می گویند توده ای ها که در گذشته
پشتیبان تسخیر سفارت امریکا در ایران بودند، چرا امروز از برقراری رابطه با
امریکا و حتی گشایش سفارت آن کشور در ایران حمایت می کنند؟ آیا این نشانه
اشتباه گذشته آنها و پشیمانی امروزشان نیست؟
آنان که چنین می پرسند گویا تصورشان این است که همه چیز در دنیا و ایران از
30 سال پیش تا به امروز ثابت مانده و بنابراین اگر کاری چند دهه پیش و در
شرایطی دیگر درست بوده، ادامه آن در شرایط امروز نیز باید درست باشد.
زمانی که در سال 1358 سفارت امریکا در ایران تسخیر شد، این نه یک سفارتخانه
ساده، که یکی از مراکز مهم سیاسی و امنیتی در منطقه بود. سفارتی بود که نه
تنها برای ساواک، بلکه برای شاه و برخی احزاب سیاسی حکومتی نیز تعیین تکلیف
می کرد. سفارتی بود که در مرزهای ایران دستگاه های جاسوسی و شنود علیه
اتحاد شوروی داشت، در خیابان های اطراف سفارتخانه – از جمله خیابان رامسر-
بزرگترین مرکز شنود و جاسوسی را برپا کرده بود. هتل امریکا در برابر همین
سفارخانه کانون ملاقات های جاسوسی و خبر چینی و ارتباط بود. و بر تمام این
فعالیت گسترده دولت ایران نه تنها هیچ نظارتی نداشت بلکه اصلا حق نزدیک شدن
به اطراف محوطه آن را هم نداشت. با مقامات مختلف ایرانی تماس می گرفت،
مهمانی و شام می داد و در آنها افرادی را برای مقامات حساس امنیتی و نظامی
پیدا و پیشنهاد می کرد و بر می گمارد. حد و حدود دخالت های این سفارتخانه و
مقامات امریکایی در امور داخلی ایران شاهنشاهی به شکلی که بعدها فاش شد از
آنچه در تصور انقلابیون آن دوران ایران می گنجید نیز فراتر بود.
حتی در دوران پس از انقلاب و در همان سال 1358 در این سفارتخانه یک کمیته
مستقر شد به سرپرستی حاج ماشاالله قصاب که عکس های یادگاری او با سولیوان
سفیر وقت امریکا در ایران در همان دوران افشا شد. زیر نظر همین کمیته بود
که محمدرضا سعادتی یکی از رهبران مجاهدین خلق به اتهام جاسوسی برای شوروی
دستگیر شد و بنای کج رابطه مجاهدین خلق با دولت پس از انقلاب کج تر شد. این
سفارت با مسئولین دولت موقت برای احیای دستگاه جاسوسی خود تماس می گرفت و
برای حفظ و تجدید سازمان ساواک و بخش ضد شوروی آن توصیه می کرد...
اینها نمونه های بسیار کوچک امکانات سفارت امریکا در قلب پایتخت ایران بود.
امروز پس از 30 سال ما در شرایط تاریخی دیگری هستیم. از یکسو دم و دستگاه
سفارت امریکا و مداخلات آن در ایران برچیده شده است. از سوی دیگر اتحاد
شوروی نیز دیگر وجود ندارد و بنابراین کشور ما با رژیم هایی که در اطراف آن
قرار دارند در موقعیت بین المللی شکننده ای قرار دارد. ضمن اینکه سیاست
نابخردانه دوران احمدی نژاد هم ایران را گرفتار خطر جنگ و واقعیت تحریم های
جهانی کرده است و از این نظر نیز کشور در موقعیتی خطرناک است. در این شرایط
برقراری رابطه با امریکا یا باز شدن سفارت آن کشور در ایران هیچ ارتباط و
وجه تشابهی با شرایط سال 58 ندارد. بفرض که سفارت امریکا در ایران نیز
گشوده شود، حداکثر 20 یا 30 کارمند که همگی آنها نه دستور دهنده به مقامات
اطلاعاتی و امنیتی ایران، بلکه زیر نظارت و کنترل دائم آنان قرار دارند چه
مشکل یا خطری می تواند داشته باشد؟ ...
ادامه
-------------------------------------------------------------------------------------
خاطرات "مرد
حافظه ایران"
نصرت الله نوح هم روزنامه نگار است و هم محقق ادبی. هم شاعر است و هم
خاطره نگار و البته پرکار. این مجموعه را اگر به حافظه حیرت انگیز او
اضافه کنید، آنوقت با چهره ای آشنا می شوید که استثنائی است. سهم او در
جمع آوری و انتشار آثار محمد علی افراشته، شاعر و طنز پرداز کم نظیر
ایرانی به همان اندازه در تاریخ ادبیات و شعر ایران ماندگار است که
چهار جلد کتاب خاطرات او از 60 سال روزنامه نگاری و سرگذشت روزنامه
نگاران و اهل مطبوعات و روزنامه ها و مجلات در ایران . در دهه 1340 او
در پیچیده ترین مسابقه اطلاعات عمومی در تلویزیون ملی ایران شرکت کرد و
طی چندین و چند نوبت حضور در این مسابقه و جا گذاشتن دیگر شرکت کنندگان
در این برنامه، بعنوان "مرد حافظه" برنده این مسابقه اعلام شد. مجسمه
نیم تنه او که در پایان این مسابقه به وی اهداء شد، سالها زینت بخش
سالن بزرگ کنفرانس های موسسه انتشاراتی کیهان بود. آنچه انگیزه نوشتن
این شرح بسیار مختصر شد، فیلمی است که اخیرا از وی تهیه شده و روی شبکه
یوتیوب قرار گرفته است. از آنجا که فیلم نسبتا بلند است، ما آن را به
چند بخش تقسیم کرده و در این شماره آن بخش از این فیلم که نوح از زبان
خودش است و همچنین شرحی از کودتای 28 مرداد و اشاره ای به چهار جلد
کتاب خاطراتش را منتشر می کنیم. البته شما میتوانید اصل فیلم را هم از
اینجا ببینید!
---------------------------------------------------------------------------------------