راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

"برخی بررسی ها...." - احسان طبری (42)
"ولایت فقیه" از روی
نسخه "فارابی" کپی برداری شد

افلاطون و فارابی هر دو در باره خواص رئیس مدینه فاضله با مباحثی که امروز در باره مختصات «مدیر» در یک موسسه سرمایه داری، یا مختصات یک رهبر خلقی می شود شباهت می یابد. بدین سان، فارابی در طرح امر مدیریت و رهبری یکی از طلایه داران است. منتها نمونه «رهبر» او متناسب با جامعه فئودال و اشرافی زمانش، نمونه یک سلطان «عادل» و «دانشمند» است. آیا "ولایت فقیه" را از همین تئوری های دوران فئودالی و پادشاهی نگرفتند و بر آن جامه اسلامی دوختند؟
عکس: تابلوی آکادمی افلاطون در آتن، اثر رافائل که در شهر واتیکان نگهداری می شود.
 

 

افلاطون و جامعه کامل

 

افلاطون علاوه بر بحثی که در اغلب آثار خود درباره امور اجتماعی و سیاسی دارد، به ویژه دو اثر خود را به امور اجتماعی اختصاص داده است. یکی کتاب "دولت یا جمهور" است (کتاب   IIبخش x ) و دیگری کتاب "سیاست".

 

در کتاب جمهور افلاطون در باره سیاست و عدالت بحث می کند و مانند فارابی، ضرورت زندگی اجتماعی را اثبات می نماید و می گوید امکانات انسان در زندگی اجتماعی بسیار بیش از زندگی انفرادی است. بنابراین، نمی توان در انفراد زیست. وی قشرهای جامعه را به کشاورزان و جنگجویان تقسیم می کند که باید تحت نظر مدیران و پیشوایان زیست کنند. چه کسی به این طبقات متعلق است؟ اولا، کسی، که قریحه و تمایل غریزی خاصی به کسب این اشتغالات دارد، و در ثانی، در جهت این قریحه و غریزه خود تربیت شده است. بهترین جامعه و «مدینه فاضله» آن است که در آن شاه و یا امیر از فیلسوفان باشند یا برعکس فیلسوفان امارت و حکومت کنند تا در زندگی اجتماعی مانند زندگی تن آدمی، بر عوامل ناسالم غلبه شود.

در کتاب جمهور افلاطون برای روح سه خاصیت عمده قائل است. اول عقل یا «لوگیس تیکن» که صفت عالی روحانی است. یونانی ها از میان ملل به این صفت ممتازند. دوم، جسارت و دلاوری یا «توموییدس» که پایه همه مختصات و صفات نیک انسانی است و اهالی تراکیه و صقلبی ها (اسلاوها) به این صفت ممتازند. سوم، راحت طلبی و لذت جویی یا «اپیدومه تیکون» منشاء همه رذایل است و فنیقی ها و مصری ها به این صفت ممتازند. بنابراین، درجات روح انسانی و مراتب امت ها و ملت ها در نزد افلاطون توازی خاصی دارند و این امر شبیه به تناسب مختصات بدن انسان و مختصات جامعه در نزد فارابی است. افلاطون چه در این کتاب، چه در کتاب سیاست که از آن سخن خواهیم گفت، انواع جوامع را تشخیص می دهد. مانند «آریستوکراسی»، «تیموکراسی»، «مونارشی»، «دموکراسی»، «اکلوکراسی»، «آلیگارشی»، «تیرانی»، که تصور می کنم اصطلاحات فارابی در باره مدینه ها از همین اصطلاحات سرچشمه گرفته است. با اطمینان می توان گفت که «مدینه تغلب» ترجمه «تیرانی» است و «مدینه کرامت» ترجمه الیگارشی است؛ ولی تطبیق بقیه اصطلاحات دشوار است.

در کتاب سیاست افلاطون به مفهوم و مختصات سیاستمدار و مدیر و مدبر و رئیس می پردازد که این هم از مواضعی است که در آراء اهل مدینه فارابی آمده است. افلاطون مانند فارابی دانش را ملاک گزین شدن افراد به رهبری می داند و می گوید بسیارند کسانی که به سوی رهبری می تازند، ولی تنها آن که به علم سلطنت و رهبری واقف است می تواند خود را به هدف برساند. او مانند نساجی که با تار و پود جامعه آشنا است می تواند از راه اجرای عدالت در قوانین که قواعدی خشک و جامدند عنداللزوم تغییری بدهد که موافق عقل و مصلحت و عدالت باشد.

به آسانی می توان دید که فارابی کاملا تحت تاثیر رسالات افلاطون رساله خویش را نگاشته است.

 

قدیس اوگوستین و «مدینه الاهی»

 

اولین کسی که ظاهرا تحت تاثیر افلاطون نوعی جامعه شناسی تئولوژیک را بر اساس مسیحیت مطرح ساخت، قدیس اوگوستین است که در قرون چهارم و پنجم میلادی می زیست. او زمانی مانوی مذهب بود، ولی پس از آن از مانی گری دست کشید و حتی بر آن ردیه نوشت. با این حال، جهان را مانوی وار جهان نبرد بدی و نیکی، و یزدان و اهریمن می دید.

قدیس اوگوستین دو نوع مدینه تشخیص می دهد، یکی «مدینه ناسوتی» و دیگری «مدینه لاهوتی»، یکی مدینه یزدان است و دیگری مدینه اهریمن. زندگی بشر و تاریخ انسانیت نبرد این دو مدینه است.

قدیس اوگوستین تاریخ بشریت را 6 هزار سال می داند و آن را به تقابل این دو نوع مدینه تقسیم می کند. نخست دوران آدم است که به مدینه رحمان متعلق است. سپس عصر هابیل و قابیل است که مدینه رحمان با مدینه شیطان درمی آمیزد (مانند «اویگت» و «گومیزش» در جهان بینی مزده یسنه)، آن گاه عصر «طوفان نوح» یا غلبه شیطان است و سپس دوران نوح و ابراهیم که بار دیگر مدینه رحمان غلبه می کند و عصر داود و آن گاه عصر اسارت یهودیان در بابل یا عصر تسلط شیطان است و سپس دوران مسیح می رسد. سرانجام، مدینه ناسوتی به شکل ابدی محکوم و مدینه لاهوتی به شکل ابدی حاکم و مستقر و مسلط می شود.

 

وجه شباهت بین فارابی و اسپنسر

 

هربرت اسپنسر فیلسوف انگلیسی در قرن 19 می زیست و یافتن شباهتی بین او و فارابی و مقایسه این دو از جهت علمی «قیاس مع القارق» است. با این حال، چنین شباهتی را می توان در آن مورد که فارابی مانند اسپنسر جامعه انسانی را به بدن و ارگانیسم بشری تشبیه می کند یافت و می توان گفت آن چه سوسیال داروینیسم نام دارد و محتوای آن ایجاد توازی بین انسان و جامعه است، در نزد فارابی سابقه دارد.

 

هربرت اسپنسر نیز تحت تاثیر داروینیسم و به قصد انطباق آن بر جامعه به جست و جوی شباهت های بین ارگانیسم فردی و جامعه بشری برمی آید و مانند فارابی قشرها و طبقات جامعه را به اعضای بدن انسان تشبیه می کند. منتها روشن است که اسپنسر به واسطه آن که در دوران علوم تجربی و مثبته می زیسته است، مطلب را به مراتب دقیق تر مطرح می سازد.

 

اسپنسر از جمله در اثر معروف خود اصول جامعه شناسی مابین ارگانیسم فردی سراپای جامعه، چهار وجه مشترک و چهار وجه اختلاف می بیند. وجوه مشترک ارگانیسم انفرادی و جامعه به قرار زیر است:

1- هر دوی آن ها در آغاز به مثابه «اگرگات» (دستگاه پیچیده و منتظم) کوچک پدید می شوند و به تدریج رشد می یابند؛

2- ساخت (استروکتور) درونی آن ها از بسیط و ساده نسبی به سوی پیچیده سیر می کند؛

3- با پیچیده تر شدن آن ها وابستگی اجزایشان نسبت به یکدیگر بیشتر و بیشتر میشود؛

4- زندگی کل از زندگی اجزای متشکله آن کل، هم طولانی تر است و هم مستقل از زندگی این اجزاء است.

و اما وجوه چهار گونه اختلاف به قرار زیرین است:

1- جامعه بر خلاف ارگانیسم انفرادی شکل خارجی معین ندارد؛

2- وحدت داخلی ارگانیسم انفرادی یک وحدت مبتنی بر ارتباطات فیزیکی است (طبیعی است) و حال آن که بین افراد جامعه چنین ارتباط فیزیکی وجود ندارد و این افراد از هم مجزا هستند؛

3- آحاد و اجزای یک ارگانیسم فاقد حرکت هستند (مقصد حرکت در مکان است) ولی آحاد یک جامعه دارای قدرت تحرکند؛

4- در بدن حیوانات تنها یک نسج معین است که حساسیت دارد، ولی در جامعه، همه اعضای آن به حس و ادراک مجهزند.

نظریات اسپنسر که می خواهد دریافت وجود همانندی و ناهمانندی بین ارگانیسم و جامعه، جامعه را بشناسد، تنگ و محدود است. این جا مقام بحث در این مساله نیست. فقط قصد ما از ذکر این مطلب آن است که «سوسیال داروینیسم» به شکلی در نزد افلاطون و فارابی دارای سابقه فکر است.

 

نتیجه

 

اما اگر بخواهیم فارابی را به عنوان «پیشتاز» یک سلسله افکار معاصر در مورد مسائل اجتماعی مورد بررسی قرار دهیم باز هم می توانیم نمونه هایی بیابیم. عمل افلاطون و فارابی دریافتن نمونه های عام و مجرد تمدن یا به اصطلاح ماکس وبر «تیپ های ایده آل» به وسیله این جامعه شناس معروف آلمانی، البته در سطح دیگر، تکرار شده است. انواع تقسیمات از مدنیت ها انجام می گیرد. از جمله در جامعه شناسی معاصر سرمایه داری با توجه به منشاء بروز حاکمیت در اجتماعات آن ها را به جوامع سنتی (قبایل)، جوامع کاریسماتیک (تقریبا می توان آن را جامعه پیشوایی ترجمه کرد) و جوامع دموکراتیک (که نظیر مدینه فاضله فارابی است) تقسیم می کنند. عیب اساسی تمام این تقسیمات از مدینه های افلاطون و فارابی گرفته تا «تیپ های ایده آل» ماکس وبر در آن است که تکامل تاریخی جوامع که آن را از جهت جوهر و عرض، ماده و صورت، محتوا و شکل دگرگون می کند از نظر دور می دارند.

بحث افلاطون و فارابی در باره خواص رییس مدینه با مباحثی که امروز در باره مختصات «مدیر» در یک موسسه سرمایه داری، یا مختصات یک رهبر خلقی می شود شباهت می یابد. بدین سان، فارابی در طرح امر مدیریت و رهبری نیز یکی از طلایه داران است. منتها نمونه «رهبر» او متناسب با جامعه فئودال و اشرافی زمانش، نمونه یک سلطان «عادل» و «دانشمند» است.

 

همه این نکات به رساله فارابی اهمیتی ویژه می دهد که آن را از «فعلیت» و تازگی نمی اندازد. شاید یادآوری ما این نتیجه گیری اخیر را روشن کرده باشد. با این حال، مسلم است که مداقه ای آکادمیک بر روی آثار فارابی و افلاطون و مقایسه این دو با هم برای اجرای یک بررسی جدی فلسفی امری ضرور است که هنوز منتظر تحقق یافتن است.

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه کنید:

 

1 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

 7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.htm

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

 16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

 21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36-

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 586  راه توده -  14 بهمن ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت