22 بهمن، سالگرد انقلاب 57، امسال بی نفس تر و بی رونق
تر از هر سال دیگر برگزار شد. از زمان جنبش سبز که احیا کننده یک سلسله
سرودها و شعارها و شیوه های انقلاب 57 بود، حکومت با هر چه بوی 57 از آن
بیرون زند سر عناد پیدا کرده است. نه فقط 57 که هرچه بوی مردم واقعی و حضور
آنها را می دهد. سینمای انقلاب زیر پای سینمای جنگ یا به اصطلاح "دفاع
مقدس" له شده است و بندرت اجازه داده می شود فیلمی راجع به انقلاب ساخته
شود و در آنچه ساخته می شود آنقدر سانسور و تحریف راه می دهند که عملا چیزی
از انقلاب و آفرینندگان واقعی آن باقی نماند. بازسازی انقلاب 57 بصورت
"امام مقوایی" درآمد که هیچ یک از همراهان وی دیده نشوند. راه پیمایی 22
بهمن که باید نماد وحدت تاریخی و منافع ملی باشد به ابزار مشروعیت بخشیدن
به قدرت و حفظ منافع حقیر برخی گروهبندی های حکومتی مخالف مردم تبدیل شده
است. در شرایطی که مسئله مهم مردم مقابله با پتک سنگین تحریم هایی است که
بر سر کشور فرود آمده و پیامدهای آن بر اقتصاد و زندگی روزمره به آشکاری
روز است، راه پیمایی 22 بهمن را به گونه ای سازمان می دهند و پوسترها و
پرچم هایی بدست می گیرند که شرکت مردم در آن به معنای مخالفت با مذاکرات و
تفاهم اتمی باشد. حکومت بدینوسیله راه پیمایی 22 بهمن را هم از نماد اراده
و تاریخ ملت به راهپیمایی ساندیسی تبدیل کرد. آنان بیش از آنکه نگران عدم
حضور مردم در این راه پیمایی ها باشند، برعکس نگران حضور پرشور آنان هستند،
چرا که این حضور تنها با بیان خواست های مردم و در کنار شخصیت های محبوب
ملی ممکن خواهد بود. اوج گرفتن تبلیغات حکومتی علیه محمد خاتمی درست در
آستانه 22 بهمن و ممنوع تصویر کردن وی از جمله بدلیل وحشت از اعلام حضور وی
و پیوستن میلیونی مردم در کنار وی در این راه پیمایی بود، حضوری که تمام
تبلیغات دو ریالی حکومتی در باره فتنه و سران فتنه را بر باد می داد.
سرنوشت 22 بهمن و راهپیمایی آن هم چیزی شده شبیه
سرنوشتی که حکومت از انتخابات انتظار دارد. حضور مردم نباید آگاهانه و
خودبخودی و پرشور که باید اندک و مهندسی شده و تبلیغاتی باشد. همانطور که
مردم از نظر حکومت حق ندارند به نامزدهای مورد نظر خود رای دهند، در
راهپیمایی ها هم حق ندارند زیر شعارهای مورد نظر خود شرکت کنند. از جنبش
سبز بدینسو حکومت از هر نوع تجمع و حضور و راهپیمایی واقعی مردم وحشت دارد،
ولو برای 22 بهمن یا روز قدس یا حتی نماز جمعه باشد. چسباندن کاریکاتورها و
عکس های موسوی و کروبی و خاتمی در معابر مسیر راه پیمایی با شعار ساده
لوحانه و خود گول زن "باطل شد" و چاپ عکس های آن در روزنامه ها دقیقا برای
جلوگیری از چنین حضوری است. نه اینکه آنها نمی فهمند چه می کنند و با این
روش ها و عکس ها و شعارها چگونه از حضور مردم در راه پیمایی ها جلوگیری می
کنند، برعکس دقیقا برای عدم بهره گیری مردم از فرصت راه پیمایی و اعلام
حضور در صحنه و شکسته شدن تخته پاره ساندیسی ها در امواج اقیانوس مردم
واقعی چنین می کنند. جلوگیری از حضور هاشمی در نماز جمعه هم به همین دلیل
است. بیش از آنکه از سخنان وی وحشت داشته باشند، از حضور مردم وحشت دارند.
بدینسان دوران راه پیمایی های حکومتی و مراسم حکومتی هم
به سر آمده است و نفس های آخر خود را می کشد. حکومت راه پیمایی 22 بهمن را
هم چیزی شبیه راه پیمایی هر ساله 6 بهمن به اصطلاح انقلاب شاه و ملت می
خواهد: مخلوطی از رژه نیروهای نظامی و کارمندان و دانش آموزانی که به زور
به چنین مراسمی کشیده می شدند. ولی مردم ایران هنوز حرف آخر خود را نزده
اند. حکومت باید بساط راه پیمایی های نمایشی را از بیخ و بن جمع کند، چرا
که تا این نمایش باقیست مردم ایران نیز آماده بهره گیری از این فرصت ها
برای نمایش حضور خود و بیان خواست های واقعی خود خواهند بود.
|