راه توده                                                                                                                                                          بازگشت

 

 

"برخی بررسی ها..." احسان طبری( 47)

ریشه های کهنه تسلیم

به سرنوشت درمذاهب

 

قضا و قدر، سرنوشت بلاتغییر، مشیت و عنایت الهی همانا احساس هر روزه و هر ساعته انقیاد کامل انسان در قیود قوانین طبیعی و اجتماعی است. جهل انسان ریشه معرفتی پیدایش اندیشه "فاتالیسم" (قضا و قدر) است. قضا و قدر، یعنی سرنوشت بلاتغییر، مشیت و عنایت الهی و این احساس هر روزه و هر ساعته انقیاد کامل انسان. تردید نیست که در تمام انواع جهان بینی های مذهبی که در ایران وجود داشته (کیش مزدایی کهن) مزده یسنه، مهرپرستی (میتراییسم) مانی گری، درست دینی مزدکیان، زروانی گری و غیره اندیشه فاتالیسم یکی از اندیشه های مسلط محسوب می شود. شادروان صادق هدایت در مقاله "چند نکته در باره ویس و رامین" به همین نکته اشاره می کند.

 

 

 

فصل بیستم

 

حدیث جبر و اختیار در نزد متفکران ما

 

یک معضل کهن

 

مدت هاست که بشر در اطراف مساله جبر و اختیار، حدود آزادی و مسوولیت انسان و طرق تامین آزادی و اختیار حقیقی اراده انسانی فکر می کند. مسلم است که این فکر همیشه در یک مجرا نبوده است. زمانی که به علل معین، طرز تفکر مذهبی و اساطیری تسلط داشت، اندیشه وران انسانی مساله را طور دیگر طرح می کردند. در آن هنگام صحبت از «سرنوشت» و «مشیت الهی» و «علم و اراده الهی» در میان بود. این مساله جان های کنجکاو را آزار می داد که در صورت احاطه علم الهی بر همه چیز و قدرت وی بر همه حوادث، آیا ثواب و گناه، پاداش و عقاب به حق است؟ و آیا انسان واقعا مسوول چیزهایی است که از وی سر می زند؟ آیا آدمیزاد را از چنبر سرنوشتی که از ازل برایش معین شده گریزی است یا آن که فقط باید راهی را طی کند که جز آن برایش مقدر نبوده است؟ طرز تفکر اساطیری و مذهبی، چنان که خواهیم دید، در دشواری عجیبی گیر کرده بود. قبول جبر و بلااختیار بودن آدمی، مذاهب و وعده و وعید آن ها را بلامحتوا می ساخت و انکار آن در حکم انکار قدرت و علم خداوندی بود. همچنین، قبول جبر و بلااختیار بودن آدمی همه شر و مفاسد و رنج ها را از مصدر الاهی ناشی می ساخت و انکار آن در حکم محدودیت اراده و امکان الاهی بود. اگر چه کوشش فراوانی برای حل این معضل به کار می رفت، ولی این کوشش ها جان ها را روشن و آرام نمی ساخت. در دوران استقرار تفکر تعقلی و علمی نیز همین مساله به نحو دیگری طرح گردید. به جای جبری که از خواست خداوند زاییده می شود و یا محصول تقدیری نامعلوم است، جبری که ناشی از تسلط قوانین مختلف طبیعی و اجتماعی است، یعنی دترمینیسم و ناگریزی تکامل در نتیجه وجود قانونیت و علیت در طبیعت و جامعه، مطرح گردید. در این جا نیز مساله آزادی و اختیار انسانی به میان آمد: آیا در قید این قوانین انسان آزاد است و مسوول عمل است یا نه بازیچه ای در دست انواع قوانین حاکم و جابر جغرافیایی، بیولوژیک، اجتماعی و روحی است و به قول حافظ «از آن دست که پرورشش می دهند می روند»؟

 

از آن جا که مساله جبر یکی از اهم مسایل فلسفی است که به ویژه متفکران ایرانی را سخت به خود مشغول داشته و اعتقاد به جبر و تقدیر و مجبور و ملجاء و بلااختیار بودن انسان در عمل خود در قرون وسطی حربه آزاداندیشان برای مقاومت در مقابل تعالیم جامد مذهبی و اخلاق مرتاضانه و رهبانیت مذهبی نیز قرار گرفته است، مطالعه این مساله دارای اهمیت فوق العاده ای برای تشریح یکی از ویژگی های برجسته فرهنگ ایرانی است.

 

 

فاتالیسم و ریشه های معرفتی و مادی آن در دنیای قدیم (نمونه یونان، چین و ایران)

 

ریشه مادی اعتقاد به قضا و قدر، سرنوشت بلاتغییر، مشیت و عنایت الهی همانا احساس هر روزه و هر ساعته انقیاد کامل انسان در قیود قوانین طبیعی و اجتماعی است. جهل انسان نسبت به این قوانین با پیش بینی آن ها ریشه معرفتی پیدایش اندیشه فاتالیسم است. در فاتالیسم شکل افسانه آمیز و مبهمی اندیشه «قبول قانونمند بودن طبیعت و جامعه»، «قبول محدودیت اراده انسانی در چارچوب قوانین طبیعی – اجتماعی»، منعکس است، ولی مسلم است که بشر در نتیجه تسلط طرز تفکر پندارآمیز اساطیری – مذهبی تا دیری نمی توانسته است این مساله را به درستی مطرح سازد و به درستی حل کند.

 

انگلس در باره تسلط اندیشه سرنوشت در جهان عتیق می نویسد:

«جهان عتیق (انتیک)» در زیر سلطه تقدیر یا «هایمارمنه» (سرنوشت اسرارآمیز و تغییر ناپذیر) به سر می برد. یونانیان و رومیان این نیروی ادراک ناکردنی و همه توانی را که اراده و تلاش انسانی را به هیچ و پوچ بدل می ساخت و هر عملی را به نتایجی کاملا غیر از آن چه که منتظر آن هستند، مبدل می نمود، این نیروی غیر معینی را که بعدها «پرویدانس» (مشیت الهی) و «سرنوشت» و غیره نامیدند، چنین می خواندند. این نیروی اسرارآمیز بعدها شکل قابل درک تری به خود گرفت و این را ما به حاکمیت بورژوازی و سرمایه مدیونیم، یعنی نخستین حاکمیت طبقاتی ای که کوشید علل و شرایط هستی خود را، به خودش توضیح بدهد...

برای آن که مساله «جبر و اختیار» و طرز استنباط این مساله در کشور ما روشن گردد، سودمند می دانیم نخست از سیر این مفهوم در نزد اقوام گوناگون اطلاعی اجمالی به دست آوریم.

این مطالعه نشان می دهد که مساله، یک مساله جهانی و همه بشری است، زیرا انعکاس واقعیت پیچیده ای است که انسان را احاطه کرده و وی شیفته آن است از معمایش سردر آورد. حل مساله گاه در نزد آدمی به کمک اساطیر و روایات افسانه آمیز انجام می گیرد و گاه به کمک احکام صرفا منطقی و احتجاجات فلسفی و کلامی، ولی به هر صورت مساله واحدی است که اذهان را به خود مشغول داشته است. عامل نیرومندی که به اصطلاح رسا و زیبای مولوی گاه «سبب سازی» و «سبب سوزی» می کرده است و به گفته انگلس، می توانست «هر عملی را به نتایجی کامل غیر از آن چه که منتظر آن هستند» مبدل نماید، در کار بود و کنجکاوان می خواستند از ماهیت این عامل نیرومند و کیفیت عملش و دامنه تاثیرش و وضع اراده آدمی در برابر او چیزهایی درک کنند. در اندیشه های ماقبل منطقی این عامل نیرومند به عنوان سرنوشت مورد توجه انسان است.

یونانی ها قضا و قدر را «مویرا» و رومیان «فاتوم» می خواندند. در اساطیر یونانی و رومی مویرا از زئوس و فاتوم از ژوپیتر نیرومندتر است و خدایان چاره ای ندارند جز آن که حکم وی را مجرا دارند.

 

در شرق اندیشه فاتالیسم به ویژه در تعالیم دائوئیسم در چین بسط یافت. مکتب دائو در قرن های 3 - 4 قبل از میلاد پدیدار شد. کتاب اساسی این مذهب «دائوده تسزین» نام دارد و به لائوتسه (لائوسیوس) فیلسوف و متفکر چینی منسوب است. دائو یعنی قانون عام که طبق آن نظام و هباء یعنی آراستگی و آشفتگی جهان انجام می گیرد. دائوئیست ها بر آن بودند که دائو پایه واقعی همه اشیاء است و در وراء اراده انسانی قرار دارد و هستی در رقبه اوست. مردم باید کورکورانه تابع دائو باشند و با آن مخالفت نکنند و در برابر دائو شیوه تسلیم و رضا در پیش بگیرند، زیرا اگر در مقابل دائو مقاومت ورزند مساعی آن ها می تواند به نتایج کاملا معکوس منجر شود. عاقلانه ترین رفتار از جهت دائوئیسم عبارت است از کسب خردمندی از راه سکوت و آرامش روحی.

 

مفهوم Logos که بعدها هراکلیت به مثابه قانون کل پدیده های کیهان به کار می برد و رواقیون همین مفهوم را به معنای «روح جهان» به کار بردند و می گویند «لغت» عربی هم از همین واژه آمده، اقتباسی از دائو و نظایر این نوع مفاهیم است که در هند و ایران تداول و رواج داشت. در واقع، رواقیون لوگوس را مانند دائو و مانند مویرای خودشان معین کننده سرنوشت ها می شمردند و به همین جهت تبعیت کورکورانه و تسلیم در مقابل سرنوشت از صفات مشخص مکتب آن هاست.

علاوه بر رواقیون، یک سلسله از فیلسوفان حتی برخی از فیلسوفان مادی یونان باستان کاملا تحت تاثیر اندیشه فاتالیسم، یعنی اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر، قرار داشتند. از جمله می توان از فیلسوف معروف مادی یونان قدیم ذیمقراطیس (دمکریت) نام برد. دمکریت رابطه علی در جهان برقرار می کند، ولی مفهوم علیت در نزد وی خصلتی فاتالیستی کسب می کند؛ زیرا تصادف را که در واقع وجود دارد، وی به مثابه «پدیده بدون علت» منکر است و نفی می کند و آن را تصوری ذهنی و غیر واقعی می شمرد که تنها جهل انسان را نسبت به علل می پوشاند. بنابراین، ضرورت و جبر در نزد این متفکر بزرگ خصلتی مجرد و جنبه «تعیین مسایل از پیش» و قضا و قدر به خود می گیرد.

یا مثلا لوسیوس آنه کوس سنکا (65 ق.م.، 6 م) فیلسوف معروف رومی به نوبه خود سخت معتقد به سرنوشت است. این جمله بسیار معروف از اوست:

سرنوشت خواستاران را رهنماست، ولی ناخواهندگان را می کشاند. بنابراین، خیر و صلاح بشر همانا در آن است که سرنوشت بسازد و بدان تابع شود؛ در قدرت ما نیست که جهان را تغییر دهیم و یا زندگی سیاسی و اجتماعی را عوض کنیم. همچنین، از سیر حوادث نباید شکوه کرد و باید راه رضا و تسلیم را در پیش گرفت.

از فیلسوفان مشهور شرق می توان از وان چون (یا: چژون ژن) (27 – 97 م) برجسته ترین فیلسوف ماتریالیست چین نام برد که وی نیز به وجود سرنوشت از پیش تعیین شده انسانی، سرنوشتی که از زمان تولد آدمی معین است، معتقد بود و از همین رو، آموزش وان چون به سختی جنبه فاتالیستی داشت.

تردید نیست که در تمام انواع جهان بینی های مذهبی که در ایران وجود داشته (کیش مزدایی کهن) مزده یسنه، مهرپرستی (میتراییسم) مانی گری، درست دینی مزدکیان، زروانی گری و غیره اندیشه فاتالیسم یکی از اندیشه های راهنما و مسلط محسوب می شود. شادروان صادق هدایت در مقاله چند نکته در باره ویس و رامین متذکر می شود: فلسفه دین زرتشت براساس نجوم و تکون دنیاست؟ و جبری می باشد. نکته قابل توجه این است که فعل «برهینیتن» که به معنای بهره دادن و قضا و سرنوشت می باشد، در این جا (یعنی در ویس و رامین، ا.ط.) به خوبی توضیح داده شده است:

 

جهان را زیر فرمان آفریده است

همه کاری به اندازه بریده است

که نتوانی زبند چرخ جستن

ز تقدیری که یزدان کرد رستن

نگر تا در دلت ناری گمانی

که کوشی با قضای آسمانی

ز چرخ آمد همه چیزی نوشته

نوشته با روان ما سرشته

نوشته جاودان دیگر نگردد

به رنج و کوشش از ما برنگردد

 

آقای پورداوود در یادداشت های گات ها توضیح می دهد که کلمه بخش در اوستا به معنای بهره یافتن، از مصدر بگ (Bag) است با واژه بخت و برخ و بغ به معنای خدا همریشه است. به این ترتیب مابین کلمه بغ، بخت، بهره فارسی و مفهوم «دائو» چینی و «مویرای» یونانی و «فاتوم» رومی نوعی شباهت معنا می توان جست و جو کرد.

در کیش زروانی، زروان درنگ خدای بیکران – که همان زمان و زمانه و به معنای مظهر قدرت سرنوشت و تقدیر ازلی است – مانند «مویرا»، در میتولوژی یونان بالاتر از قدرت یزدانی و حتی اهورامزدا قرار دارد. در بندهشتن شعر یازده هجایی مققایی به زبان پهلوی در وصف زروان است که نیبورگ آن را یافته است. این شعر با این مطلع شروع می شود:

زمان اوزومندتر هیچ هر دو دامان

زمان هنداچک او کاری داتستان

مسلما فاتالیسم زروانی ریشه تفکر آن عده از ایرانیان بود که پس از تسلط اسلام به دفاع از «جبر» در مقابل اختیار برخاستند و بدین سان، به نبرد جبریه و قدریه میدان دادند.

 

برای مطالعه بخش های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه کنید:                                                                                          

 

1 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht

2 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht

 3 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm

4 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm

 5 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm

6- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm

7 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm

 8 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.htm

9 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm

10 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm

11 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html

 12 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html

 13 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html

14 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html

15 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html

16 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html

17 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm

18- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html

19 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html

 20- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html

21- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html

22 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html

 23 http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html

24 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html

25 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html

26 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html

27 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html

28 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html

29 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html

30 – http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html

31- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html

32- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html

33 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html

34 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html

35 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html

36-

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html

37 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html

38 –

http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h

39 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html

40 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html

41- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html

42 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html

43 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html

44 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html

45 - http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html

46- http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html

 

 

تلگرام راه توده:

 

https://telegram.me/rahetudeh

 

 

 تلگرام راه توده :

https://telegram.me/rahetudeh

 

        پیج فیسبوک راه توده

 

 

 

                       شماره 589  راه توده -  19 اسفند ماه 1395

 

                                اشتراک گذاری:

بازگشت