برای حفظ و نگهداری اش می کوشد. برای حفظ اقتدار و موقعیت خودش، از آبرو، حیثیت و هم چیز می گذرد!

امروز می بینیم که همینطور هم هست و با وجود این که بیست میلیون مردم به ایشان (خاتمی)  رای دادند و پشتشان بودند، نیروی اقتدارگرا چگونه اینها را میخکوب کرده! ولی همان موقع هم من گفتم که پتانسیل اصلاح طلبان محدود است. مضافا این که الان باد به پرچم اینها می خورد و بسیاری فرصت طلب ها در این جهت گام بر می دارند ولی وقتی مسائل سیاسی مطرح بشود، مطمئن باشید که میدان را خالی می کنند! و امروز می بینیم که «جبهه دوم خرداد» یکدست نیست و بین خودشان چه اختلافاتی حتی در درون خود «حزب مشارکت» وجود دارد!

واقعیت قضیه این است. اما  این باعث نمی شود تا نیروی چپ که خودش نیروی چندانی ندارد ولی اندیشه ترقی خواهانه ناب دارد، نیروهای مساعدی را جستجو نکند که می شود از آن برای پیشبرد عقاید و نظراتش استفاده کند. این دقیقا همان تعریف سیاست است، یعنی متحقق کردن آنچه که امکان پذیر است.

برای مطالعه شماره های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمایید:

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/772/sabr.html

 

2- https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/janve/773/sabr2.html

 

3 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/774/sabr3.htm

 

4 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/775/sabr-4.html

 

5 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/776/sabr5.html

 

6 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/febri/777/sabr.htm

 

7 -  https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/778/sabr4.html

 

8 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/779/sabr.html

 

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/merts/780/sabre.html

 

10 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/781/sabr.html

 

11 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/782/sabr.html

 

12 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/epril/783/sabr.htm

 

13 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/784/sabr.htm

 

14 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/785/sabr.htm

 

15 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/786/sabr.htm

 

16 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/787/sabr.html

 

17 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/mey/788/sabr.html

 

18 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/789/sabr.htm

 

19 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/790/sabr.htm

 

20 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/791/sabr.htm

 

21 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/792/sabr.html

 

22 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jon/793/sabr.html

 

23 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jolay/794/sabr.html

 

24 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/jolay/795/sabr.html

 

25 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/796/sabr.html

 

26 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/797/sabr.html

 

27 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/798/sabr.html

 

28 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/agost/799/sabr.htm

 

29 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/800/sabr.html

 

30 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/801/sabr.html

 

31 - https://www.rahetudeh.com/rahetude/2021/septamr/802/sabr.html

 

 

تلگرام راه توده:

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 

 

 

 

 

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                        راه توده شماره 803  - 31 شهریور 1400

                                اشتراک گذاری:

بازگشت