راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

برخی بررسی ها....- احسان طبری (21)

مردان بزرگ ایران

پیش از در رسیدن اسلام

 

یکی از کارهایی که به ناگزیر و به تدریج باید بشود، هر چند کمابیش آغاز شده، ولی هنوز به معنای کامل و جامع این کلمه انجام نگرفته است، تنظیم تاریخ تکامل فرهنگ و مدنیت معنوی دوران طولانی و پرحادثه پیش از اسلام در ایران است. باید در باره افسانه های اساطیری ایران که دست کمی از اساطیر یونانی و هندی ندارد؛ در باره جریانات و جهان بینی های مذهبی، علم و ادب و پزشکی و ...تحقیق کرد، سنگ نبشته ها را خواند و تاریخ را نوشت. برخی افسانه ها واقعیت بوده اند. از جمله درباره بوزرجمهر، وزیر و ستاره شناس و کاشف راز شطرنج. )حتی همتی برای شستن سر و روی مجسمه نیم تنه این مرد بزرگ در جمهوری اسلامی نیست. اگر مجسمه فلان شیخ در فلان شهر بود حتما بارگاه هم برایش ساخته بودند. حق با طبری نیست که می نویسد همتی ملی باید برای نجات تاریخ ایران کهن و باستان؟)

 

 

«بدان گاه نو بود بوزرجمهر

سراینده و زیرک و خوب چهر

چنان بد، کزان نامور موبدان

ستاره شناسان و هم بخردان

همی دانش آموخت؛ وندر گذشت

برآن فیلسوفان سزاوار گشت

به راز ستاره چو او کس نبود

ز راز پزشکی زکس پس نبود

به تدبیر و آرایش و رای نیک

از او بود گفتار بر جای نیک»

شاهنامه فردوسی

 

 

فصل یازدهم

 

بزرگمهر بختگان، افسانه یا تاریخ

 

درآمد

 

ایرانیان با شوری و کاوشی در خور به بررسی و گوارش تاریخ گذشته خود پرداخته اند! بخشی از این گذشته دوران دیرنده پیش از اسلام را در بر می گیرد. بسیار چیزها در مورد این بخش، که ده ها سده را در بر می گیرد، چندان روشن نیست. در باره این دوران دور و دراز افسانه و واقعیت، اسطوره و تاریخ، سخت به هم درآمیخته است، بعد زمانی، از میان رفتن تدریجی مدارک به دست انسان و طبیعت، سطح به طور نسبی نازل فرهنگ و شیوه تفکر خرافی و ابتدایی جامعه در آن ایام و غیره و غیره، موجب شده است که دانسته ها جسته و گریخته، مسلم ها و مطمئن ها محدود، لکه های سفید و تهی، و موارد شک و حدس بسیار زیاد باشد.

یکی از کارهایی که به ناگزیر و به تدریج باید بشود، هر چند کمابیش آغاز شده، ولی هنوز به معنای کامل و جامع این کلمه انجام نگرفته است، تنظیم تاریخ تکامل فرهنگ و مدنیت معنوی آن دوران طولانی و پرحادثه می باشد. باید در باره افسانه های اساطیری ایران که دست کمی از اساطیر یونانی و هندی ندارد؛ در باره جریانات و جهان بینی های مذهبی مانند «این کهن مزدایی»، «آیین مزده یسنه زرتشتی»، «مهرپرستی»، «زروانی گری»، «مانی گری»، «درست دینی مزدکیان» و دیگر انواع راه و روش «زندیکان» و «آشموغان» و «بددینان» و «گجستکان» که شیوه انحراف از دین و طریقه الحاد و انکار را در پیش گرفته بودند؛ در باره جریانات عقلی و علمی عصر مانند پزشکی، نجوم، منطق، فلسفه، حکمت علمی که به ویژه به صورت اندرزگویی تظاهر می کرده؛ در باره اندیشه وران دینی و غیر دینی و هنرمندان نامی آن ایام که برخی سخت افسانه گونند و برخی کمابیش چهره تاریخی روشن دارند و برخی از آن ها دنباله گرسنن ما قبل از اسلام در یکی دو قرن اول تسلط مسلمانانند، مانند «سپیتمان زرتشت»، «اوشنر داناک»، «جاماسب»، «فراشوئوشتر»، «مدیوماه»، «ارداویراف»، «کرتیر»، «گوگشسب»، «تنسر»، «مانی فدیکا»، «آذرباد مهرسپندان»، «زادان فرخ»، «برزویه پزشک»، «بزرگمهر بختگان»، «بوندک»، «مزدک بامدادان»، «داد یشوع»، «بولص ایرانی»، «معنی بیت اردشیری»، «فرهاد رییس دیر مارمتی»، «فاریخت»، «زروان داد»، «باربد»، «نکیسا»، «سرکش»، «آذر فرنبغ فرخزدان»، «مردان فرخ اورمزداتان»، «گجستگ ابالیش (عبدالله؟)» و غیره؛ و همچنین، در باره آثار مهم ادبی و فکری بازمانده از آن ایام و ایام قریب العهد ساسانی از قبیل سنگ نبشته ها (مانند سنگ نبشته داریوش در بیستون، شاپور اول ساسانی در حاجی آباد، چهار سنگ نبشته  موبد کرتیر در نقش رجب و کعبه زرتشت و نقش رستم و سرمشهد و سنگ نبشته نرسی ساسانی در پایکولی (واقع در جنوب شهر سلیمانیه عراق) و کتبی که به دست ما رسیده مانند: «اوستا»، «زند و پازند اوستا»، «بندهشن»، «اردویراف نامه»، «شاهپورگان مانی»، که بخشی از آن به پهلوی در تورفان به دست آمده، «دینکرات»، «مینوخرد»، «جاویدان خرد»، «شکند گمانی ویچار«، «زند و هومن یسن»، «داتستان دینیک»، «زات سپرم»، و نیز کارنامه ها و پند نامه ها و ماتیکان ها ( شرح و تفسیرها) و انواع داستان ها و نیز مراکز علمی آن ایام مانند «گندیشاپور»، «ریشهر» و کتابخانه های آن مانند «گنج شیزگان» و غیره، کار پژوهشی و تک نگاری وسیعی انجام گیرد تا حتی المقدور اندک اندک رشته متصل و مرتبطی از تاریخ سیاسی، اقتصادی، نظامی، فکری و فرهنگی آن ایام به دست آید و شعور تاریخی ایرانیان حجم عظیم تر زمانی و فاکت های متنوع تری را در بر گیرد. این امر به حرکت تکاملی سریع تر جامعه ما کمک خواهد کرد.

ما در این بررسی کوتاه می خواهیم به یکی از چهره های معروف دوران مدنیت ساسانی، یعنی به چهره بزرگمهر بختگان، بپردازیم؛ زیرا وی در ادب ایرانی و عربی پس از اسلام در قیاس با دیگر اندیشه وران باستانی از همه بیشتر نام از خود باقی گذاشته است. حتی کاتبان و ادیبان اواخر عصر اموی و عصر عباسی می بایست حتما چیزی از حکیم بزرگمهر می دانستند تا دارای فرهنگ و کمالی جامع تلقی می شدند. ابومسلم خراسانی سردار معروف ایرانی که به همت او عباسیان بر اریکه قدرت نشستند خود را نواده بزرگمهر معرفی می کرده است. حکیم و عارف معروف سهروردی افکار بزرگمهر را یکی از منابع اصلی حکمت اشراق خود می شمرده است. در کمتر کتب ادبی ایرانی مانند شاهنامه فردوسی، سیاست نامه، قابوس نامه، کلیله و دمنه، مرزبان نامه، راحه الصدور، تاریخ طبرستان و غیره و غیره است که داستانی در باره روابط «بوزرجمهر حکیم» و انوشیروان به میان نیامده و یا سخن و سخنانی حکمت اندوز از وی نقل نشده باشد. برخی صرفا این شخص را افسانه ای می شمرند ولی سخن بیهوده آن هم از مورخان و ادبای قریب العصر او بدین درازی ممکن نیست. ببینیم بزرگمهر که بوده و تاریخ و افسانه در باره او چه می گوید.

 

تاریخ و افسانه در باره بزرگمهر

 

آن چه که از منابع کهن ایرانی و عرب در باره بزرگمهر برمی آید، چنین است که بزرگمهر یا بزرجمهر یا بوذرجمهر یا ابوذرجمهر معلم هرمز (هرمز چهارم) فرزند خسرو کواتان (انوشیروان) بوده است و خسرو چون او را مردی تیزهوش یافت، وی را به وزارت و صدارت برگزید. وی وزیری با تدبیر بود که خسرو به داشتنش فخر می کرد. ابن بلخی در فارسنامه آورده است که «پیش تخت (شاه) کرسی زر بود کی بزرجمهر بر آن نشستی» و در این مقام وی بر موبدان موبد پیشی و تقدم داشت. در کتاب پهلوی ماتیکان چترنگ و سپس کتب ایرانی و عربی آمده است که در زمان خسرو دابشلیم (یا دیب شرم یا دیب سرم؟) رای هند بازی شطرنج را نزد شاه ایران فرستاد و خواست که به شیوه استفاده و طرز بازی آن پی به برد. بزرگمهر راز بازی را با فراست خود دریافت. وی در پاسخ هندیان نرد را اختراع کرد. به گفته محمل التواریخ و القصص:

«شطرنج بر مثال حرب ساخته شده... و بزرجمهر نرد را بر سان فلک ساخت و گردش به کعبتین چون ماه و آفتاب و خان ها بخشیده بر مثال آن.»

رای هند و خردمندان دربارش نتوانستند راز بازی نرد را بگشایند و بدین سان خردمندان هند در برابر خردمند ایران سر تسلیم فرود آوردند. بزرگمهر به خسرو پندهای گرانبها می داد و از جمله در ساختن زنجیر عدل الهام بخش شاه بود و سرانجام بین 590 – 603 میلادی به امر خسرو پرویز به قتل رسید یا در سال 590 میلادی در زمان هرمز چهارم فرزند خسرو به مرگ طبیعی درگذشت. چنین است خلاصه روایاتی که در کتب قدیمه در باره بزرگمهر آمده است.

پرفسور کریستن سن پس از بررسی تفصیلی کلیه منابع نتیجه می گیرد که:

«بزرگمهر مصحف «بزرگ فرمدار» است که به معنای وزیر اعظم است و در دوران ساسانی از اسامی ابرسام (تنسر؟) بزرگ فرمدار اردشیر اول و خسرو یزدگرد بزرگ، فرمدار یزدگرد اول و مهرنرسی هزار بندک و سورن پهلو [سورنا] وزیران اعظم بهرام پنجم باخبریم و اما این که «بزرگ فرمدار» خسرو چه کسی یا چه کسانی بوده اند و چه نام یا نام هایی داشتند، خبر نداریم. به علاوه، افسانه شطرنج که از کتاب ماتیکان چترنگ اخذ شده و فردوسی و ثعالبی و دیگران نقل کرده اند صرفا افسانه است و پند نامه بزرگمهر نیز در قرن نهم میلادی (دوم هجری) تالیف شده و ربطی به بزرگ فرمدار خسرو ندارد. کریستن سن بعید نمی داند که برزویه طبیب مترجم کلیله و دمنه از هندی به پهلوی و بزرگمهر یکی باشند، یعنی برزویه طبیب وزیر اعظم خسرو بوده باشد!

این مطالبی است که پرفسور کریستن سن در تحقیق جداگانه خود در مورد بزرگمهر و به ویژه در کتاب معروف خود ایران در زمان ساسانیان بیان می کند.

شادروان بهار مطالب را به دیگر حل می کند. وی می گوید:

بزرگمهر مصحف بزرگ فرمدار (چنان که آرتور کریستن سن پنداشته) نیست، بلکه مصحف «برژمتر» یا «داذ برژمتر» (داد برزمهر) است که از آن در فارسی دری شکل «زرمهر» نیز آمده است. البته، این داد برزمهر بختگان غیر از داد برزمهر فرخانان است که گیل گیلان خراسان (سپهسالار مشرق زمین) بوده و کتیبه ای از او در دست است که پرفسور هرتسفلد آن را خوانده است. احتمال دارد که مورخان بعدی این دو نفر را و داستان های مربوط به آن دو را با هم مخلوط کرده اند، زیرا نوشته اند که گویا بزرگمهر حتی پس از انقراض ساسانیان می زیسته است، حال آن که این بزرگمهر فرخانان است که پس از انقراض ساسانیان زنده بوده و بزرگمهر اولی به دست هرمز کشته شده است.

بهار با نقل القابی که بزرگمهر وزیر در آغاز «پندنامه» خود در باره خویش ذکر می کند، نتیجه می گیرد که وی «وینان پت شپستان شتر» (رییس رایزنان خاص دربار) و «اوستیکان خسرو» (پاسابان شخصی شاه) و «درین پت» (رییس دربار) بوده است. شادروان بهار بعید نمی داند که «داد برزمتر» و برزویه طبیب که کلیله و دمنه و شطرنج را از هند آورده است یکی نفر باشد و با این حال، چنین به نظر می رسد که بیشتر راغب است آن ها را دو تن بداند و تصریح می کند که بزرگمهر به خواهش برزویه، مقدمه کتاب کلیله و دمنه را به نام برزویه نگاشته است.

چگونه باید بین این دو نظر داوری کرد. به نظر نگارنده می توان استنباطات زیرین را مطرح ساخت:

1- نظر کریستن سن در باره ارتباط نام بزرگمهر و عنوان بزرگمهر و عنوان بزرگ فرمدار و نظر بهار در باره ارتباط نام بزرگمهر و نام «برزمهر» (برژمتر) تناقضی ندارد. می توان چنین باشد که برژمتر نام بزرگ فرمدار خسرو کواتان بوده و به واسطه شباهت همه این اسامی و القاب بعدها با هم در آمیخته است. برحسب منطق تاریخ، فوق العاده بعید است که همه این داستان ها و روایات در باره شخصیت بزرگمهر مجعول باشد. زمان خسرو کواتان زمانی بود قریب العهد به مومنان دوران نخستین پس از غلبه اسلام و چگونه ممکن است که شخصی افسانه ای و مطالبی بی پایه، چنان شهرت وسیع و مقبول داشته باشد. این که بزرگ فرمداری در عین حال مظهر عقل و درایت و حکمت باشد، بعید نیست. در دوران پس از اسلام ابوعلی بلعمی، ابوالفضل بلمعی، بوالحسن میمندی، ابن عمید کندری، ابوعبدالله جیهانی، صاحب عباد، ابوعلی سینا، خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین توسی، خواجه رشید الدین فضل الله، قائم مقام، امیر کبیر و غیره از این زمره بودند و این نزد شاهان ایران سنت بود که وزیران خردمند برای تمشیت امور کشور خود بر می گزیده اند.

2- نظر کریستن سن در باره آن که برزویه و بزرگمهر یک نفرند پذیرفتنی به نظر نمی رسد. برزویه (یا به روایتی بذ) سرپزشک دربار بود و ظاهرا بنا به خواهش پزشکان سریانی بنگاه علمی (جندیشاپور) از خسرو برای آوردن گیاهان هندی عازم این سرزمین شد و اصلا سخن از آن نیست که وی بزرگ فرمدار خسرو بوده باشد. سخن از این نیز در بین نیست که بزرگمهر به هند رفته و حال آن که سفر برزویه به هند و آوردن کلیله و دمنه امری است که همه مورخان از آن سخن گفته اند. می گویند بزرگمهر بختگان به خواهش برزویه، باب برزویه طبیب را بر کلیله و دمنه افزوده که می توان محتمل باشد. برزویه پزشک بود و گویا اهل قلم و انشاء نبود و این چه بسا وزیر اعظم که به حکمت و دانش شهرت داشت و اهل تصنیف و تالیف نیز بود، این کار را تعهد کرده باشد.

خلاصه کلام آن که به نظر نگارنده، بزرگمهر بختگان شخصیت واقعی تاریخی است. نام پدرش بختگ (از بوختن به معنای رهایی یافتن که در ترکیب بسیار اسامی دوران ساسانی وارد است) نیز نمی توان مجعول و تصادفی باشد و بزرگمهر و برزویه نیز یک تن نیستند. تنها نکته ای که کریستن سن می تواند در آن محقق باشد این است که نام «بزرگ فرمدار» با نام «برزمهر بختگان» درآمیخته و از آن بزرگمهر ساخته شده باشد. و نام زرمهر خود بازمانده ای از «برزمهر» است که به عقیده شادروان بهار نام اصیل بزرگمهر بوده است.

 

آثار بزرگمهر

 

بزرگمهر دورانی می زیست که استبداد مذهبی خاندان ساسانی پس از سرکوب جنبش مزدکیان در اوج خود بود و در اثر لیاقت شخصی خسرو اول امور کشور نظمی داشت. خسرو به علوم یونانی و سریانی ذی علاقه بود و فیلسوفان مکتب آتن را پس از بسته شدن این مکتب به امر یوستی نیانوس با احترام پذیرفت و در دربارش مبلغان نسطوری و یعقوبی و نئوفیزیت با موبدان زرتشتی بحث کردند و در دورانش در گندیشاپور و ریشهر (ریو اردشیر) و شیز، مدارس و کتابخانه ها دایر و گرم فعالیت بود. برخی از آثار ارسطو (به ویژه منطق) و فرفریوس و جالینوس نیز از راه سریانی یا یونانی به پهلوی برگردانده شده بود. شاه شخصا به انجام بحث های فلسفی و سر درآوردن از راز هستی ذی علاقه بود. شگفتی نیست که بزرگ فرمدار خسرو خود نیز اهل علم و فضل باشد، اما بزرگمهر عالمی کاملا ایرانی است و دامنه حکمتش از حکمت عملی و پند و اندرزهایی در زمینه سیاست و آداب تجاوز نمی کند.

به بزرگمهر دست کم دو اثر نسبت می دهند:

1- کتابی که در فارسی دری به نام ظفرنامه خوانده می شود. ابن سینا این کتاب را گویا از پهلوی برای امیر نوح بن منصور سامانی (336 – 387 هجری) ترجمه کرده است. موضوع کتاب پرسش هایی است که خسرو کواتان از وزیر اعظم خود بزرگمهر کرده و پاسخ هایی است که بزرگمهر به این پرسش ها داده است. این رساله در سلسله آثار فارسی ابن سینا به دستور انجمن آثار ملی طبع شد و پیش از این در ایران و خارج ایران چند بار طبع شده بود.

2- کتابی به نام پندنامه بزرگمهر بختگان خطاب به انوشیروان که دارای 1425 کلمه است. متن پهلوی آن در سال 1885 به وسیله دستور پشوتن بهرام بی سنجانا در مجموعه ای به نام گنج شایگان به چاپ رسیده و شادروان بهار ظاهرا آن را ترجمه کرده است. کریستن سن تالیف آن را به قرن 9 میلادی (دوم هجری) مربوط می داند، امری که بعید نیست؛ ولی در عین حال دلیل نیست که منقول از روی نسخه کهن تر و اصیل تری نبوده باشد، زیرا نگارش پندنامه ها و ایجاد آثار ادبی تعلیمی (دیداکتیک) از شیوه های متداول تالیف در دوران ساسانی است. اگر چه پندنامه هایی که در دست است اغلب به سده های پنجم و ششم هجری متعلق است، ولی تالیف آن ها به زمان های کهن تر برمی گردد: اندرزنامه آذرپاد مارسپندان، اندرزنامه اوشنر ذانا، اندرز آذرپاد زرتشتیان، اندرز داناکان به مزدیسنان، اندرزنامه خسرو کواتان، پندنامه زرتشت، اندرز دستور بران بهدینان، اندرز پوروتکیشان و غیره و غیره. «اندرزبد» و «اندرزگر» در آن هنگام نوعی مقام روحانی بود و مزدک معروف سمت اندرزگری داشت که شاید بتوان آن را مانند واعظ دوران پس از اسلام شمرد. این شیوه تالیف نصیحت نامه، به ویژه نصیحت الملوک را برخی رجال سیاسی در دوران پس از اسلام نیز دنبال کردند (مانند قابوس نامه و سیاست نامه). بنابراین، به هیچ وجه غیر عادی نیست که بزرگ فرمدار خسرو کواتان، چنان که مرسوم بود، به دستور شاه اندرزنامه ای نگاشته باشد. در شاهنامه فردوسی نیز پندنامه مفصل بزرگمهر به انوشیروان ذکر شده است که قاعدتا باید ترجمه ای از پندنامه یا یکی از روایات آن باشد. در این باره جداگانه سخن خواهیم گفت.

علاوه بر اینها سخنان فراوان پراکنده ای به بزرگمهر در روایات و تمثیلات و قصص پس از اسلام نسبت داده می شود. مثلا در قابوس نامه: «چهار چیز بلای بزرگست. همسایه بد، عیال بسیار، زن ناسازگار و تنگدستی». یا ضمن حکایتی این سخن ژرف: «همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر نزاده اند». هر کس گوینده این سخن باشد تئوری معاصر نزدیکی دائمی به حقیقت مطلق به وسیله نسل های مختلف بشری را در عبارتی بسیار عالی بیان کرده و اگر از بزرگمهر است نشانه ژرف بینی شگرف اوست.

 

شاهنامه و بزرگمهر

 

در شاهنامه، در بخش مربوط به دوران خسرو انوشیروان بیش از 2500 بیت به افسانه بزرگمهر ارتباط دارد. هفت بزم بزرگمهر مانند هفت خوان رستم، از قطعات گرانبهای شاهنامه است. همان طور که رستم مظهر نیروی جسمی بود، بزرگمهر به مثابه مظهر نیروی روانی و معنوی توصیف می شود و فردوسی با احترام و علاقه فراوان به این شخصیت ممتاز برخورد می کند و هر جا که دستش می رسد او را می ستاید.

خلاصه داستان بزرگمهر چنین است که نخست خسرو خوابی می بیند که گرازی با وی بر خوان نشسته است. برای گزاردن خواب، کارگزارانش جوانی بزرگمهر نام را که نزد موبدی اوستا و زند می آموخت می یابند و آن جوان پس از آن که به نزد شاه می آید، می گوید که تعبیر خواب چنان است که مردی در جامه زن در حرم شاه پنهان شده است. چون درستی گزارش خواب روشن می شود، خسرو جوان گمنام یا بزرگمهر را بر می کشد و می نوازد و در بزم های هفتگانه ای که خسرو به همراه موبد موبدان و دستوران و دبیرانی مانند «یزدگرد دبیر» و «ساده دبیر» تشکیل می دهد، از بزرگمهر در باره شیوه زندگی و آداب جهانداری سوالاتی می کند و وی پاسخ هایی می گوید. در این پاسخ ها ما با مردی هوادار نظام اشرافی و شاهی روبرو هستیم که در عین حال نیک نفس و انسان دوست و زندگی شناس و نکته یاب و ژرف نگر است و مظهر خردمندی عصر خود محسوب می شود. به عنوان نمونه از هفت بزم، برخی سخنان بزرگمهر را در ذیل نقل می کنیم:

 

دل هر کسی بنده ی آرزوست

و زو، هر کسی، با دگرگونه خوست

به خو، هر کسی در جهان دیگرست

ترا با وی آمیزش اندر خور است

 

هر آن کس که در کار پیشی کند

بکوشد که آهنگ بیشی کند

به نایافت رانجه مکن خویشتن

که تیمار جان باشد و رنج تن

 

ز نیرو بود مرد را راستی

ز سستی دروغ آید و کاستی

ز دانش جو جان ترا مایه نیست

به از خامشی، هیچ پیرایه نیست

 

مگو آن سخن کاندر آن سود نیست

کز آن آتشت، بهره جز دود نیست

میاندیش از آن کان نشاید بدن

که نتوانی آهن به آب آژدن

 

هزینه چنان کن که بایدت کرد

نباید فشاند و نیاید فشرد

چو باید که دانش بیافزایدت

سخن یافتن را خرد بایدت

 

در نام جستن دلیری بود

زمانه ز بددل به سیری بود

گشاده دلان را بود بخت، یار

انوشه کسی کو بود بردبار

 

هر آن کس که جوید همی برتری

هنرها بباید بدین داوری

یکی رای و فرهنگ باید نخست

دوم آزمایش بباید درست

 

سوم بار بایدت هنگام کار

ز هر نیک و هر بد گرفتن شمار

چهارم خرد باید و راستی

بشستن دل از کثری و کاستی

 

به پنجم گرت زورمندی بود

به تن کوشش آری، بلندی بود

خوی مرد دانا بگوییم پنج

وزین پنج هرگز نباشد به رنج

 

نخست آن که هرکس که دارد خرد

ندارد غم آن، کزو بگذرد

ز شادی کند ز آن که نایافته

نه گر بگذر زو، شود تافته

 

به نابودنی ها ندارد امید

نگوید که بار آورد شاخ بید

چو سختیش پیش آید از هر شمار

شود پیش و سستی نیارد به کار

 

ابرشاه زشت است خون ریختن

به اندک سخن، دل برانگیختن

همان چون سبکبار شد شهریار

بی اندیشه دست اندر آرد به کار

 

همان با خردمند گیرد ستیز

کند دل زنادانی خویش نیز

دل شاه گیتی، چو پرآز گشت

روان ورا دیو، انباز گشت

 

سخن سنج و دینار گنجی، مسنج

که بر دانشی مرد، خوار است گنج

دبیری بیاموز فرزند را

چو هستی بود خویش و پیوند را

 

دبیری رساند جوان را به تخت

شود ناسزا زو سزواوار بخت

دبیریست از پیشه ها ارجمند

وزو مرد افکنده، گردد بلند

 

چو با آلت و رای باشد دبیر

نشیند بر پادشا ناگزیر

بلاغت چو با خط فراز آیدش

به اندیشه معنی بیافزایدش

ز لفظ آن گزیند که کووتاه تر

به خط آن نماید که دلخواه تر

 

این نمونه ها نشان می دهد که توصیف علم، توصیف خرد، خوار داشتن گنج، تقبیح جور و ستم و آزمندی، ثنای راستی و رای و فرهنگ جوهر اندیشه های پندآمیز بزرگمهر است.

سپس فردوسی داستان معروف آمدن شطرنج از هند و اختراع نرد از جانب بزرگمهر را نقل می کند و بار دیگر از این که وی پندنامه ای نوشته و تقدیم خسرو کرده است، سخن می گوید. مطالب این پندنامه را فردوسی ظاهرا از پندنامه پهلوی نقل کرده است، ولی بنا به یادآوری و براساس مطابقه شادروان بهار، فردوسی در این ترجمه، برای مراعات قواعد لفظی و دستوری فارسی دری، تغییراتی در الفاظ و عبارات می دهد که به نظر این جانب از دقت و عمق فکری متن اصلی می کاهد و مطالب را گاه کلی تر و مبهم تر می کند.

 

پایان کار بزرگمهر

 

فردوسی سپس از داستان بند کردن بزرگمهر به وسیله خسرو سخن می گوید. جریان چنین است که از بدبختی بزرگمهر مرغی در صحرا دانه های گوهر بازوبند شاه را هنگامی که وی خفته بود، فرو می بلعید ولی شاه به بزرگمهر بدبین می شود و او را بند می کند و چون بزرگمهر در پیام های متوالی از زندان، جایگاه تنگ و تاریک خود را بر تخت شاه برتری می نهد شاه دمبدم او را به زندان های بدتر مانند چاه تاریک و تنور تنگ پر از پیکان و میخ و غیره منتقل می کند و پیوسته احوال او را در آن جای بدتر جویا می شود، ولی بزرگمهر همچنان پیام می فرستد که «روزم به از روز نوشین روان» است و وقتی شاه علت این سخنان را پرسید:

 

بدان پاکدل گفت بوزرجمهر

که ننمود هرگز به ما بخت مهر

 

نه این پای دارد به گردش، نه آن

سرآید همه نیک و بد، بی گمان

 

چه با گنج و تخت و، چه با رنج سخت

ببندیم هرگونه ناکام، رخت

 

ز سختی گذر کردن آسان بود

دل تاجداران هراسان بود

 

حاصل آن که: این بزرگمهر نیست که در تنور تنگ پر از میخ و پیکان باید از مرگ بترسد، بلکه این خسرو کواتان آزمند ستمگر است که باید در شبستان سمن بوی از بیم جان ستان، شب و روز لرزان باشد؛ زیرا آن عیش و نوش، آن تن و توش، آن قدرت و عظمت از وی به جور سانده می شود.

در باره پایان زندگی و بند کردن بوزرجمهر علاوه بر آن چه که شاهنامه نوشته، در کتب و منابع مختلف مطالب گوناگونی آمده است. مسعودی چنان که کریستن سن در تحقیق جداگانه خویش راجع به بزرگمهر آورده است می نویسد که وی را به «زندقه و شرک» و داشتن دین مانی و مزدک متهم ساختند. همچنین، خواجه نظام الملک در سیاست نامه مطالبی از وی نقل می کند که نشانه عدم رضایت شدید او از سیاست خسرو انوشیروان و شکوه شدید او از ضعف نظامیان است. نظام الملک می نویسد وی می گفت که لشگریان «بر ولایت و ملت مهربان نباشند» و «همه در آن کوشند که کیسه خویش پر کنند» و «رضا نباید داد که لشگر را این قدرت و تمکین باشد». در آثار الوزرا عقیلی که جریان زندانی شدن بزرگمهر شرح داده شده است، تصریح می شود که وی علت فساد و خرابی کار خلق را در چاپلوسی و ستودن ستمگران می دانسته است.

 

در باره دوران زندان بزرگمهر داستان های متعددی است که کریستن سن برخی از آن ها را در تک نگاری خود آورده است (رجوع کنید به مجله مهر سال اول، مقاله کریستن سن در باره «داستان بزرگمهر» ترجمه میکده). این داستان ها در برخی جزییات تفاوت هایی با داستان ذکر شده در فردوسی دارد، ولی چیزی که مسلم به نظر می رسد، آن است که بزرگمهر به سبب انتقاد قوی از سیاست شاه، به سبب نارضایی خود از وضع موجود و احتمالا به سبب تمایلات ضد نظام موجود، دچار عاقبت و مرگ غم انگیزی شد.

این سخن در انجیل آمده است که «در خرد بسیار، اندوه بسیار است». قاعدتا بزرگمهر که همه روایات تاریخی و داستانی او را مردی حکیم و جهان بین و ژرف و دانا معرفی می کنند، باید در عصر بی رحم و بی قلب خود، دل و جانی اندوده غم و اندوه می داشته است.

ما در این باره می توانیم علاوه بر داستانی که در فوق نقل کردیم از روی عبارات بسیار بدبینانه ای حکم کنیم که در باب برزویه طبیب آمده است. اگر درست باشد که این باب را بزرگمهر نوشته و اگر درست باشد که ابن مقفع آن را دقیق و بی اضافه و تاکید و تشدید از پهلوی به عربی ترجمه کرده و چنان که بیرونی می گوید نگارش شخصی او نیست و اگر ترجمه عبدالحمید منشی از ابن مقفع نیز دقیق باشد (که ما مطابقه نکرده ایم) در آن صورت باید گفت دادنامه صریح و جذاب و لزاننده ای بر علیه دورانی است که از موبدان زرتشتی آن ایام گرفته تا شووینیست های نژاد پرست پان ایرانیست این ایام، می خواهند آن زمانه را دوران طلایی فرو شکوه شاهنشاهی معرفی کنند. این عبارت کوبنده و پرمغز چنین است:

«کارهای زمانه میل به ادبار دارد: چنانستی که خیرات، مردمان را وداع کردستی. افعال ستوده و اقوال پسندیده، مدروس گشته، عدل ناپیدا، جور ظاهر، لوم و دنائت مستولی، کرم و مروت متواری، دوستی ها ضعیف، عداوت ها قوی، نیک مردان رنجور و مستدل، شریران فارغ و محترم، مکر و خدیعت بیدار، وفا و حریت در خواب، دروغ موثر و مثمر، راستی مهجور و مردود، حق منهزم، باطل مظفر، مظلوم محق ذلیل، ظالم مبطل عزیز، حرص غالب، قناعت مغلوب، عالم غدار، زاهد مکار، بدین معانی شادان، به حصول این ابواب- تازه روی و خندان!»

در عصری که علی رغم کبکبه استبدادی خسرو کواتان، جنبش مزدکی و سرنوشت نهایی آن از یک سو، و انحطاط روحی دوران های بعدی از سوی دیگر، بهترین نمودار تزلزل و فساد درونی نظام موجود است، قاعدتا فرزانه ای تیزبین چون بزرگمهر باید هم، چنین بیاندیشد. همه قرائن تاریخی حاکی از آن است که بزرگمهر در واقع نیز چنین می اندیشیده است.

بیهوده نیست که به قولی هرمز، به قولی خسرو پرویز، او را به زیر تیغ دژخیم فرستادند و بیهوده نبود که خسرو کواتان او را در تنور تاریک زندانی می فرمود و از رنجش، جانورانه لذت می برد.

برای مطالعه بخش های پیشین به لینک های زیر مراجعه نمائید:                                 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.html

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.html

3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.html

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.html

5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.html

6 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.html

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.html

8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.html

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.html

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.html

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.htm

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.html

 18 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

20 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

به کانال تلگرام راه توده بپیوندید:

https://telegram.me/rahetudeh

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 564 راه توده - 28 مرداد ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت