نقش سه شخصیت در انقلاب 57

خمینی، بازرگان و كیانوری سه چهره بلامنازع نبرد سیاسی و طبقاتی سال های پس از انقلاب هستند. همه دیگر چهره‌ها، همه دیگر نیروهای سیاسی داخلی، علیرغم هر تصوری که درباره خود دارند، با همه اثرهای مثبت و منفی که باقی گذاشته اند، اگر در جبهه یکی از این سه و جریانی که آنان هدایتش را برعهده داشتند نبوده اند، بنوعی یا ذخیره بالفعل آنان به حساب می آمده اند و یا ذخیره بالقوه شان. هر گامی كه برای درك انقلاب 57 و جامعه ایران برداشته شود نشان میدهد كه نخست باید تكلیف خود را با این سه تن روشن كرد.

راه توده

شماره 460     پنج شنبه 29 خرداد ماه 1393

غلامرضا خاضعی

شاهرخ جهانگیری

منوچهر بهزادی

گیتی مقدم


راه توده
 با فانوس
مشی توده ای

نمی توانست به گمراهی برود

دوران 35 ساله

بسته شدن درها

به روی گذشته

و باز شدن درها

به روی آینده

------------------------------

گسترش رابطه

با روسیه

چرا و به چه دلیل

ضرورت دارد؟

------------------------------

نگاهی به دیدگاه‌های طبیبیان

اقتصاددان‌ های

بیسواد حکومتی

----------------------------------

برگی از خاطرات سایه

(پیر پرنیان اندیش)

آن که آواز میخواند

هرگز احساس

تنهایی نمی کند!

----------------------------------

دومین هفته اعتصاب

کارگران و کارکنان

راه آهن فرانسه

فراخوان

حزب کمونیست

برای یک برنامه چپ

الف. آذرفریتاش

------------------------------------

چند پیام خوانندگان

و پاسخ ما به آنها

---------------------------------

مصاحبه با رهبر

حزب کمونیست اوکرائین

دولت کودتائی اوکرائین

برای سرکوب آمده

نه برای مذاکره!

سایت حزب کمونیست روسیه

ترجمه آزاده اسفندیاری

------------------------------------

"داعش"

عاقد شرعی

ایران وامریکا

خواهد شد؟

روزنامه اومانیته- ترجمه جعفر پویا

درس هائی که ج. اسلامی

باید از حوادث عراق بگیرد!

درباره رویدادهای جاری و خونین در عراق، که ما امیدواریم به دخالت نظامی و مستقیم جمهوری اسلامی در آن ختم نشود، می توان دلائل محکمی دال بر هدایت آن از خارج از مرزهای عراق و تلاش برای تغییر جغرافیائی منطقه ارائه داد. از جمله تشکیل کشوری نوظهور مرکب از بخش هائی از خاک سوریه و عراق؛ و یا محکم کردن سنگ بنای یک جنگ پر کشتار و ویرانگر مذهبی در منطقه که بی تردید دامن ایران را هم خواهد گرفت. این احتمالات را می توان ادامه داد و تجربه یوگسلاوی سابق را نمونه ذکر کرد، با این یقین که اگر جنگی مذهبی در منطقه در بگیرد، ابعاد فاجعه بار آن فراتر از جنگ قومی و مذهبی در یوگسلاوی و تکه پاره شدن آن کشور خواهد بود. جمهوری های نوظهور در یوگسلاوی سابق تبدیل شدند به حیات خلوت های نظامی ناتو و با اطمینان می توان گفت از جمله اهدافی که پشت فتوحات "داعش" (دولت اسلامی عراق و شام) پنهان است، رسیدن به همان اهدافی است که در یوگسلاوی رسیدند. بی جهت نیست که از هم اکنون زمزمه استقرار ناتو در کشورهای نفت خیز خلیج فارس به بهانه جلوگیری از عملیات داعش و یا داعش های مشابه در این کشورها آغاز شده است.
این نکات درارتباط است با توطئه های خارجی. از جمله امریکا و اسرائیل و کشورهای قدرتمند اروپائی. اما، اگر زمینه های فاجعه کنونی در داخل خود عراق وجود نداشت، آن همه انفجار و کشتار و حالا سر برآوردن داعش ممکن می شد؟ حلقه دایره را باید تنگ تر کرد. یعنی باید پرسید اگر سیاست های دولت مرکزی عراق، سیاست های انحصار طلبانه و مذهبی نبود و دولت عراق برتری طلبی اکثریت شیعه عراق را به بهانه "اکثریت شیعه" توجیه نمی کرد، کار به اینجا کشیده می شد؟ ما نمی گوئیم بسیاری از حوادث سالهای لشگر کشی امریکا به عراق و پس از سقوط رژیم صدام حسین در عراق روی نمی داد، بلکه می گوئیم اگر سیاست وحدت ملی و پذیرش نوعی حکومت فدرال در عراق اجرا شده بود و حقوق اقوام و مذاهب رعایت شده بود کار به اینجا می کشید که اکنون کشیده شده است؟ و این نیست، آن زمینه ای که در خود عراق و در دولت عراق فراهم آمد تا "داعش" سر برآورد؟
هر رویدادی در اطراف ایران، به نوعی درارتباط است با امروز و یا آینده ایران. به همین دلیل نمی توان در تحلیل و تفسیر رویدادهای امروز و دیروز عراق، به نقش جمهوری اسلامی و دولت های آن اشاره نکرد و از دخالت های نظامی و سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی در عراق به بهانه پیوند شیعیان دو کشور سخن نگفت. این نیز، از ضعف های دولت مرکزی عراق است و ای بسا تمرکز گرائی دولت بغداد و بستن روزنه های حضور اهل سنت در حاکمیت عراق و یا تن ندادن به یک نظام فدراتیو در عراق نیز از توصیه های جمهوری اسلامی و یا احزابی مانند "انقلاب اسلامی عراق" به رهبری حکیم باشد که دستش در ایران است و پایش در عراق.
ما ضمن مخالفت قاطع با دخالت نظامی جمهوری اسلامی در عراق و ورود به یک جنگ مذهبی، معتقدیم از آنچه درعراق روی داد درسی برای ایران نیز باید گرفت. یعنی پرهیز از تبعیض مذهبی در داخل کشور، احترام به اقوام و پذیرش خواست های آنها. به سخنی دیگر، ترک سیاستی که 25 سال در جمهوری اسلامی دنبال شده و علیرغم ادعاهای فرماندهان سپاه و برخی امام جمعه ها و نمایندگان چاپلوس مجلس زمینه هائی را در چهار ضلع مرزهای ایران فراهم ساخته که نفی کننده آن ادعاهاست. تمام شواهد و اخبار و تحرکات دولت کنونی نشان میدهد که با این ضعف آشناست و درجهت ترمیم زخم های کهنه مذهبی و قومی حرکت می کند. ... ادامه

------------------------------------------------------------------

اقدسیه و سلطنت آباد ماندند

و حکومت ها یکی ، یکی رفتند

سال 1325، سال لشگر کشی شاه به آذربایجان، سقوط دولت خودگردان آذربایجان و اعدام و کشتار و حکومت نظامی در این منطقه است. همزمان با آذربایجان، در کردستان ارتش به دولت خودگردان کردستان نیز یورش برده و قتل و کشتار و اعدام در آن منطقه نیز جانشین حکومتی می شود که با رای و نظر مردم تشکیل شده بود. همچنان که در آذربایجان. بمباران اتمی هیروشیما توسط امریکا، آن هم سه ماه پس از اعلام رسمی پایان جنگ دوم جهانی، نشان دادن دندان تیز امریکا به اتحاد شوروی بود که پیروز جنگ علیه فاشیسم بود. ارتش سرخ که در جریان جنگ دوم وارد ایران شده بود، تا این سال در قزوین مستقر بود و اجازه نمی داد شاه به آذربایجان لشگر کشی کند و چند بار نیز مانع حرکت ارتش به طرف آذربایجان شد. همین سد نظامی، به مردم کردستان و آذربایجان فرصت داد تا حکومت خود گردان خود را با رای مستقیم مردم در این دو ناحیه از ایران تشکیل بدهند. هیچ صحبتی از جدائی از ایران در میان نبود و حتی دولت آذربایجان اعلام کرده بود که وزیر خارجه ندارد و از نظر سیاست خارجی تابع دولت مرکزی در تهران است. دولت کردستان نیز به همین ترتیب عمل کرده بود. فشار برای برداشتن سد راه لشگر کشی شاه به آذربایجان و کردستان تشدید شد و به توصیه امریکا و انگلیس، ایران تهدید کرد که مسئله خروج ارتش شوروی از ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع می کند. بلافاصله "ترومن" رئیس جمهور تازه نفس امریکا که پس از جنگ به کاخ سفید رفته بود رسما شوروی را تهدید کرد که در صورت نرفتن واحدهای باقی مانده ارتش اتحاد شوروی از خاک ایران، امریکا نیروی نظامی وارد ایران خواهد کرد. بدین ترتیب از سه جبهه فشار برای خروج واحدهای باقی مانده ارتش شوروی و در هم شکستن سدی که مانع لشگر کشی شاه به آذربایجان و کردستان بود تشدید شد: بمباران هیروشیما، شورای امنیت و تهدید رسمی ترومن رئیس جمهور امریکا.
دولت قوام به مسکو سفر کرد و با سپردن این تعهد به استالین که با خروج واحدهای ارتش شوروی از ایران، دولت مرکز ی ایران به آذربایجان و کردستان لشگر کشی نمی کند و با رهبران دو دولت خود مختار کردستان و آذربایجان مذاکره خواهد کرد و راه حلی مسالمت آمیز پیدا خواهد کرد، از مسکو بازگشت. ارتش اتحاد شوروی از ایران خارج شد. پیشه وری و قاضی محمد برای مذاکره با دولت از آذربایجان و کردستان به تهران فراخوانده شدند. آنها با آگاهی از تعهدی که قوام در مسکو داده بود، به تهران آمدند اما مذاکرات بی نتیجه ماند زیرا دولت مرکزی حاضر نشد دولت محلی را به رسمیت بشناسد و حداکثر وعده ای که داد تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی در این دو منطقه بود.
قاضی محمد و پیشه وری تهران را ترک کردند و بلافاصله شاه لشگر کشی به آذربایجان و کردستان را با خیال آسوده و با اطمینان از نبودن سد ارتش شوروی در زنجان آغاز کرد. پیشقرآولان این لشگر کشی آدم کش هائی بودند که بزرگترین زمیندار و خان زنجان "ذوالفقاری" بسیج کرده بودند. آنها در رکاب ارتش در شهرهای آذربایجان به جنایاتی دست زدند که ارتشبد فردوست در خاطرات خود به آن اشاره می کند. پس از این پیش کشتارها که در تبریز و اردبیل حتی به پاره کردن شکم زنان حامله، تجاوز به زنان و دختران، کشتار در خیابان ها نیز انجامید، واحدهای ارتش در آذربایجان مستقر شدند و بدنبال آن شاه برای مشاهده فتوحاتش وارد تبریز شد. شماری از رهبران دولت خود مختار آذربایجان در ادامه جنگ های پارتیزانی با ارتش شاه به داخل خاک آذربایجان شوروی عقب نشینی کردند و شماری نیز (از جمله فریدون ابراهیمی دادستان دولت خودمختار) به چنگ ارتش و دولت نظامی افتادند و بلافاصله تیرباران شدند. لشگر کشی به کردستان نیز ادامه یافت. در کردستان ارشد ترین رهبران دولت خودمختار کردستان در جنگ و گریز با واحدهای ارتش به اسارت در آمدند و آنها نیز بلافاصله اعدام شدند. شاه پس از تبریز، عازم مهاباد مرکز دولت خود گردان کردستان شد تا فتوحاتش را در آنجا نیز ببیند!  ... ادامه

 به فیسبوک

راه توده

بپیوندید

---------

آرشیو جدید
19 سال
راه توده

-----------

بایگانی

راه توده اینترنتی از شماره 1 تا آخرین شماره ای که در برابر خود دارید

--------

بایگانی

راه توده چاپی از شماره 1 تا 127 (1373 - 1378)

--------

 جستجو

مطالب منتشره در راه توده اینترنتی

--------

 زنان 

--------

 سایت ها

--------

 تماس با  راه توده

 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حساب بانکی
Vernis
PostbankEssen
KontoNr. 0517751430
BLZ: 360 100 43
Germany

برای خارج از آلمان :

IBAN DE42360100430517751430

BIC PBNKDEFF

Tel:+49-30-36759721

آدرس پستی
Vernis
Postfach 200208
13512 Berlin
Germany

 

 

نقل مطالب منتشر شده در این سایت طبق
GNU و GFDL
با ذکر منبع آزاد است