برخی بررسی ها...- احسان طبری (52 ) نقش فلاسفه ایران در تحول و تکامل اسلام
جدال میان نواندیشان و کهنه اندیشان مذهبی در اسلام، جدالی است که از همان بدو پیدایش اسلام آغاز شد. اندک سالهائی پس از رسیدن اسلام به ایران، این جدال به همت اندیشمندان ایرانی پایه های عمیق فلسفی پیدا کرد. بنابراین، بحث نو و کهنه به دوران علی شریعتی و مرتضی مطهری، تقی شریعتی و مصباح یزدی، شیخ فضل الله نوری و... خلاصه نمی شود. اینها خرده ریزهای آن بحث های عمیق فلسفی در اسلامی اند که با شمشیر اما با وعده برابری و برادری به ایران یورش آورد. طبیعی است که توده مردم از این بحث ها بی خبرند و اساسا به مذهب نگاهی فلسفی ندارند بلکه نگاهی دارند از سر باور به قدرتی ماوراء قدرت بشری، اما روشنفکران مذهبی کم و بیش و به فراخور دانش و کنکاش خود از این جدال آگاه اند.
|
غزالی و
فلسفه
حجِـۀّ الاسلام ابو حامد محمد بن
احمد غزالی توسی در سال 450 متولد شد و در سال 505 درگذشت. دوران او دوران
واکنش سیاسی و فکری به عصر خلافات و مجادلات شدید مذهبی، دوران فعالیت
فرهنگی شدید و پیچیده و متناقض است. در این بررسی مجالی برای پرداختن به
زندگی و افکار غزالی نیست و در این باره خواه در فارسی و خواه در عربی و
خواه در زبان های اروپایی ویژه نامه های تفصیلی نوشته شده است. مقصد ما در
این جا نظری به برخورد این متفکر بزرگ به میراث فلسفی است. اگر چه حجه
الاسلام غزالی به دفاع از مذهب شافعی و شیوه اشعری برخاست، اما به واسطه آن
که سرانجام به عقاید صوفیه گروید، آموزش منطق را ضرور می دانست و در
مجادلات فلسفی نیز به راه تعصب نمی رفت، با شیعه از در دشمنی خشن در نمی
آمد، در بسیاری از قضاوت های دینی و عرفانی و فلسفی و کلامی خود بدیع و
مستقل و معتدل بود، دشمنی عجیبی را از هر سو برانگیخت تا آن جا که خود بدین
نتیجه رسید که «این روزگار سخن مرا احتمال نکند» و هر آن چه می گوید «در و
دیوار به معادات برمی خیزد». اعتراضات فقهای
متعصب قشری آن عصر از قبیل «ابن قیم» و «ابن جوزی» به او نشان می
دهد که چه تنگ فکری عجیبی در آن ایام وجود داشته و چه اندازه آزاداندیشی،
هر اندازه هم که محتاطانه و محدود بوده، خطرات مرگباری را بر می انگیخته
است. روش التقاطی غزالی، احدی را راضی نمی کرد. نه تنها فقیهان بلکه
فیلسوفان و صوفیان و متکلمان نیز از او خرسند نبودند و پیروان مذاهب اسلام
بر او طعن می کرده اند و حتی کوشیده اند مقام مسلم او را در علم منکر شوند
و او را به احتیال و سرقت ادبی متهم کنند. سرانجام کار به آن جا کشید که
فقهای مالکی مذهب حکم به سوزاندن آثارش کرده اند. علی رغم همه اینها، این
شخصیت متناقض، بدون تردید از روان های تابناک و خردهای پرتوافشان است. ما
ناپیگیری او را در راسیونالیسم فلسفی و شیوه تعقلی عصر نمی پسندیم ولی از
بزرگی مقام انسانی و علمی او نمی کاهیم، زیرا وی علی رغم این مقاومت علیه
فلسفه، از طرف مخالفان خود، اغلب به حق بدان متهم شد که فلسفه را بیش از
دین و کلام در روح خود رسوخ داده است.
در انتقاد
از فلسفه، ابوحامد غزالی فلسفه یونان را در نظر داشته و فارابی و ابن سینا
و اخوان الصفا را به عنوان عرضه دارندگان این فلسفه در تمدن اسلام مورد
توجه خاص قرار داده است. وی بر آن بود که باید با شک منطقی به نظریات نزدیک
شد و قبل از آن که نادرستی عقیده و «فساد» یک مذهب ثابت شود – برای آن که
انتقاد به مثابه افکندن سنگی از سر نابینایی (رمی فی العمایه) نباشد – باید
بر مدارک نظری خصم احاطه کامل یافت و سپس آن را انتقاد کرد. به همین منظور
غزالی نخست کتاب مقاصد الفلاسفه را به عنوان تدارک نقادی خود می نویسد و در
آن نظریات آن ها را بیان می کند. کتاب تهافت الفلاسفه مانند مقاصد تنها یک
بررسی نیست، بلکه یک کتاب ردیه است. در این کتاب غزالی انتقاد از فیلسوفان
را تا حد تکفیر آن اوج می دهد و از الاهیات متکلمان در قبال فیلسوفان مشاء
دفاع می کند. از جمله، چنان که می دانیم، فیلسوفان هیولای اولی و ماده اصلی
جهان را قدیم یعنی ازلی و ابدی می دانسته اند و به همین دلیل به آن شیوه
خلق که مذهب مدعی است، قائل نبوده اند. با این حال، برای آن که تقدم ذات
خداوند را بر ماده ثابت کنند به این استدلال متوسل می شده اند که محال است
که جهان دارای دو مبدا باشد: یکی معنوی و دیگری مادی. آن ها سپس مدعی شدند
که نمی تواند مبدا نخستین، جسم یا ماده باشد؛ بنابراین، تقدم ضرورتا با
مبدا الاهی است و بدین سان به اصطلاح خود، وجود صانع را اثبات می کرده اند.
غزالی می
گوید فیلسوفان برای اثبات وجود دو مبدا قدیم برای عالم، دلیلی مقنع ندارند
و همچنین برای اثبات مبدا الاهی به مبدا مادی فاقد دلایل مقنع هستند.
بنابراین، استدلالات آن ها منجر بدان می شود که وجود آفریدگار نفی گردد و
به این نتیجه برسیم که ماده در زمان ابدی است و خود خالق خویش است، یعنی به
عقاید دهریون بپیوندیم.
در واقع،
غزالی با استفاده از ناپیگیری فیلسوفان در ماتریالیسم، از سنگر مذهب و
عرفان بر آن ها می تازد و آنان را به یک ایده آلیسم پیگیر دعوت می کند؛
یعنی کار را به این جا می رساند که مبدا مادی ازلی و ابدی نیست بلکه عالم
مصنوع و مخلوق خداوند است. جهان فقط دارای یک مبدا قدیم است که آن هم خداست
و آن هم موجد ماده از عدم است و سرانجام که صوفی می شود، درک این مبدا و
معرفت به خالق را، تنها از طریق سیر و سلوک و اشراق میسر می شمرد.
غزالی،
علاوه براین نکته، عقیده فیلسوفان را دایر به انکار معاد جسمانی از دلایل
کفر آن ها می داند. فیلسوفان به معاد روحانی معتقدند، زیرا روح را جوهری
مفارق از بدن و جاویدان ولی جسم را عرصه کون و فساد می شمرند و چون اعاده
معدوم را محال می شمرند، برآنند که ماده معدوم جسم را نمی توان باز آفرید.
بنابراین، تنها رستاخیز روان ها ممکن است نه رستاخیز تن ها. غزالی با
«اثبات» این که بدن دارای «اجزاء اصلیه» ای است که مایه ثبات و تقرر آن در
جریان تحولات زندگی بدین ترتیب فناناپذیر است، به اصطلاح خود معاد جسمانی
را ثابت می کند. غزالی با این استدلال عامل رشد و کون و فساد را که مایه
تغییرات هیات و صورت موجود انسانی است می پذیرد ولی به اتکای آن که علی رغم
این تغییر، شخصیت افراد باقی است به فرض غلط «اجزاء اصلیه» ثابته می رسد.
یکی دیگر
از دلایل غزالی دایر به کفر فیلسوفان آن است که آن ها علم خداوند را به
کلیات می دانستند نه بر جزییات و غزالی این مطلب را مخالف نصوص صریح مذهب
می شمرد و برای علم خداوند احاطه بر کلیات و جزییات را میسر می دانست و این
بحث یکی از مباحث مهم کلامی و فلسفی است و در پیرامون آن سخنان بسیار گفته
شده است.
در پاسخ
همین کتاب تهافت الفلاسفه است که ابن رشد اندلسی مشایی پیگیر کتاب معروف
تهافت التهافت را نوشته و در آن هم به اعتراضات کلامی غزالی و هم به روش
سازشکارانه ابن سینا در قبال فشار عقاید مذهبی تاخته و از ارسطو و افکارش
با سرسختی دفاع کرده است. ابن رشد سخنان ابوحامد و خود را به اسلوب «قال و
اقول» در کنار هم می گذارد و با جوش و حرارت تمام با آن مخالفت می کند.
چنان که در
بررسی دیگری دیده ایم، روش نقادانه غزالی که در اثرش موسوم به المنقذ من
الضلال بیان شده، یک نوع سرآغاز فلسفه نقد و سنجش است که در قرون جدید به
وسیله دکارت و بیکن با تغمه ای نو آغاز شد و به فلسفه نقادانه کانت رسیده
است. در واقع، نحوه برخورد غزالی دایر به عجز فلسفه تعقلی برای اثبات صانع
و ضرورت توسل به مبدا اشراقی در این زمینه، غزالی را به سلف کانت در تاریخ
فلسفه جهان مبدل می سازد.
------
غزالی در جمادیالثانی سال
۵۰۵ هجری قمری، در سن ۵۵ سالگی در شهر توس (طوس) درگذشت و در طابران توس
به خاک سپرده شد. می گویند در زمان مرگ بر بالای سرش کاغذی یافتند که درآن
توصیه کرده بود برمرگش گریه نکنند و جسم وی را تنها به منزله جامه یا
خانهای تلقی کنند که یک چند در آن بسر برده و بعد ترکش کرده است.
گفته می شود تابوتی که در عکس دیده می شود، تابوت غزالی است. او از جسم خود
رهائی یافت، اما آنها که در جسم خویش اسیرند برای او آرامگاهی ساختند و
تابوت غزالی را در آن به گروگان گرفتند و مردم را به زیارت فراخواندند.
برای مطالعه بخش
های پیشین لینک های زیر را می توانید مطالعه نمایید
1 –
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/544/tabari.ht
2 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/mars/545/tabari.ht
3 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/546/tabari.htm
4 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/547/tabari.htm
5 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/548/tabari.htm
6-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/april/549/tabari.htm
7 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/550/tabari.htm
8 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/551/tabari.ht
9 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/552/tabari.htm
10 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/may/553/tabari.htm
11 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/554/tabari.html
12 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/555/tabari.html
13 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/556/tabari.html
14 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/557/tabari.html
15-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jon/558/tabari.html
16 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/559/tabari.html
17 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/560/tabari.htm
18-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/561/tabari.html
19 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/562/tabari.html
20-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/jolay/563/tabari.html
21-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/564/tabari.html
22 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/565/tabari.html
23
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/agust/566/tabari.html
24 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/567/tabari.html
25 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/568/tabari.html
26 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/569/tabari.html
27 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/septamr/570/tabari.html
28 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/571/tabari.html
29 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/572/tabari.html
30 –
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/oktobr/573/tabari.html
31-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/575/tabari.html
32-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/576/tabari.html
33 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/novamr/577/tabari.html
34 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/tabari.html
35 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/579/tabari.html
36 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/580/tabari.html
37 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2016/desamr/581/tabary.html
38 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/582/tabari.h
39 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/583/tabari.html
40 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/584/tabari.html
41-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/585/tabari.html
42 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html
43 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/587/tabari.html
44 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/588/tabari.html
45 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/589/tabari.html
46-
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/febriye/590/tabari.html
47 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/merts/591/tabari.html
48 -
http://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/janvye/586/tabari.html
49 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/593/tabari.html
50 -
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/594/tabari.html
51-
https://www.rahetudeh.com/rahetude/2017/april/595/tabari.html
تلگرام راه توده:
تلگرام راه توده :
https://telegram.me/rahetudeh
|
شماره 596 راه توده - 14 اردیبهشت 1396