رویدادهای ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57 – بخش 67

دورنمای سقوط رژیم شاه

از سال 54 نمایان شد!

سال 1354، شاید پر حادثه ترین سال طی دو دهه پس از کودتای 28 مرداد بود. دهها دختر و پسر جوان که برای مبارزه سیاسی اسلحه بدست گرفته بودند یا در خیابانها و خانه های تیمی کشته شدند و یا تیرباران شدند. شماری از افسران مستشار نظامی و شماری از ژنرال های شاه در همین سال ترور شدند. قیمت نفت در همین سال ناگهان سقوط کرد و شاه که نمی توانست سر کیسه دربار را ببندد دستور دستگیری شماری از سرمایه داران معروف را به بهانه مبارزه با گرانفروشی داد. تعدادی از ژنرالهای ارتش یا از کار برکنار شدند و یا درجه هایشان گرفته شد. گرانی و گرانفروشی رژیم را بتدریج وحشت زده کرده بود. در همین سال قلعه سبز اسلامی در خرمدره درهم کوبیده شد. دختر پرفسورعدل، پسر تیمسار حجت و پسر علیرضا پهلوی این قلعه اسلامی را برپا کرده بودند. اسلام داخل دربار شده بود. توصیه موکد می کنیم که اخبار این سال را با دقت بخوانید و با وضع کنونی جمهوری اسلامی تطبیق دهید.

 

راه توده

شماره 690  پنجشنبه 19 اردیبهشت ماه 1398

 

ابوالقاسم افرائی سرهنگ دوم شهربانی که دارنده مدال افتخار بدلیل خود داری از فرمان آتش به روی مردم در جریان انقلاب. او  در زندان گوهر دشت دار زده شد و سرهنگ  هوشنگ عطاریان فرمانده جبهه جنگ در کردستان در اوین تیرباران شد. آنها از نظامیان عضو حزب توده ایران بودند.

سرهنگ عطاریان

سرهنگ افرائی


بحران

دهان باز کرد

و انقلاب 57

از آن بیرون آمد!

--------------------------------------

افشای اسناد

کودتای 88

کلید واژه جلب

اعتماد مردم است!

--------------------------------------

گرفتن جلوی

 فرار سرمایه

مهم تر از جذب

سرمایه خارجی!

--------------------------------------

غارت زیربنای

اقتصاد ایران است

چاقوی حاکمیت

دسته خود را

نمیتواند ببرد!

--------------------------------------

جمهوری اسلامی

اتحاد با مصر را

تقدیم ترامپ کرد

فروزنده فرزاد

--------------------------------------

پوزیتیویسم

و تضاد در فلسفه

دکتر سروش سهرابی

--------------------------------------

تمرکز دیجیتالی

سازمان "سیا"

روی روسیه و ایران

سایت روسی جنگ و صلح

ترجمه - کیوان خسروی

--------------------------------------

قدرت

 نظامی- دریائی

چین

راشا تودی - ترجمه آزاده اسفندیاری

--------------------------------------

سرمقاله 690

درهای بسته قلعه ای

بنام "بیت رهبری" را باید گشود!

هفته گذشته و در جریان گفتگوی معترضانه محمد سرافراز رئیس سابق صدا و سیما یکی از نکاتی که آشکار شد نقش مجتبی خامنه‌‌ای فرزند رهبر در انتصاب‌های بیت رهبری و از جمله عزل و نصب مستقیم رئیس صدا و سیماست. مطرح شدن نقش فرزند رهبر در عزل و نصب‌های حکومتی همزمان بود با خبر رئیس دفتر بیت رهبری در مورد اینکه بخشی از اختیارات رهبری بدون هیچگونه اطلاع یا موافقت و نظرخواهی از مردم یا حتی مجلس خبرگان به فرزند ایشان آقای مجتبی سپرده شده است.

مردم ایران تا به امروز نمی دانستند و هنوز هم درست نمی دانند که سرافراز بر چه اساسی آمد و مدیرعامل صدا و سیما شد و به چه دلیل رفت. همانطور که محمد عسگری رئیس کنونی صدا و سیما را کسی نمی شناسد؛ همانطور که معلوم نیست معیارهای تعیین ائمه جمعه چیست؟ اعضای شورای نگهبان برچه اساسی گزینش می شوند؟ اعضای مجمع تشخیص مصلحت که همه طردشدگان انتخابات‌ها هستند چگونه برگزیده می شوند؟ فرماندهان بر چه مبنای درجات ژنرالی می گیرند و فرمانده کل می شوند؟

مشکل بزرگ فقط نامعلوم بودن معیارها و پنهانکارانه بودن گزینش‌ها نیست. مشکل در اینجاست که همه مقام‌های انتصابی بنوعی طردشدگان رای مردم هستند. یعنی مشکل در اینجاست که سیاست رهبری درست عکس سیاستی است که مردم برای کشور می خواهند و به آن رای می دهند و درست همین مردم هستند که باید تاوان سیاست‌هایی را که با آنها مخالف بوده‌اند و علیه آن رای داده‌اند بپردازند. این وضع همراه با ظرفیت ‌اندک بیت رهبری و بی کفایتی اشکار آن در اداره امور، کشور را در بحرانی عمیق فرو برده است که در نتیجه رهبر برای گریز از آن، خود به رئیس اپوزیسیون تبدیل شده، یعنی بعنوان منتقد نتایج دوران رهبری خود به میدان آمده و طلبکار مردم است که گویا درست انتخاب نکرده‌اند. بدینسان همه چیز در کشور ما معکوس شده است: مردم بطور متوالی و متناوب و در هر انتخابات به سیاست‌ها و افراد معینی رای می دهند؛ رهبر و بیت رهبری علیه خواست مردم عمل می کنند و نهادهای انتصابی را با مخالفان آن سیاست‌ها پر می کنند. پیامدهای بحرانی سیاست‌های رهبری را مردم باید تحمل کنند و پاسخگو گزینش‌های ایشان هم باشند. ... ادامه

-----------------------------------------------------------------------------------------

کتاب خاطرات شعبان جعفری- 6

به همت هما سرشار (خبرنگار کیهان پیش از انقلاب)

من فدائی مصدق و کاشانی بودم

اما کم کم فدائی شاه شدم!

سرگذشت شعبان جعفری، سرگذشت یک فرد نیست. سرنوشت این نوع افراد در یک حکومت هم نیست. این سرگذشت شعبان جعفری ها در حکومت هاست. از جمله در جمهوری اسلامی. جعفری بود و دیگر نیست. شاه هم بود و دیگر نیست. همچنان که مصدق و کاشانی و رهبران حزب توده ایران بودند و دیگر نیستند. اما حکایت همچنان باقی است. شعبان جعفری ها در متن حکومت رویش می کنند. کسان دیگری تفکرات ملیون را دنبال می کنند، همچنان که افکار و مشیء توده ایها را کسان دیگری دنبال می کنند که در دهه 1360 حضور نداشته و اغلب بدنیا نیآمده بودند. باید خواند و دانست چه گذشت تا بدانیم چه می گذرد.

-----------------------------------------------------------------------------------------

 فیسبوک

راه توده

---------

با تلگرام

راه توده

همراه شوید

--------

فیسبوک
آرشیو
 راه توده

-------

آرشیو
راه توده

-----------

بایگانی

راه توده اینترنتی از شماره اول

--------

بایگانی

راه توده چاپی از شماره 1 تا 127 (1373 - 1378)

--------

 جستجو

مطالب منتشره در راه توده اینترنتی

--------

 زنان 

--------

 سایت ها

--------

 

 

حساب بانکی
Vernis
PostbankEssen
KontoNr. 0517751430
BLZ: 360 100 43
Germany

برای خارج از آلمان :

IBAN DE42360100430517751430

BIC PBNKDEFF

با آدرس ای میل زیر می توانید با ما تماس بگیرید
rahetudeh100@gmail.com

 

 

 

آمار این سایت از طریق برنامه موزیلا قابل مشاهده است